پیشینه و مبانی نظری خودکارآمدی اجتماعی
خودکارآمدی اجتماعی
اجتماعات امروزي تحت تأثير تغييرات سريع تكنولوژيكي ، اجتماعي و انفجار اطلاعات قرار دارند . اين تغييرات لزوماً جديد نيستند ، ولي سرعت آنها بسيار بالا است و آنچه در اين ميان حائز اهميت است ، نقش انسـان در اين تغييرات و چگونگـي برخورد با آنها است . انسانها هميشه به دنبال كنترل و تاثيرگذاري بر وقايع زندگي خويش هستند . در زمانهاي قديم كه افراد از دنياي اطراف خويش آگاهي محدودي داشتند ، براي كنترل زندگي خود از نيروهاي فوقطبيعي درخواست كمك مينمودند . رشد و گسترش دانش در انسان ، توانايي او را براي پيشبيني وقايع و كنترل بر آنها افزايش داد و باوري كه به نيروهاي فوق طبيعي وجود داشت ، جاي خود را به قدرت انسـان براي شكل دادن به سرنوشتـش داد . به عبـارت ديگر ، ديـدگاه انسـان از كنتــرل نيروهاي فوقطبيعي به كنترل شخصي تغيير يافت . از آنجاكه كنترل ، هستهي مركزي و اساسي زندگـي انسان است ، نظـريههاي زيادي دربارهي آن ارائه شدهاست . در بيشتر اين نظريهها اعتقاد بر اين است كه حالات عاطفي و رفتارهاي انساني بيشتر تحت تأثير باورها و عقايد آنان در مورد خـودشان است . مؤثرترين اين باورها ، باورخــودكارآمـدي است ( فولاد چنگ ، 1382 ). خودكارآمدي از نظريه شناخت اجتماعي آلبرت بندورا ( 1977 )، نشأت گرفتهاست و موضوع مورد توجهي است كه نزديك به سه دهه توسط روانشناسان نظريه پرداز مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته است ( لين ، 2006 ).
نظريه شناخت اجتماعي مبتني بر الگوي علّي سه جانبه رفتار ، محيط و فرد است . اين الگو به ارتباط متقابل بين رفتار ، اثرات محيطي و عوامل فردي ( عوامل شناختي ، عاطفي و بيولوژيك ) كه به ادراك فرد براي توصيف كاركردهاي روانشناختي اشاره دارد ، تأكيد ميكند . بر اساس اين نظريه ، افراد در يك نظام عليّت سه جانبه بر انگيزش و رفتار خود اثر ميگذارند . بندورا ( 1997 )، اثرات يك بعدي محيط بر رفتار فرد كه يكي از فرضيه هاي مهم روانشناسان رفتارگرا بودهاست را رد كرد . به نظر بندورا داشتن دانش ، مهارتها و دستاوردهاي قبلي افراد پيش بيني كننده هاي مناسبي براي عملكرد آينده آنها نيستند بلكه باور انسان در بارهي تواناييهاي خود در انجام آنها بر چگونگي عملكردشان مؤثر است . به گفته بندورا ( 1997 )، منظور از خودكارآمدي و يا خودبسندگي ، ميزان اطميناني است كه هر فرد به توانايي خود در زمينهي اجراي يك رشته امور يا انجام يك تكليف خـاص ابراز مينمايد . او همچنين خودكارآمدي را يكي از فرايندهايشناختي ميداند كه ما از طريق آن بسياري از رفــتارهاي اجتـماعي و خصوصيات شخصي را بسط ميدهيم . اينكه افــراد به آزمايش يا كنارآمدن با موقعيتهايمشـكل خواهند پرداخت يا نه ، تابعي از ميزان اطمينان آنها به كارآمـدي خــود است .
باور كارآمدي عاملي مهم در نظام سازنده شايستگي انسان است . انجام وظايف توسط افراد مختلف با مهارتهاي مشابه در موقعيتهاي متفاوت به صورت ضعيف ، متوسط و يا قوي و يا توسط يك فرد در شرايط متفاوت به تغييرات باورهاي كارآمدي