مبانی نظری و پیشینه پژوهش اجتماعی شدن و مهارت های زندگی
بخش اول : میزان اجتماعی شدن
2 - 1 - مقدمه
استقلال یکی از نخستین نشانههای رشد اجتماعی است . استقلال یعنی ؛ توانایی انجام کارها بدون کمک گرفتن از دیگران . استقلال یعنی اینکه ما توانایی آن را داشته باشیم که گاهگاهی هم تنها باشیم و از این تنهایی لذت ببریم . یک شخص رشد یافته دائماً منتظر کمک دیگران نیست و از پدر و مادر و اطرافیان خود انتظار ندارد که نقش مستخدم یا مباشر او را بازی کنند و در همه حال مراقب او باشند . درآمد شخصی ، احساس استقلال بیشتری به انسان میدهد .
یکی از مهمترین ویژگیهای یک انسان رشدیافته از نظر اجتماعی ، استقلال در تصمیمگیریها است .
انسان در طول زندگی ، پیوسته ناچار از انتخاب و تصمیمگیری است . این انتخاب ما و تصمیمگیریها ، گاه مربوط به کارهای کوچک و جزیی است ؛ مثل : انتخاب یک لباس و گاه مربوط به مسایل مهم زندگی مثل : ازدواج یا نپذیرفتن یک شغل است . اگر انسان واقعاً به بلوغ اجتماعی رسیده باشد باید بتواند در همة موارد شخصاً تصمیم بگیرد ـ البته اهمیت مشورت کردن با برزگترها ، افراد مجرب و صدیق و دوستن خوب را نباید نادیده گرفت چون ممکن است آنها نکاتی را دریابند و تذکر دهند که انسان به آنها توجه نداشته است ـ اما باید ببینیم که حد استقلال چقدر میباشد . زیادهروی در استقلال به نوعی عقبماندگی میانجامد .
ما نمیتوانیم منزوی ، تنها و کاملاً جدا از دیگران به زندگی خود ادامه دهیم . ما در جامعههایی به سر میبریم که هر لحظه از زندگیمان عملاً با دیگران و در ارتباط با آن ها میگذرد . یک انسان رشد یافته ، ضمن استفاده از همفکری و همکاری دیگران ، به استقلال خویش هم اهمیت میدهد و آن را حفظ میکند .
2 - 2 - تاریخچه اجتماعی شدن
سابقه تاریخی اصطلاح جامعهپذیری به سال 1828 میرسد ، ولی در ایالات متحده آمریکا نخستینبار این واژه در حدود سال 1895 توسط جورج زیمل گئورک به کار گرفته شد ( چیکولت ، 1378 ، 355 ). بعدها آنتونی گیدنز و برجیس به آن بال و پر بیشتری دادند و با انتشار دو مقاله در فوریه 1938 در مجله آمریکایی جامعهشناسی این اصطلاح در جامعهشناسی رواج چشمگیری یافت ( هرمز ، 1376 ، 9 ) و اینها در حالی است که جامعهشناسی در جهان در سال 1837 توسط آگوست کنت ، فیلسوف فرانسوی ابداع شد .
در ایران نیز توسط غلامحسین صدیقی در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد . صدیقی که مدرک دکترای خود را در فلسفه و علوم اجتماعی از دانشگاه پاریس اخذ کرده بود ، پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی دانشگاه تهران به تدریس جامعهشناسی و تاریخ فلسفه پرداخت . تلاشهای اصلی صدیقی « اشاعه و کاربردی نمودن شناخت علمی پدیدههای اجتماعی و بستر سازی و برپایی ساختارهای سازمانی مناسب
برای توسعه علوم اجتماعی » بود ( انجمن جامعهشناسی ایران ، ۱۳۸۱ ، ۱۶۱ - ۱۶۳