مبانی نظری پژوهش تنظیم شناختی هیجان
تنظیم شناختی هیجان
2 - 1 - 2 - 1 - راهبردهای تنظیم شناختی هیجان
2 - 1 - 2 - 2 - پیامدهای استفاده از راهبردهای مثبت و منفی تنظیم هیجانات
2 - 1 - 2 - 3 - تفاوتهای جنسیتی در استفاده از راهبرهای تنظیم شناختی هیجان
پیشینه تحقیق
2 - 2 - 1 - پیشینه پژوهشی در خصوص ارتباط متغیر های تنظیم شناختی هیجان و تکانشگری
پیشینه پژوهشی در خصوص ارتباط متغیرهای تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری
منابع فارسی
منابع لاتین
مبانی نظری تنظیم شناختی هیجان
پژوهشهای تجربی در مورد تنظیم شناختی با مطالعات روان تحلیل گران در مورد مکانیزم های دفاعی آغاز گردید و با مطالعه در مورد عوامل موثر بر توانایی فرد در کنار آمدن با موقعیت های تنش زا توسعه یافت و امروزه این دسته از پژوهشها با مطالعه توانایی افراد در تنظیم هیجانات خود به صورت شناختی ادامه یافته است . تنظیم هیجان به استراتژی هایی اشاره دارد که در جهت کاهش ، ادامه یا افزایش هیجان استفاده میشوند ( گروس ، 2007 ). در تعریفی دیگر تنظیم شناختی هیجان عبارت است از فرایندهای درونی و بیرونی درگیر در راهاندازی ، ادامه دادن و تنظیم رخدادها ، تنش ها و بیان احساسات . مطالعه تنظیم هیجان به فرایند های درونی که در جهت تنظیم هیجانات درگیر هستند مثل فرایند های شناختی هیجان ، اداره کردن واکنش های روان شناختی و همچنین تأثیرات بیرونی مثل والدين و سایر اشخاصی که در الگوسازی هیجانات نقش دارند مربوط میگردد ( موریس ، سیلک ، استینبرگ ، آکوین ، کیز ، 2007 ). میتوان اصطلاح تنظیم شناختی هیجان را مترادف با اصطلاح سازگاری شناختی به کاربرد . این دو مفهوم به طور کلی به راه های شناختی اشاره دارند که افراد برای مدیریت هیجانات و عواطف خود به کار میگیرند . بدون شک چنین راه ها و فرایندهای شناختی میتوانند در تنظیم هیجانات افراد نقش مهمی ایفا کنند و باعث گردند تا افراد به هنگام تجربه رخداد های تهدید کننده و یا پس از آن ، بر هیجانات خود کنترل داشته باشند ( فانی ، 1388 ).
استراتژی های تنظیم هیجان بر رشد شخصیتی ، هیجانی ، شناختی و اجتماعی دلالت دارند . وقتی این عوامل تحت تأثیر قرار بگیرند در رشد و نگهداری اختلالات هیجانی نقش برجستهای ایفا میکنند . در حقیقت مفهوم تنظیم هیجان بسیار گسترده است و حوزه وسیعی از فرایند های هشیار و ناهشیار روانشناختی ، رفتاری و شناختی را در بر میگیرد ( گروس ، 2007 )
به عنوان مثال بعضی ازاستراتژی ها در سطح شناختی ( از طریق فکر کردن ) اجرا میشوند ، درحالی که دیگر استراتژی ها مداخلات رفتاری را از ( طریق انجام کارها ) درگیر میکنند ، بسیاری از استراتژی ها به ترکیب سطح شناختی و سطح رفتاری بستگی دارد ( پارکینسون وتوتردل ، 1999 ). همچنین مشخص شده است که افراد در استفاده از استراتژی های تنظیم هیجان باهم متفاوت هستند و همین تفاوتهای فردی ، نتایج خاص عاطفی