مبانی نظری وپیشینه پژوهش جایگاه آموزش مهارت های زندگی
جایگاه آموزش مهارت های زندگی
امید و هدف والدین ، معلمان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت این است که کودکان به نوجوانان و سپس به جوانان و بزرگسالانی تبدیل شوند که توانایی دسترسی موفقیت آمیز به خواستهها و آمال خویش و جامعه را دارا بوده و به عنوان شهروندان موثر و با کفایت در زندگی فردی و اجتماعی شایستگی هایی را بروز دهند . امید این بوده و هست که نسل آینده با تعارض و کشمکش های فزاینده زندگی روزانه سازگارانه برخورد نموده و از آسیب رساندن به خود و جامعه اجتناب کنند . همین طور وجود انسان های متعهد ، نوع دوست ، مستقل ، با عزت ، مبتکر و مشکل گشاء از امتیاز و ویژگیهای جوامع بالنده ذکر شده است ( نفیسی 1377 ، به نقل از ادیب 1382 ، ص 11 ).
چنین خواسته ها و آرمان هایی در سطوح گوناگون اهداف آموزشی نظام های تربیتی قابل مشاهده است . برای مثال در اهداف غایی نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران که شورای عالی آموزش و پرورش در تاریخ30 / 7 / 1377 تصویب نموده است مهمترین اهداف به ترتیب زیر ذکر شده است :
پرورش متعادل عواطف انسانی و همزیستی مسالمت آمیز .
پرورش روحیه اعتماد به نفس و استقلال شخصیت .
پرورش روحیه مشارکت و همکاری در فعالیت های گروهی .
تقویت روحیه گذشت ، فداکاری و ایثار در روابط اجتماعی .
پرورش روحیه مسئولیت پذیری و مشارکت در فعالیت های دینی ، فرهنگی و اجتماعی .
پرورش سعه صدر و تحمل آراء دیگران در برخورد با اندیشه ها .
تامین سلامت جسمی و بهداشت روانی با فراهم کردن شرایط مناسب .
ایجاد روحیه ساده زیستی ، قناعت و پرهیز از هرگونه اسراف و تجمل گرایی .
شناخت ارزش و قداست کار و معاش حلال ( صافی ، 1385 ، صص16 - 14 ).
همه موارد ذکر شده از ویژگی های مطلوب یک شهروند متعادل و مقبول اجتماعی است که بایستی در نظام تعلیم و تربیت به مفهوم اعم و برنامه درسی به مفهوم اخص ، سرلوحه فعالیت ها قرار گیرد . با این حال با مروری بر نظام های آموزشی و جهت گیری های علمی آن می توان دریافت که این گونه اهداف چندان جایگاهی در فعالیت های برنامه درسی و مدرسهای ندارند . نظام سنتی مدارس بر طیف وسیعی از دانش ها و مهارت ها تاکید دارد که به زندگی روزمره چندان مرتبط نیست ، برنامه های درسی تاکید بر گذشته دارند و افزایش دانش و اطلاعات و احساس لزوم انتقال آنها به دانش آموزان جایگاهی را برای آموزش مهارت های زندگی باقی نگذاشته است ( اورکین و ون دی ، 1996 ). در نظام های جاری ، رایج ترین الگوی مورد استفاده در برنامه درسی تاکید بر موضوع های مدون درسی به عنوان منبع اطلاعاتی است ( کلاین ، 1381 ، ص196 ). در این الگو چندان جایگاهی برای نیازهای دانش آموزان و جامعه به عنوان منابع اطلاعاتی لحاظ نمی گردد .
تصمیم