ادبیات نظری تحقیق محکم و متشابه در قرآن، محورهای اختلاف تشابه
- معناشناسی محکم و متشابه
الف - محکم
« واژه محکم » خلیل بن احمد فراهیدی ( 175ﻫ ) در العین می نویسد : « اَحکَمَ فلّان عَنّی کذا ، ای منعه ، فلانی آن را از من باز داشت و « اِستَحکَمَ الاَمرُ ای وَثُقَ ؛ آن امر محکم و استوار شد ».
احمد بن فارس ریشه اصلی این واژه را به همان معنای « منع » می داند واژه « حکم » را به معنا منع از ظلم ، نخستین کاربرد آن می شمارد ، در واقع ماده « ح ک م » که حاکی از مفهوم « منع » است ، نسبت به هر چیزی و در هر زمینه و سیاقی ، به حسب آن معنا یافته و تعیّن می گیرد . در حکم قضایی ، منع از ظلم ، در حکمه اسب ، منع از چموشی و در حکمت ، منع از جهل و منع از کارهای ناشایست را اقتضا می کند .
فیروز آبادی « إحکام » را به معنای منع و بازداشتن شمرده و امر مستحکم نیز به معنای استوار شده را بیان نموده است . در واقع محکم به معنای چیزی که از تصرف و دخالت و نفوذ غیر ، محفوظ مانده و راه این تصرف مسدود شده ، از این رو خللی در آن راه نیافته و به حال اصیل خود استوار و محکم باقی مانده است .
ب - متشابه
تشابه از ماده شِبه و شَبَه به معنای مثل و مانند ، و متشابه در باره چیزهایی به کار می رود که بخشی از آن با بخش دیگرش مشابهت دارد .
« تشابَهَ الشیئان » یعنی یکی از این دو چیز به دیگری شباهت دارد .
« المشتبهات من الامور » یعنی امور مشکل و دشوار . باب تفعیل آن به صورت « شَبَّه فلانٌ عَلیَّ » به معنای تخلیط و به شبهه انداختن و باب افتعال آن به صورت « اِشتَبَهَ الاَمر » به معنای اختلاط و مشکل و مشتبه شدن است .
ابن فارس نیز ماده « ش ، ب ، ه » را دارای اصل و ریشه واحدی می داند که بر تشابه و هم شکلی در رکن و وصف دلالت دارد و « شَبَه » را جواهرات طلانما معنا می کنند .
« تشابه » وصف هر یک از دو چیزی است که به یکدیگر شباهتی داشته ، و مایه اشتباه شده اند .
- محکم و متشابه در قرآن
الف - محکم در قرآن
قوله تعالی « هُوَ الَّذِى اَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ ءَايَاتٌ محُّْكَمَاتٌ هُنَُّّ اُمُّ الْكِتَابِ وَ اُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ » ( اوست كه اين كتاب را بر تو نازل كرد بعضى از آيه ها محكمات هستند ، اين آيه ها أم الكتاب هستند ، و بعضى آيه ها متشابه هستند ).
إحکام در قرآن به سه معنا :
استوار بودن گفتار یا کرداری که راه خلل و شبهه در آن بسته است . در مقابل آن ، متشابه قرار دارد ، که گفتاری نارسا