پیشینه و مبانی نظری مثبت نگری
فهرست مطالب :
مثبت نگری
مبانی نظری آموزش مثبت نگری
پيشينه روانشناسي مثبتگرا
تعريف روانشناسي مثبتگرا
ضرورت وجود روانشناسي مثبتگرا
اهداف اوليه روانشناسي
الف ) درمان بيماريهاي رواني
ب ) ساختن زندگي بارآور و رضايتبخش براي همگان
ج ) شناخت و پرورش استعدادهاي برتر
1 ) وقوع جنگ جهاني دوم
2 ) تأسیس موسسه ملي سلامت روان
مبانی روانشناسي مثبت
ابعاد روانشناسي مثبتگرا
مثبت اندیشی
تداوم : « گاهی » در برابر « همیشه ».
فراگیر بودن : « خاص » در برابر « عام »
شخصی : « درونی » در برابر « بیرونی »
شناسایی علائم و نشانه های مثبت اندیشی
آگاهی از احساسات
شناسایی افکار
شناخت باورها
گام های ایجاد مثبت اندیشی
محدودیت های مثبت اندیشی
جدول2 - 1 مربوط به پیشینه پژوهشهای انجام گرفته در مورد متغیر مثبت اندیشی
منابع فارسی
Reference
مثبت نگری
در این بخش درباره مثبت نگری که شامل تعاریف ، تحقیقات انجام گرفته و قابلیتهای آن است بحث می شود .
مبانی نظری آموزش مثبت نگری
در طي دهه گذشته روانشناسي مثبتگرا به يكي از گرايشهاي عمده در روانشناسي تبدیلشده و بهسرعت جايگاه مناسبي در اين رشته يافته است . سرعت اين گرايش در تبديل به يك رويكرد عملگرا و مبتني بر شواهد با پيشينه هیچیک از گرايشهاي ديگر قابلمقایسه نيست . اين سرعت بهویژه درزمینه ی شيوهها و مداخلاتي كه در روانشناسي مثبتگرا ابداع و مورداستفاده قرارگرفتهاند ، چشمگير است . کاربست مداخلات مثبت بهمنظور ارتقاي كيفيت زندگي ، خشنودي بيشتر از زندگي ، شادكامي و نشاط و دستيابي به خوش باشی ( احساس ذهني آسايش ) و در یککلام سعادتمندي ( خوشبختي ) ميباشد . گسترش اين كاربستها تا جايي است كه در چند سال اخير از درمانهاي مثبتگرا سخن گفتهشده است ( سلیگمن ، 2006 ).
براي فهم اين مداخلات و بررسي نتايج مطالعات مبتني بر آنها نخست لازم است تا از روانشناسي مثبتگرا ، ماهيت و اصول آن شناخت داشته باشيم . به همين مناسبت در آغاز به پيشينه ، تعريف و حوزههاي عمل و مطالعات اين رشته اشارهکرده و آنگاه به مثبت درماني ، اصول و مداخلات و راهكارهاي آن جهت اینکه افراد بتوانند ارتباط میان افکار ، احساسات و رفتار خود را درک کنند و با انجام تمرین های مختلف بتوانند بهجای یأس و انفعال و تفسیر های بدبینانه ، رویدادها را بهگونهای خوشبینانه تفسیر کنند و با آنها به صورتی سازنده روبهرو شوند پرداخته خواهد شد .
پيشينه روانشناسي مثبتگرا
كريستوفر پترسون ( 2006 ) در كتاب مباني روانشناسي مثبتگرا معتقد است كه روانشناسي مثبتگرا گذشتهاي طولاني و پيشينهاي بسيار كوتاه دارد . وي در اين زمينه معتقد است هرچند اين حوزه از سال 1998 توسط مارتين سليگمن و همكاران او ابداع شد ولي مدتها پیشازاین در آثار روانشناساني چون آبراهام مزلو