پیشینه و مبانی نظری طرحواره های ناسازگار اولیه
چارچوب نظری پایان نامه در مورد طرحواره های ناسازگار اولیه
طرحواره های ناسازگار اولیه
2 - 1 - 1 مفهوم طرحواره
واژه طرحواره در اصل ریشه یونانی کلمه Scheen به معنای " داشتن " و یا شکل گرفتن " است . آرون بک معتقد است که طرحواره ها نقش اصلی در ارتباط با موضوعات تکراری در تداعی آزاد ، تصورات و رویاها ، ایفا می کنند . او معتقد بود که طرحواره ها ممکن است عملا مدت ها غیر فعال باشند اما بعدا تقویت یا خاموش شوند که نتیجه تغییرات در نوع داده های دریافتی از محیط است ( داتیلیو ، 2010 ؛ ترجمه خواجه و همکاران ، 1391 ).
بعدها نظریه پردازان دیگر ، مفهوم اصلی طرحواره را توسعه دادند . برای مثال سگال ( 1988 ) نوشت که طرحواره ها شامل " عناصری سازمان یافته از واکنش ها و تجارب گذشته هستند که پیکره ای پیوسته و پایدار از اطلاعات قابل هدایت برای ادراک و تصدیق های بعدی را شکل می دهند ". یانگ ( 1990 ) زمانی کاربرد روش متمرکز بر طرحواره در اختلالات شخصیتی را معرفی کرد ، این مفهوم را گسترش داد . یانگ اظهار کرد که اگر چه بک و همکارانش ( 1979 ) به اهمیت طرحواره ها در درمان اشاره کردند ، اما راهکارهای درمانی خاص بسیار اندکی را برای پروتکل های درمانی خود تا به امروز ارائه کرده اند . به همین دلیل یانگ مدل بک از طرحواره را توسعه داد و معتقد به یک نظریه چهار سطحی بود که شامل 1 ) طرحواره های ناسازگار اولیه2 ) نگهداری طرحواره 3 ) اجتناب از طرحواره 4 ) جبران طرحواره می شد ( داتیلیو ، 2010 ؛ ترجمه خواجه و همکاران ، 1391 ).
اگر چه طرحواره درمانی متمرکز بر روی زوج ها و خانواده ها شامل توجه به طرحواره های شخصی خود افراد می شود ، اما تاکید بیشتر روی سیستم رابطه ای و طرحواره هایی است که به طور ویژه ، حول شخص در رابطه گسترش می یابند . همچنین طرحواره درمانی از خانواده اصلی و تجارب اولیه افراد با اعضاء خانواده استفاده می کند ( داتیلیو ، 2010 ؛ ترجمه خواجه و همکاران ، 1391 ).
افکار و طرحواره های خودکار
افکار خودکار ، شکل کلیدی دیگری از شناخت در نظریه شناختی - رفتاری است که گاهی اوقات با طرحواره درهم می آمیزد ، بویژه به این دلیل که تا اندازه ای همپوشی بین هر دو وجود دارد . افکار خودکار اولین بار توسط بک ( 1976 ) به عنوان شناخت های همزمانی تعریف شدند که به سبکی سریع اتفاق می افتند وغالبا آگاهانه و به سهولت قابل دسترسی هستند . بنابراین افکار خودکار آگاهانه ، مسیری برای کشف باورها و طرحواره های زیربنایی شخص فراهم می کنند ( داتیلیو و بیرشک ، 1385 ).
اپستین ( 1988 ) به طرحواره شخصی به عنوان " فرضیات برجسته و نسبتا پایداری که شخص راجع به چگونگی عملکرد دنیا خود و جایگاه خود در آن دارد " اشاره می کند . این فرضیات راجع به