پاورپوینت روش تربیتی تغافل 29 اسلاید
— پاورپوینت شامل تصاویر میباشد —-
اسلاید ۱ :
مبنای تربیتی
کرامت همان نزاهت از پستی و فرومایگی است. روح بزرگوار و منزه از هر پستی را کریم می گویند(جوادی آملی،۱۳۶۹، ص۲۱). خدای سبحان انسان را به عنوان نوع کریم معرفی کرد. فرمود: «و لقد کرمنا بنی آدم» یعنی این نوع انسان، فی نفسه، کریم خلق شده و شایستگی کرامت زاید را هم دارد(جوادی آملی،۱۳۶۹، ص۱۸).
اسلاید ۲ :
اصل تربیتی
مقصود از این اصل آن است که مربی در مقام تربیت باید کرامت متربی را حفظ کند و مایه عزت نفس او را فراهم آورد.
قال علی بن الحسین علیه السلام: وَ أَمَّا حَقُّ الزَّوْجَهِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَهَا لَکَ سَکَناً وَ أُنْساً فَتَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ نِعْمَهٌ مِنَ اللَّهِ عَلَیْکَ فَتُکْرِمَهَا(صدوق، ۱۴۰۰، ص۳۷۰).
اسلاید ۳ :
تعریف روش
- تغافل مصدر باب تفاعل از ریشه غفل آمده است.غفلت به معنی عدم توجه و چشم پوشی کردن است. غفلت سهوی است که از قلت حفظ و قلت بیداری عارض می شود(راغب اصفهانی، ج۱، ص۶۰۹). تغافل خود را به غفلت زدن، خویشتن را غافل وانمود کردن و چشم پوشی کردن معنا شده است(احمد بن فارس،۱۴۰۴).
- براساس این روش، مربی در برخی موقعیت ها با وجود آگاهی از خطا و لغزش متربی، به منظور صیانت از کرامت او، خود را غافل از آن وانمود کرده و سعی می کند با استفاده از سایر روش ها در اصلاح او موفق شود.
اسلاید ۴ :
اهمیت روش
- عن علی علیه السلام: وَ اعْلَمْ أَنَّ رَأْسَ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُدَارَاهُ النَّاسِ وَ لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یُعَاشِرُ بِالْمَعْرُوفِ مَنْ لَا بُدَّ مِنْ مُعَاشَرَتِهِ حَتَّى یَجْعَلَ اللَّهُ إِلَى الْخَلَاصِ مِنْهُ سَبِیلًا فَإِنِّی وَجَدْتُ جَمِیعَ مَا یَتَعَایَشُ بِهِ النَّاسُ وَ بِهِ یَتَعَاشَرُونَ مِلْءَ مِکْیَالٍ ثُلُثَاهُ اسْتِحْسَانٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُل(صدوق،۱۴۰۴، ج۴، ص۳۸۷).
اسلاید ۵ :
۱٫ تداوم ارتباط با مربی
- تغافل باعث می شود که اعتماد و ارتباط متربی از مربی سلب نشود و به این ترتیب زمینه اصلاح برای او باقی بماند.
- قالُوا إِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها یُوسُفُ فی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَکاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ (یوسف،۷۷)
اسلاید ۶ :
۲٫ حفظ کرامت متربی
- قالُوا یا أَبانا ما لَکَ لا تَأْمَنَّا عَلى یُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ (۱۱) أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (۱۲) قالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ (یوسف،۱۳)
اسلاید ۷ :
۳٫ پی بردن به اشتباه
- عُیُونُ الْمَحَاسِنِ عَنِ الرُّویَانِیِّ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ مَرَّا عَلَى شَیْخٍ یَتَوَضَّأُ وَ لَا یُحْسِنُ فَأَخَذَا فِی التَّنَازُعِ یَقُولُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَنْتَ لَا تُحْسِنُ الْوُضُوءَ فَقَالا أَیُّهَا الشَّیْخُ کُنْ حَکَماً بَیْنَنَا یَتَوَضَّأُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا فَتَوَضَّئَا ثُمَّ قَالا أَیُّنَا یُحْسِنُ قَالَ کِلَاکُمَا تُحْسِنَانِ الْوُضُوءَ وَ لَکِنَّ هَذَا الشَّیْخَ الْجَاهِلَ هُوَ الَّذِی لَمْ یَکُنْ یُحْسِنُ وَ قَدْ تَعَلَّمَ الْآنَ مِنْکُمَا وَ تَابَ عَلَى یَدَیْکُمَا بِبَرَکَتِکُمَا وَ شَفَقَتِکُمَا عَلَى أُمَّهِ جَدِّکُمَا(مجلسی،۱۴۰۳، ج۳۴، ص۳۱۹).
اسلاید ۸ :
۴٫ فراهم سازی زمینه اصلاح رفتار
- عن الصادق علیه السلام: ثَلَاثَهٌ تَجِبُ عَلَى السُّلْطَانِ لِلْخَاصَّهِ وَ الْعَامَّهِ مُکَافَأَهُ الْمُحْسِنِ بِالْإِحْسَانِ لِیَزْدَادُوا رَغْبَهً فِیهِ وَ تَغَمُّدُ ذُنُوبِ الْمُسِیءِ لِیَتُوبَ وَ یَرْجِعَ عَنْ غَیِّهِ وَ تَأَلُّفُهُمْ جَمِیعاً بِالْإِحْسَان(حرانی،۱۴۰۴، ص)
اسلاید ۹ :
۱٫ توقیر مربی
-
- عن علی علیه السلام: تغافل عن المکروه توقّر(شیخی، ۱۳۸۰، ص۵۶).
- عنه علیه السلام: َ عَظِّمُوا أَقْدَارَکُمْ بِالتَّغَافُلِ عَنِ الدَّنِیِّ مِنَ الْأُمُور(مجلسی، ج۷۵، ص۶۴)
اسلاید ۱۰ :
۲٫ ایمنی
- قبعثری در عصر حجاج بن یوسف زندگی می کرد و مردی تحصیل کرده و ادیب بود. روزی با چند نفر از دوستان در یکی از باغ های خارج شهر مجلس انسی داشتند. در خلال گفتگوها سخن از حجاج به میان آمد. قبعثری به طور کنایه جملاتی چند در باره اش گفت و مراتب نارضایتی خود را از وی ابراز کرد. این خبر به گوش حجاج رسیده تصمیم گرفت او را کیفر دهد. احضارش کرد و با تندی به او گفت: لاحملنک علی الادهم یعنی زندانیت می کنم و قید در پایت می گذارم(کلمه ادهم در لغت عرب به معنای متعدداز جمله پایبند زندانی و اسب سیاه آمده است). قبعثری برای رهایی از خطر تغافل کرد و در جواب با گشاده رویی و تبسم گفت: مثل الامیر یحمل علی الادهم و الاشهب(اسب سفیدی که مختصر رگه های سیاه داشته باشد). حجاج برای توضیح مقصود خود گفت: اردت الحدید(مرادم آهن بود نه اسب سیاه). قبعثری دوباره تغافل کرد و بلافاصله گفت: الحدید خیر من البلید(البته اسب با هوش بهتر از اسب کودن است) قبعثری با این تغافل ادیبانه و کم نظیر که آمیخته به تکریم و احترام بود، نه تنها خشم حجاج را فرو نشاند، بلکه عاطفه و مهر او را به خود جلب نمود و از عطیه و نعمتش نیز برخوردار گردید(فلسفی، ۱۳۷۹، ص۳۸۷)