پیشینه و مبانی نظری هوش اخلاقی
مبانی نظری پژوهش
هوش اخلاقی
اخلاق را مجموعهای از صفات روحی و باطنی انسان تعریف کردهاند که به صورت اعمال و رفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی میشود ، بروز ظاهری پیدا میکند و بدین سبب گفته میشود که اخلاق را از راه آثارش میتوان تعریف کرد . استمرار یک نوع رفتار خاص ، دلیل بر آن است که این رفتار یک ریشه درونی و باطنی در عمق جان و روح فرد یافته است که آن ریشه را خلق و اخلاق مینامند . دامنه اخلاق را در حد رفتارهای فردی تلقی میکنند ، اما رفتارهای فردی وقتی که در سطح جامعه یا نهادهای اجتماعی تسری پیدا میکند و شیوع مییابد ، به نوعی به اخلاق جمعی تبدیل میشود که ریشهاش در فرهنگ جامعه میدواند و خود نوعی وجه غالب مییابد که جامعه را با آن میتوان شناخت ( معیدفر ، 1380 ).
مصباح یزدی ( 1382 ) در کتاب فلسفه اخلاق چهار معنی و کاربرد را برای اخلاق ذکر کرده اند که عبارتست از :
صفات راسخ انسان : رایج ترین و شایع ترین کاربرد اصطلاحی اخلاق در بین اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی ، عبارت است از صفات و هیأت های پایدار نفس که موجب صدور افعالی متناسب با آنها به طور خود جوش و بدون نیاز به تفکر و تأمل از انسان می شوند . شیخ ابوعلی مسکویه در تعریف اخلاق می گوید : اخلاق حالتی نفسانی است که بدون نیاز به تفکر و تأمل ، آدمی را به سمت انجام کار حرکت می دهد . علامه مجلسی نیز در تعریف اخلاق می گوید : اخلاق ملکه ای نفسانی است که به آسانی از انسان صادر می شود . برخی از این ملکات فطری و ذاتی اند و پاره ای از آن ها نیز با تفکر و تلاش و تمرین و عادت دادن نفس به آنها ، به دست می آیند .
صفات نفسانی : گاهی منظور از اخلاق در اصطلاح اندیشمندان ، هرگونه صفت نفسانی است که موجب پیدایش کارهای خوب یا بد می شود ، چه آن صفت نفسانی به صورت پایدار و راسخ باشد و چه به صورت ناپایدار و غیرراسخ .
فضایل اخلاقی : گاهی نیز واژه اخلاق صرفاً درمورد اخلاق نیک و فضایل اخلاقی به کار می رود . مثلاً وقتی گفته می شود « فلان کار اخلاقی است » یا « دروغ گویی کار غیراخلاقی است » منظور از اخلاق ، تنها اخلاق فضیلت است . البته در این که اصول اخلاق کدامند و آیا همه فضایل را می توان به یک یا چند فضیلت برگرداند یا نه ، اختلافات فراوانی وجود دارد . به زعم فیلسوفان یونان و بسیاری از حکمای مسلمان چهار فضیلت حکمت ، شجاعت ، اعتدال و عدالت به عنوان فضایل مادر و بنیادین تلقی می شوند . در سنت مسیحی نیز گفته می شود که مسیحیان هفت فضیلت اصلی دارند ، سه فضیلت الهیاتی و ایمان ، امید و محبت ، و چهار فضیلت انسانی ( مصلحت اندیشی ، بردباری ، اعتدال و عدالت ).
نهاد اخلاقی زندگی :