پیشینه و مبانی نظری تعریف مفهوم اخلاق
تعریف مفهوم اخلاق :
واژه اخلاق جمع خُلق و خَلق است و در لغت به معنی " مفاهیم خوی ها ، طبیعت باطنی ، سرشت درونی ، طبع ، مروت ، خوشرفتاری " ( دهخدا ، 1357 )
ابوعلی ابن مسکویه که از عالمان پیشین است در تعریف علم اخلاق چنین می گوید : " خُلق همان حالتی است که برای نفس انسانی حاصل می گردد که نفس را به جانب افعال آن و بدون تفکر و تامل به سوی کارهایی تحریک و فرا می خواند " ( ابن مسکویه ، 51 : 1415 ) " در آن هیئت نفسانی و حالت راسخه ای که خُلق نامیده می شود ، اگر کانون افعال نیکو باشد ، آن را خُلق حَسَن و اگر مصدر اعمال زشت باشد ، آن را خُلق قبیح می نامند " ( همان ؛ 25 )
خواجه نصیرالدین طوسی نیز در کتاب اخلاق ناصری بیان کرده است :
" خلق ملکه ای نفسانی است که باعث صدور افعال بدون فکر و تامل است و در حکمت نظری روشن شده است که از کیفیات ، آنچه به سرعت از بین می رود ، آن را حال خوانند و آنچه زوال آن به کندی باشد ، آن را ملکه گویند . پس ملکه کیفیتی بوَد از کیفیات نفسانی و این ماهیت خُلق است ". ( طوسی ؛ 1364 ؛ 101 )
فیض کاشانی در کتاب المحجه البیضاء نیز علم اخلاق را علمی می دانند که :" به کمک آن از حالات مختلف قلب اطلاع حاصل می شود که برخی از آنها پسندیده است ، مانند صبر ، شکر ، اخلاص و شماری دیگر مذموم و قبیح است مانند حد و خیانت ". ( فیض کاشانی ؛ بی تا : 31 )
3 . 2 . دیدگاه ها و مکاتب موجود در مورد اخلاق :
امروزه علم اخلاق دارای شاخه های متعددی است که هر بخش با رویکرد خاص به توضیح و تبیین علم اخلاق می پردازد که عمدتاً در سه شاخه اصلی طبقه بندی می شوند :
3 . 2 . 1 . اخلاق توصیفی
3 . 2 . 2 . اخلاق هنجاری
3 . 2 . 3 . فرا اخلاق
3 . 2 . 1 . اخلاق توصیفى
اخلاق توصیفى چیزى است که جامعه شناسان ، روانشناسان ، مورخان و انسان شناسان به آن مى پردازند ، در اینجا تنها به گزارش ، توصیف وتبیین پرداخته مى شود و از هر گونه توصیه یا امر و نهى پرهیز مى گردد . در اخلاق توصیفى به اخلاق ملت ها و اقوام مختلف و حتى اخلاق نحل توجه مى شود و مسایل و نظام هاى پذیرفته شده از سوى آنها توصیف و تبیین مى گردد . مثلاً مسائل اخلاقی را از دیدگاه اسلام یا مسیحیت بررسی می کند ؛ گزاره هایی مانند « عدالت خواهی خوب است »، « دروغگویی بد است »، « کمک به مستمندان وظیفه ماست » و « سقط جنین ناصواب است » بیانگر