مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های شناختی
سبک های شناختی
تعریف یادگیری
یادگیری تغییر نسبتا دایمی در رفتار است که در نتیجه تمرین حاصل شده است . تغییراتی در رفتار که حاصلاش ( و نه تمرین ) ، با شرایط موقت جاندار ( مثل خستگی یا حالات ناشی از مصرف برخی داروها ) باشند مشمول این تعریف نمیشود . نقش یادگیری در همه صحنههای زندگی نمایان است . یادگیری نه تنها در آموختن خاص مطالب درسی ، بلکه در رشد هیجانی ، تعامل اجتماعی و حتی رشد شخصیت نیز دخالت دارد . مثلا یاد میگیریم از چه چیزی بترسیم ، چه چیز را دوست بداریم . چگونه مودبانه رفتار کنیم و چگونه صمیمیت نشان دهیم . مفهوم یادگیري و پیشرفت تحصیلی از مفاهیم بسیار اساسی روانشناسی تربیتی است .
در همین راستا ، موفقیت تحصیلی و عوامل موثر بر آن موضوعی است که همواره مورد توجه روانشناسان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت بوده است . چرا که همانطور که می دانیم بهبود کیفیت آموزشی و سرمایه گذاري بر روي منابع آموزشی و انسانی از عوامل مؤثر در توسعه همه جانبه کشورها محسوب می شود . در همین راستا پیشرفت تحص یلی دانشجویان نیز از جمله اهداف اساسی برنامه هاي آموزشی است . زیرا دانشجویان به واسطه پیشرفت تحصیلی به جایگاهی دست می یابند که از استعدادها و توانائیهایشان براي دستیابی به اهداف آموزش عالی استفاده نموده و شرایط اجتماعی موفقیت آمیزي را ایجاد کنند . بنابراین یافتن شرایط ، عوامل و روش هاي موثر در جهت پیشرفت تحصیلی از جمله موضوعات مورد علاقه پژوهشگران و صاحبنظران علوم تربیتی بوده است ( ریدگل ، 2004 ). اسمیت سبک شناختی را نشان دهنده پلی بین دوحیطه متمایز از بررسی روانشناسی یعنی شناخت و شخصیت می داند ( اسمیت ، 2010 ) . مفهوم سبک هاي شناختی به طور نزدیکی با ایده تفاوت هاي روانشناسی مرتبط است ؛ بدین معنی که تفاوت هایی در بین افراد در رابطه با ساختار شناختی و عملکردهاي روانشناسی شان وجود دارد که ویتکین 3در سال 1974 آن را فردیت روانشناسی نامید . سبک هاي شناختی از نظر ویتکین و همکاران روش هایی هستند که یک فرد براي نزدیک شدن به طیف وسیعی از موقعیتها به کار می برد ( ویتکین و همکاران ، 2004 ).
در دنياي امروز ، داشتن اطلاعات زياد راه گشا نيست ؛ آنچه اهميت دارد استفاده از حجم وسيع اطلاعات و به كارگيري آن در همه حيط ههاي زندگي است . براي استفاده از اين سطح گسترده اطلاعات ، لازم است فراگيران به سطوح عالي تفكر و خودشناسي دست يافته و در فرايندهاي شناختي و حل مسأله تبحر كافي داشته باشند . اين مهم در آموزش عالي اهميت دوچندان مي يابد . امروزه ، موضوع اساسي آموزش و پرورش تربيت انسان هايي است كه بتوانند درست فكر كنند و بتوانند با تصميم گيري هاي درست و مناسب ، مسائل پيچيده پيش رو را حل و فصل نمايند . مجمع اهداف آموزش ملي ، توانايي تفكر انتقادي و ارتباط مؤثر و حل مسأله را در دستيابي به موفقيت تحصيلي در سطوح عالي آموزش يك ضرورت