مبانی نظری باورهای فراشناختی
باورهای فراشناختی
در سال های اخیر فراشناخت به عنوان یکی از پیش بینی کننده های آشکار در مورد تکلیف پیچیده به شمار می آید . واژه فراشناخت نخستین بار توسط فلاول ( 1979 ) به کار برده شد ، که به فرآیند تفکر در باره تفکر و دانش در مورد اینکه « چه می دانیم » و « چه نمی دانیم » اطلاق می شود . مطالعه فراشناخت ابتدا در حوزه روانشناسی رشد و بعد در روانشناسی حافظه ، سالمندی و عصب روانشناسی مطرح شد ( وینمن ، 2010 ، به نقل از فخری ، 1391 ). فراشناخت یک مفهوم چند وجهی است که شامل دانش ( باورها )، فرایندها و راهبردهایی است که شناخت را ارزیابی ، نظارت و یا کنترل می کنند ( عاشوری ، 1388 ).
الگوهاي تفكر منفي بر اساس عادات شناختي خودكار ، قديمي و جا افتاده اي قرار دارد كه اغلب به صورت نشخوار ذهني جريان دارد و به طور ناكارآمدي براي اجتناب از افسردگي يا موقعيت هاي مشكل ساز زندگي فراخوانده مي شوند . نشخوار ذهني براي دوري از اضطراب و يا افسردگي انتخاب مي گردد . نشخوار ذهني افراد را بيشتر مضطرب و نگران مي سازد . معمولا افراد بیمار براي رهايي از اضطراب به نشخوار ذهني پناه مي برند . البته پاسخ هيجاني به اضطراب و افسردگي به دو صورت است : ياحواس پرتي ( توجه برگرداندن )، و يا نشخوار فكري . نشخوار فكري به عنوان اشتغال دائمي به يك انديشه يا موضوع و تفكر درباره آن شناخته مي شود ( آزادی ، 1393 ).
نشخوار فكري طبقه اي از افكار آگاهانه است كه حول يك محور مشخص و معمولي مي گردد ، بدون آنكه تقاضاهاي محيطي فوري ، وابسته به آن ها باشد و جنبه تكراري دارند . بر علل و نتايج علائم متمركزند و مانع حل مسئله ناسازگارانه شده و به افزايش افكار منفي مي انجامد . افكار ناخواسته يا مزاحم ، مشكل اصلي افراد مضطرب است ، زيرا احساس تهديد و هيجان منفي براي آن ها دائمي شده است . علت اينكه افراد ، از سبك هاي مختلف براي مقابله با افسردگي و اضطراب استفاده مي كنند اين است كه شخصيت ها متفاوت است . اين گونه سبك پاسخ به اضطراب باعث به طول انجاميدن نشانههاي اضطراب و شدت يافتن آنها ميشود . اين نوع سبك مقابله ، از ديدگاه روانشناسان ، مقابلهاي ناكارآمد و ناسازگار است ، زيرا به حل مشكلات كمك نميكند و باعث بدتر شدن اوضاع رواني و خلقي فرد ميشود . سبك نشخوار ذهني در پاسخگويي به اضطراب ، روشي است كه براثر عادت ايجاد شده است و ميتوان آن را تغيير داد . طبق اين مدل ، فرد مضطرب در مجادله بين ترس از اينكه اضطراب غيرقابل كنترل است و عقيده بر اينكه اضطراب از او محافظت ميكند ، قفل شده است ( محمدخانی ، 1387 ).
در واقع از طريق نشخوار ذهني ، شخص خود را در معرض رويارويي هاي متعدد با محرك استرس زا قرار مي دهد . بدين ترتيب ، نشخوار