پیشینه و مبانی نظری ماهیت خود کنترلی
ماهیت خود کنترلی
مفهوم ماهیت خودکنترلی ، به شکل های بسیاری در سراسر تاریخ بشر ظاهر شده است . تراژدی های یونان باستان ، آکنده از پنداره های درماندگی بشر در برابر خدایان و یا سرنوشت بود . نمایشنامه های شکسپیر ، هم نمایشگر سرنوشت محزون از پیش تعیین شده ، و هم نمایانگر اراده ی آزاد است . فیلسوفان ، با مفهوم هسته ی کنترل تحت عنوان جبرگرائی در برابر اراده ی آزاد ، دست به گریبان بوده اند . جامعه شناسان آن را به عنوان خودمختاری در برابر خود بیگانگی و یا ناتوانی نام برده اند و روانشناسان از آن به عنوان رفتارگرائی در برابر ذهن گرایی نام برده اند . نیچه ، قدرت را مهمترین پدیده روان شناختی نامیده است و آدلر در نظام روانشناسی فردی خود بیان کرده است که مبارزه کردن برای کنترل شخص بر سرنوشت خود ، مهمترین انگیزش است و هر شخص بدون احساس چنین کنترلی دچار عقده ی حقارت ، خواهد بود و ممکن است درصدد جبران بیش از حد تلاشهای خود برای رسیدن به حس کنترل یا غلبه باشد . همه ی اینها به عقیده ی ساموئل بال ( 1994 )، مبین ریشه های تاریخی و نظری هسته ی کنترل می باشد . با این وجود سازه ی خود کنترلی را نخستین بار فارز ( 1957 ) و راتر ( 1966 ) به شیوه ی علمی وارد واژگان روان شناختی کردند . این سازه ، در مطالعات مربوط به انگیزش ، به گونه فزاینده ای اهمّیت نظری و علمی بدست آورده است . سازه خود کنترلی ریشه در نظریه ی یادگیری اجتماعی دارد . در این نظریه ، تقویت به عنوان تعیین کننده ی رفتار شناخته شده است و ادراک فرد در مورد منبع این تقویت عنصری اساسی در تعیین رفتار است . به عبارت دیگر ، به عقیده ی راتر ادراک فرد از تقویت ( پاداش یا تنبیه )، یک ویژگی دو ارزشی را به وجود می آورد . بدین معنی که در هر رفتاری این دو ارزش ( دو قطب ) نمی تواند با هم وجود داشته باشند . این متغییر دو قطبی خود کنترلی درونی در مقابل خود کنترلی بیرونی است ( راتر ، 1966 به نقل از محمد خیر ، 1378 ).
مفهوم خودکنترلي که در سال1974توسط اشنايدر گسترش يافت ، به اين معني است که يک شخص در موقعيت خود چه قدر انعطاف پذير يا چه قدر پايدار است ( کاشال وکوانت ، ۲۰۰۶ ). اشنايدر بیان کرد ، مردم در يك بحث كلي به دو دسته تقسيم مي شوند : افراد با خودكنترلي بالا و افراد با خودكنترلي یایین كه هر كدام ويژگي هايي دارند ( کجدال ، 2003 ). برخي از افراد نسبت به موقعيت هاي اجتماعي حساس هستند و ظاهر خود را متناسب با موقعيت رايج تنظيم مي کنند ، اين افراد را با خودکنترلي بالا مي ناميم . در مقابل