پیشینه و مبانی نظری روحانیت و هوش معنوی
هوش معنوی
تعریف هوش
از هوش تعریف واحدی به دست نیامده و صاحب نظران مختلف آن را به گونه های متفاوتی تعریف کرده اند . نمی توان تعریف مشخصی از هوش به دست آورد که مورد توافق همه روانشناسان وابسته به رویکردهای مختلف باشد . با این حال عناصری از هوش وجود دارند که مورد توافق غالب پژوهشگران است . گیج و برلاینر ( 1992 ) این عناصر را در سه دسته تقسیم کرده ا ند ؛
توانایی پرداختن به امور انتزاعی : منظور این است که افراد با هوش بیشتر با امور انتزاعی ( اندیشه ها ، نمادها ، روابط ، مفاهیم ، اصول ) سروکار دارند تا امور عینی ( ابزارهای مکانیکی ، فعالیتهای احساسی ).
توانایی حل کردن مسائل : یعنی توانایی پرداختن به موقعیت های جدید ، نه فقط دادن پاسخهای از قبل آموخته شده به موقعیت های آشنا .
توانایی یادگیری : به ویژه توانایی یادگیری انتزاعیات ، از جمله انتزاعیات موجود در کلمات و سایر نمادها و نیز توانایی استفاده از آنها ( به نقل از سیف ، 1387 ).
روانشناسان مختلف تعاریف گوناگونی از هوش ارائه کرده اند و همینطور هوش را به انواع مختلفی تقسیم کرده اند . از جمله اینکه ؛ نظریه هوش سه بخشی استرنبرگ یکی از معروف ترین رویکردها درباره هوش است . طبق این نظریه هوش دارای سه چهره است ؛ هوش تحلیلی ، هوش آفریننده و هوش عملی . منظور از هوش تحلیلی ، توانایی انسان در برخورد موثر با مسائل است . هوش آفریننده ، تولید اندیشه های نو ، پیشنهاد دادن روش های نو ، برخورد متفاوت با مسائل و ترکیب اطلاعات به راههای جدید است و هوش عملی ، توانایی پرداختن به مسائل و مشکلات زندگی روزانه است . هوارد گاردنر نیز یکی از نظریه پردازان هوش چندگانه ، نظریه ای وضع کرده شامل هشت نوع هوش متفاوت به نام های ؛ هوش زبانی ( کلامی )، هوش موسیقیایی ، هوش منطقی – ریاضی ، هوش فضایی ، هوش بدنی – جنبشی ، هوش طبیعت گرایانه ، هوش میان فردی و هوش درون فردی . در نظریه گاردنر هوش به صورت توانایی حل مسئله یا ساختن چیزی با ارزش تعریف شده است و افراد از لحاظ هوش های مختلف با هم متفاوتاند ( کروکشانک ، جنکینس و متکالف ، 2006 ). وولفولک ( 2005 ) اشاره کرده است نظریه ی گاردنر تنها به این هشت نوع منحصر نمی شود گاردنر هوش روحانی یا معنوی را نیز مطرح کرده و آن را به عنوان توانایی اندیشیدن درباره پرسش های بزرگ مربوط به معنای زندگی تعریف کرده است .
هم گاردنر و هم استنربرگ معتقدند هوش در فرهنگ های مختلف به صورت های متفاوت ظاهر میشود . در جوامع غربی هوش بیشتر شناختی است و شامل پردازش اطلاعات است . در حالی که در جوامع شرقی مؤلفه هاي گوناگون عملكرد و تجربه انسان ، از جمله شناخت ، شهود و هيجان را در يك ارتباط كامل ( یکپارچه ) در بر می گیرد ( سیف ،