توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
درمان مبتنی بر ذهن آگاهی
ذهن آگاهی شکلی از مراقبه است که برگرفته از تعالیم مذهبی شرقی خصوصاً بودا می باشد، کابات- زین، ذهن آگاهی را توجه خاص، هدفمند، در زمان حال وبدون هر گونه قضاوت وپیش داوری تعریف کرده است، ذهن آگاهی را می توان توانایی خود تنظیمی توجه و هدایت آن به طرف یک تجربه قلمداد نمود. براین اساس تنظیم سنجیده توجه، جزء مرکزی ذهن آگاهی است. ذهن آگاهی در فارسی با واژگانی نظیر ذهن آگاهی، آگاهی ذهن، حضور ذهن، و اخیراً بهشیاری معادل گردیده است؛ اما از آن جایی که صاحب نظران هنوز در مورد کلمه واحدی که در برگیرنده کلیه ویژگی هایmindfulness باشد به توافق نرسیده اند، در پژوهش حاضر هم چنان از کلمه ذهن آگاهی استفاده می گردد (اشمیتز و همکاران، 2012). واژه ذهن آگاهی را برای توصیف یک رویکرد تحقیق علمی به کار می رود. به نظر لانگر، ذهن آگاهی یک فرایند شناختی خلاق وسازنده است وزمانی که یک فرد سه ویژگی کلیدی زیر را به کار می گیرد آشکار می شود. این سه ویژگی عبارتند از:
1. خلق یک طبقه بندی جدید
2. پذیرا بودن اطلاعات جدید
3. آگاهی از دید و زوایای دید ژرف تر و بیش تر
ذهن آگاهی به رشد سه کیفیت خودداری از قضاوت، آگاهی قصدمندانه و تمرکز بر لحظه کنونی در توجه فرد نیاز دارد که توجه متمرکز بر لحظه حال پردازش تمام جنبه های تجربه بلاواسطه شامل فعالیت های شناختی، فیزیولوژیکی یا رفتاری را موجب می شود، هیل و همکاران (2015) ذهن آگاهی را به عنوان رازی معرفی می کنند که در دنیای کهن خوب درک شده بوده وحتی امروز نیز در بعضی از فرهنگ ها زنده نگاه داشته است. آن ها معتقدند که ذهن آگاهی هم چون میکروسکپی عمل می کند که عمیق ترین الگو های ذهن را نشان می دهد؛ وقتی ذهن در عمل مشاهده می شود فرد متوجه می شود که افکار خود به خود ناپدید می شوند. به عبارت دیگر عمل ساده مشاهده افکار با نگه داشتن آن ها در فضای بزرگ تر، ذهن وجودی ،فکر ها را تسکین می دهد وپراکنده می کند. ذهن پرجوش وخروش آرام می شود نه به این خاطرکه فکرها آرام شده اند بلکه به این خاطر که به آن ها اجازه داده شده،حداقل برای یک لحظه، همان طور که هستند، باشند. ذهن آگاهی شکلی از مراقبه است که ریشه در تعالیم وآئین های مذهبی شرقی خصوصاً بودا دارد در آغاز قرن بیستم، ویلیام جیمز پیش بینی کرد که بودیسم تأثیر عمده ای بر روی روان شناس های غربی خواهد گذاشت. اکنون بیش از دو دهه است که پیش بینی او با علاقه ی روز افزون به یکپارچه سازی روان شناسی غربی ومعنویت شزقی به وقوع پیوسته است و روان شناس های بسیاری به دنبال آموزه های بودایی و تکنیک هایی برای آموزش ذهن هستند، آموزش ذهن آگاهی با کاهش فعالیت مغزی مربوط به واکنش عاطفی، افزایش در شبکه های مغزی مبتنی بر توجه، باعث کاهش علایم بالینی و واکنش عاطفه ی منفی در مواجهه با عقاید منفی نسبت به خود می گردد (گارلند و همکاران، 2012).
بنابراین به واسطه تمرین ها وتکنیک های مبتنی برذهن آگاهی فرد نسبت به فعالیت های روزانه خود آگاهی پیدا می کند، به کارکرد اتوماتیک ذهن در دنیای گذشته وحال آگاهی می یابد واز طریق آگاهی لحظه به لحظه از افکار، احساس ها وحالت های جسمانی برآن ها کنترل پیدا می کند و از ذهن روز - مره واتوماتیک متمرکز بر گذشته و آینده رها می شود، ذهن آگاهی توانایی ذهنی مهمی است که در چند دهه اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است ویکی از عوامل اثر گذار بر سلامت جسمی و روان شناختی می باشد (اشمیتز و همکاران، 2012).
2-9-2-تاریخچه ذهن آگاهی
مداخلات ذهن آگاهی برای اولین بار توسط کبات زین کسی که مرکز ذهن آگاهی را در دانشگاه ماسا چوست در سال 1979 راه اندازی کرد. ابداع شد. کبات زین برنامه کاهش استرس بر اساس برذهن آگاهی را برای درمان بیمارانی با علائمی که توسط مداخلات پزشکی رفتاری شامل 8-10 ملاقاتهای هفتگی تقریبا دو ساعته است که طی آن گروه های که شامل 30 نفر یا بیشتر شرکت کننده هستند، همراه یکدیگر، مهارت های ذهن آگاهی را فرا می گیرند. این مهارت ها شامل تماشای بدن ، مراقبه در وضعیت نشسته ، توجه غیر قضاوتی به احساس ها در ارتباط با تنفس ودر نهایت ذهن آگاهی در حرکت که شامل حرکات یوگا می شود.(اشمرتز ،2008). در اکثر در مان های موج سوم نظریه تبیین گر، آسیب شناسی روانی، بد تنظیمی های هیجانی و نا آگاهی ازواکنش هایی است که به صورت خودکار در برابر هیجان های منفی در تلاش برای کاهش آشفتگی روانی فعال می شوند. به عبارت دیگر آسیب شناسی روانی محصول نوعی گره خوردن تمامیت فرد با رخدادهای روانی است که زمینه ساز آشفتگی در او می شوند. براین اساس در بسیاری از موارد روش های متمرکز بر تغییر مانند روش های بازسازی کلامی نمی توانند برای این نوع ویژگی های آسیب شناسانه چاره ساز باشند. به همین دلیل نظریه پردازان این رویکرد به دنبال شیوه هایی رفتند که با کمک به فرد در جهت فاصله گیری از فرایند های درون روانی، اعتبار بخشی به هیجان های درد ناک، باز جهت دهی توجه واعطاف پذیری آن، زمینه های تغییر را از راه پذیرش به وجود آورند؛ در گذشته تکنیک های ذهن آگاهی در طیفی از نگرش های مذهبی به منظور افزایش قناعت و خود داری آموزش داده می شدند. برای مثال در سنت بودا، تمرین های ذهن آگاهی برای کمک به تمرین کنندگان به منظور افزایش سازگاری یادرد و رنج هایی که به صورت ذاتی بخشی از زندگی است، مانند سال خوردگی، بیماری و داغ دیدگی، طراحی شده بود (آباچ و همکاران ، 2008).
رویکرد های درمانی مختلف با ادغام ذهن آگاهی در تکنیک های خود، سعی در ارتقای اثربخشی درمان شان داشتند. کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهنMBSR؛ شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی MBCT، رفتار درمانی دیالکتیک ، درمان مبتنی برپذیرش وتعهد (هیز، استروسال و ویلسون،1999)، وتکنیک های پیشگیری از عود در افراد وابسته به مواد ؛ پرورش آگاهی از خوردن مبتنی بر حضور ذهنMBEAT ؛ غنی سازی روابط مبتنی بر حضور ذهنMBRE ، و درمان فراشناختیMCT جملگی نمونه هایی از این تلاش ها هستند. (ویمز و پینا ، 2010).