مبانی نظری هوش هیجانی وخودکارآمدی
مبانی نظری هوش هیجانی وخودکارآمدی
پیش گفتار :
در فصل دوم این تحقیق ، به مباني نظري و پيشينه تحقيق پرداخته شده است .
آنچه که در این فصل به آن اشاره خواهد شد عبارت است از : مباني نظري تحقيق ( شامل تعاريف ، مفاهیم ، پیشینه ، دیدگاه های نظریه پردازان و ...) درحیطه متغیرها و واژگان استفاده شده در تحقیق و هم چنین مرور تحقیقات داخلی و خارجی در انتهای فصل ، که همراه با نتیجه گیری و جدولی از خلاصه این تحقیقات ارائه شده است .
بخش اول : ادبیات پژوهش
خودکارآمدی
خودکارآمدی اولین بار در دهه 1980 توسط آلبرت بندورا مطرح شد . خودکارآمدی از جمله صفاتی است که بر اکثر جنبه های زندگی افراد تأثیر دارد . شناخت خود ، افراد را قادر می سازد تا بر افکار ، احساسات و اعمال خود کنترل داشته باشند ( پاچارس ، 1986 ؛ به نقل ازفتاحی ، 1382 )
بدیهی است که تفکر ، انگیزش ، احساسات و رفتار انسان در موقعیت هایی که به توانایی خود احساس اطمینان می کند ، متفاوت با رفتار وی در موقعیت هایی است که در آنها احساس عدم امنیت یا فقدان صلاحیت دارد . درک انسان از خودکارآمدی بر الگوهای تفکر ، انگیزش ، عملکردو برانگیختگی هیجانی فرد تأثیر می گذارد ( شولتز ، 1990 ، ترجمه ی کریمی و همکاران ، 1384 )
یکی از مشکلات تربیتی عصر ما نگرشهای کم بینانه ی افراد به خصوص نوجوانان نسبت به خود است . شاید یکی از دلایل این باشد که بیشتر جوامع موفقیت مدار هستند و برای توفیق و برتری ارزش قائلند و از همان سالهای نخستین زندگی ، کودکان را از لحاظ ویژگی های متفاوت ( جسمی و روانی ) با یکدیگر مقایسه می کنند و مزیت هر یک را بر می شمارند . تحقیقات متفاوت نشان داده است که نحوه ی نگرش فرد نسبت به خود در ایجاد شکست یا موفقیت وی تاثیر دارد . همچنین عملکرد و نحوه ی تلاش و پیگیری افرادی که خود را انسانی توانا و کارآمد و با استعداد می دانند بسیار متفاوت از کسانی است که خود را ضعیف و بی استعداد می دانند ( تاکمن ، ساکستون 92ـ 1991 . چانگ ، 1990 . پاجارس ، 1994 . به نقل از کریم زاده ، 1380 ). عوامل زیادی بر موفقیت افراد در زندگی موثر است . خودکارآمدی به عنوان یک عامل شناختی می تواند به افراد کمک کند و مسیر رسیدن به موفقیت را برایشان هموار سازد . بنابراین شناخت این عامل اهمیت فراوان دارد . خود کارآمدی و عوامل موثر برآن سالهاست که در مرکز توجه روانشناسان تربیتی و دیگر متخصصین آموزش و پرورش قرار دارد . در سالهای اخیر ، جهت گیری متخصصان و محققان این زمینه از عوامل رفتاری به سوی جهت گیری شناختی تغییر یافته ، انواع تعیین کننده های رفتار مانند اسنادها ، راهبردهای شناختی و فراشناختی یا حالتهای هیجانی توام با شناختها