ادبیات نظری تحقیق یادگیری سازمانی، سازمان یادگیرنده، یادگیری
- یادگیری سازمانی
همه سازمانها ياد مي گيرند ، اما لزوما براي بهبود و بهتر شدن ، يك سازمان يادگيرنده سازماني است كه داراي ظرفيت تقويت شدهاي براي يادگرفتن ، انطباق پذيري و تغيير باشد و آن سازماني است كه فرآيندهاي يادگيري در آن تجزيه تحليل ، نظارت ، توسعه و مديريت گرديده و با هدفهاي نوآوري و بهبود هماهنگ شود . بينش ، استراتژي رهبري ، ارزشها ، ساختار ، سيستمها ، فرآيندها و تجارب همه بايد اعمال شود تا يادگيري افراد ترويج و توسعه يافته و به دنبال خود يادگيري در سطح سيستم ها را شتاب دهد ( محمدي ، 1377 ).
امروز ديگر سازمانهاي بزرگ و پيچيده اي كه دهه هاي قبل بوجود آمده بودند ، كارساز نيستند وحكم دايناسورهايي را دارند كه توان تطبيق خود با محيط را نداشتند و محكوم به فنا شدند . سازمانهاي بزرگ با ساختارهاي سنتي توان وانعطاف لازم جهت همسويي با تغييرات محيط پيراموني بويژه با توجه به مسائل جهاني شدن را ندارند و براي بقاي خود ناچارند يا تغيير ساختار دهند يا خود را به ابزارهايي مجهز كنند تا توان مقابله با تغييرات جهاني را بدست آورند . يكي از مهمترين اين ابزارها ، ايجاد سازمان يادگيرنده و نهادينه كردن يادگيري است ( خليلي عراقي ، 1382 ).
امروز يادگيري به عنوان منبع مزيت رقابتي مطرح است .« پيتر دراكر » انديشمند شهير مديريت معتقد است كه از حالا به بعد كليد موفقيتهاي سازماني دانش است و در جايي ديگر اضافه ميكند كه ارزش از طريق نوآوري و توليد ايجاد ميشود و هر دو در گرو بكارگيري دانش است . از دهه 1990 يادگيري به عنوان يك توانايي بر اساس پيشرفت رشد و توانمندي رشد مطرح سده است . اينكه چگونه مزيت رقابتي ايجاد ميشود به ويژگي هاي خاص هر سازمان بستگي دارد ، اما آنچه مشخص است ، اين است كه انسان و دانش نقش تعيين كننده اي در اين مسير دارند ( Chinowsky and Carrillo , 2007 ).
برنامههاي بهبود مداوم كه امروزه نقل محافل مديريتي است ، به سرعت در تمام سازمانها گسترده ميشوند . مديران به اين اميد چنين برنامههايي را ، كهبعضاً هزينههاي گزافي را نيز به سازمان تحميل ميكنند ، در دستور كار قرار ميدهند كه بتوانند در سازمان توان رقابت در بازار جهاني و مقاومت در برابر پيچيدگيهاي روزافزون را ايجاد كنند . برنامهها و تكنيكهاي بهبود مداوم بسيارمتنوعاند ، چنانكه تنها تهيه فهرستي از عناوين آنها نيز كار سختي است . متأسفانه در اين وادي تعداد شكستها به مراتب بيش از پيروزيهاي بدست آمده است . نظريه سازمانهاي يادگيرنده ، كه ابتدا توسط تعدادي از مديران هوشمند وبا تجربه در محيط كسب و كار به صورت عملي مورد استفاده قرار گرفته و سپس در محيطهاي دانشگاهي توسط نظريه پردازان پرورش داده شده است . به دنبال يافتن جواب اين مسئله است .( شيركوند ، 1381 )
بسياري از مديران از فهم اين حقيقت اساسي كه بهبود مداوم نياز به تعهدسازمان به يادگيري مداوم دارد ، عاجزند . اساساً چگونه ميتوان