لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت مدارس
نوع فایل : .ppt( قابل ویرایش و آماده ارائه )
تعداد صفحه 114 صفحه
قسمتی از متن .ppt :
برخی از فلاسفه پست مدرن، مانند فردیک جیمسون و ژان بودریار ، مرحله پست مدرن را یک حالت « روان پارکی تازه زمان و فضا» توصیف کرده اند . کریگ اونئر و کنت فرامپتون ، آن را « رویدادی » می دانند که « درست در استانه سقوط حماسه و سیطره مدرنیسم اتفاق افتاد» روزالیند کراوس و داگلاس کریمپ، آن را « گست از قلمرو زیبایی شناسی مدرنیسم» تعریف کرده اند و ادوارد سعید و گریگوری آلمر ، در آن به دیده « مضمون فراانتقادی » و « سیاست تعبیر و تفسیر امروز» نگاه می کنند . هدف از آوردن این نمونه ها آن است که از یک سو بر تعریف ناپذیری پست مدرن اشاره کنیم و از سوی دیگر بر ماهیت هر دم تغییر یابنده آن انگشت بگذاریم . دگرگونی پست مدرنیسم چنان با شتاب صورت می گیرد که به جرات می توان گفت ، پست مدرنیسم امروز با آن چه در آغاز به این نام خوانده می شد و حتی با پست مدرنیسم ده پانزده سال پیش بسیار فرق دارد .
ماهیت پست مدنیسم چنان است که دائم چهره عوض می کند و برای روز آمد بودن بررسی ها باید از آخرین دگرگونی ها و نظرگاه های آن آگاهی داشت .
پست مدرنیسم نه سبک و مکتب و مشرب است و نه مهارت و تفنن، بلکه نامی است که بر یک جنبش در فرهنگ کاپیتالیستی پیشرفته گذاشته شده است . پست مدرنیسم شرایط تازه یی است که ادعا می کند دوران مدرنیته به پایان خود رسیده است واینک ما در فرهنگ معاصری زندگی می کنیم که نه تنها پست مدرن است بلکه در آن حتی به « پایان تاریخ » اشاره می شود .
مدرن برگرفته از واژه لاتین « هم اکنون» است . آیا با توجه به همین معنی میتوان گفت پست مدرن یعنی « بعد از هم اکنون » ؟ یکی از دشوارهای تعریف پست مدرنیسم از همین تعبیر « هم اکنون » و بعد از هم اکنون سرچشمه می گیرد . یعنی آمادگی ذهن برای پذیرش چیزی فراتر از هم اکنون ، از دیدگاه ژانفرانسوالیوتار، چست مدرن ، از نظر زمانی ، دنبال مدرن نمی آید بلکه مدرنیته همواره حامل پست مدرن خود هم هست .
لیوتار پست مدرن را بخشی تفکیک ناپذیر ازمدرن می داند و برآن است که هر مکتبی با مکتب های پیش از خود به مبارزه برخاسته و در تضاد با آن بوده است . اگر این نظریه را بپذیریم، ناگریز از پذیرش این هم هستیم که خود « مدرن» هم« پست» چیزی بیش از خود بوده است . مدرن ، رفته رفته به سبب ذات و ماهیت مدرن بودن، در مقام مبارزه با باورهای خود برآمد و ناگریز پست مدرن باشد که پیشتر ، پست مدرن بوده است و با این حساب پست مدرنیسم ، درپایان مدرنیسم نیست بلکه در آغاز آن قرار می گیرد . همان گونه که پست امپرسیونیسم در آغاز مدرنیسم بود، نه در پایان آن .
پست مدرنیسم در آغاز جنبشی بود بر ضد اندیشه های سلطه جویانه یی که غرب، از فرهنگ و تمدن در ذهن داشت . می خواست تمام نژادها و قومیت ها و طبقات را در بگیرد و از همین رهگذر هم بود که کوشید تا این جا و آن جا چیزهایی را از سنت و مدرنیسم دست چین کند و به هم بیامزد ، اما درفرایند این کار، ذات و ماهیت خود آن نیز دگرگون شد .
برخی از رویدادهای کلیدی علمی ، فرهنگی – اجتماعی وروشنگری دو دهه گذشته که نه تنها پایه و اساس مدرنیته راویران کرد ، بلکه هویت و ذات پست مدرنیسم را نیز دستخوش دگرگونی کرد عبارت بودند از:
1_راز زدایی از عینیت علمی در نوشته های تامس کوهن ، پال فیرابند و یک سلسله از منتقدان مارکسیست که به انقاد از علوم پرداختند.
2_فرو ریختن همه سویه فلسفه سنتی غرب و کاسته شدن از اعتبار آن در نوشته های نسل تازه ای از فلاسفه مانند لودویک ویتگنشاین و ژاک دریدا و ؤان بودریار و ریچارد رورتی و..
3_تاکید بر مرزناپذیری فیزیک کوانتوم و ریاضیات
4_تاکید بر گسست و ناهمسانی و عدم تداوم و حضور تفاوت های انکارناپذیر در تاریخ نوشته های میشل فوکو یکی از نمونه های بارز این تاکیدهاست
5_گسترش مکتب « رئالیسم جاویی» به سرکردگی بورخس و مارکز و شماری دیگر از داستان نویسان آمریکای لاتین
6_تاکید بر گفتمان « دیگران » و بازنمایی آنان در تاریخ، هنر ، انسان شناسی ، جامعه شناسی و سیاست
7_این جهان یا دنیوی کردن مسیحیت و نادیده گرفتن و در پاره یی موارد ، بیرون رانده آن از جوامع غربی به عنوان یک نیروی توانمند اخلاقی.
8_پیروزی اقتصاد بازار و ظهور دل نگرانی های آسیب شناختی و پیدایش پدیده یی به نام « گزینش مصرف کننده»
