دانلود مقاله داستان
فرمت فایل: word
قابل ویرایش می باشد
تعداد صفحه:8
چکیده
احساس کرختی یکنواختی داشت.حس میکرد اگر تمام شب را هم نخوابد میتواند به نقطه ای از سقف چوبی که گره چوب آنجابود در چند سانتی متری سیم چراغ خیره بماند. چند سال پیش بود روی همان تخت نشسته بود و برای برادر کوچکش داستان میخو اند؛ ناگهان سراپای وجودش از احساس تنفری غریب گُر گفت . بالشت را روی سر برادر بیچاره اش گذاشته بود و آنقدر فشار داده بود تا این که برادرش از نفس افتاده و مرده بود.
بعد از چندین جلسه روانکاوی و روانشناسی به این نتیجه رسیدند که او در زمان قتل عنصر روانی نداشته واو را تبرئه کردند و چند سالی به یک بیمارستان روانی فرستادند.