پیشینه و مبانی نظری مدیریت زنجیره تامین
مدیریت زنجیره تامین
تعریف مديريت زنجيره تامين
از زنجیره تامین و مدیریت زنجیره تامین تعاریفی وجود دارد که در زیر به چند نمونه اشاره شده است :
زنجیره تامین زنجیرهای است که همه فعالیتهای مرتبط با جریان کالا و تبدیل مواد ، از مرحله تهیه ماده اولیه تا مرحله تحویل کالای نهایی به مصرفکننده را شامل میشود . درباره جریان کالا دو جریان دیگر که یکی جریان اطلاعات و دیگری جریان منابع مالی و اعتبارات است نیز حضور دارد ( لودن ، 2002 ). مدیریت زنجیره تامین شامل همه فعالیتهای مدیریتی است که به ارضای نیازهای مشتریان ، با حداقل کردن هزینهها برای همه شرکتهای درگیر در تولید و تحویل محصولات و خدمات به مشتریان کمک میکند . ( چاندرا و فیشر ، 2009 ). بر طبق نگرش زنجیره ارزش پورتر ، زنجیره تامین شامل تمام فعالیتهای مورد نیاز برای ارائه یک محصول یا خدمت به مشتری نهایی میباشد ( اصغرزاده ، 1392 ). طبق این نظریه زنجیره تامین در یک تعریف ساده شامل تمام فعالیتهای مورد نیاز برای ارائه یک محصول به مشتری نهایی بوده و مدیریت زنجیره تامین در واقع مدیریت این فعالیتها در زنجیره تامین میباشد .
2 - 3 - 2 . تاریخچه مدیریت تولید و زنجیره تامین
در ابتدا تولید محصولات صنعتی به شکل دستی و در کارگاههای مستقل انجام میگرفت و از آنجایی که استاندارد خاصی برای قطعات و محصولات وجود نداشت هر کارگاه محصولی منحصر به فرد تولید میکرد . حتی دو محصول مشابه نیز دقیقاً با یکدیگر یکسان نبودند . از آنجایی که هر محصولی حجم زیادی از زمان و فعالیت نیروی متخصص را به خود اختصاص میداده و بهای تمام شده بسیار بالا بود ( متقی ، 1388 ). در دهههای 1960 و 1970 میلادی بود که سازمانها برای افزایش توان رقابتی خود تلاش میکردند تا با استانداردسازی و بهبود فرآیندهای داخلی خود ، محصولی با کیفیت بهتر و هزینه کمتر تولید کنند . در آن زمان تفکر غالب این بود که مهندسی و طراحی قوی و نیز عملیات تولید منسجم و هماهنگ ، پیشنیاز دستیابی به خواسته های بازار و در نتیجه کسب سهم بازار بیشتری است ، لذا سازمانها تمام تلاش خود را بر افزایش کارایی معطوف کردند و به تولید انبوه پرداختند ( جمالی ، 1391 ). در واقع متبکر این سیستمها هنری فورد بوده است . این نوع سیستم تولید که مثالی از سیستمهای پیوسته است ، محصول در حجم بالا تولید میشود و استانداردهای مشخص برای قطعات محصول وضع میگردد ( متقی ، 1388 ). در دهه 80 میلادی با افزایش تنوع در الگوهای مورد انتظار مشتریان ، سازمانها به طور فزایندهای به افزایش انعطافپذیری در خطوط تولید و توسعهی محصولات جدید برای ارضای نیازهای مشتریان علاقه مند شدند و تولید منعطف را در پیش گرفتند ( جمالی ، 1391 ). در اوایل دهه 90 میلادی ، به همراه بهبود در فرآیندهای تولید و بهکارگیری الگوهای مهندسی مجدد ، مدیران بسیاری از صنایع دریافتند که برای ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرآیندهای داخلی و انعطافپذیری در تواناییهای شرکت کافی نیست