اضطراب یکی از پدیده های بزرگ قرن بیستم و بیست و یکم است بطوریکه اگر شدت یابد منجر به کاهش عملکرد فرد می شود و به عنوان یک اختلال مطرح می گردد. این تحقیق که بصورت مطالعه موردی روی یکی از سواد آموزان دوره مقدماتی روستای روح آباد شهرستان نیشابورتوسط اینجانب فریده حصاری آموزشیار این روستا صورت گرفته است دقیقاً مرتبط با بحث اضطرب است. بطوریکه این سواد آموز بنام زهرا که دارای سنی بالای 25 سال بود این ویزگی را داشت . او در 7 سالگی مثل بقیه بچه ها در مدرسه ثبت نام کرده و به کلاس درس رفته اما به دلیل رفتار ی که معلم او با دانش آمو زان داشته ( کتک زدن بچه ها ) از مدرسه فرار می کرده هر چند که در مدت کمی که به کلاس رفته کتک نخورده ولی هر روز هراس از آن داشته که معلم اورا تنبیه کند لذا از مدزسه فرار می کرده است . بعد از فرار او از مدرسه خانواده اش اورا به مدرسه می بردند ولی او باز هم فرار می کرده است و از آن زمان هنوز هم ترس و هراس در او وجود دارد . من وقتی که متوجه شدم چنین فردی در روستا وجود دارد تصمیم گرفتم تا اورا باسواد کنم .برای حل این مشکل من : 1- چندین دفعه به خانه آنها رفتم ولی او که متوجه شده بود من برای ثبت نام در کلاس سوادآموزی به خانه آنها می روم در خانه نمی ماند و بیرون می رفت . 2-با خانواده اش که صحبت می کردم می گفتند فایده ای ندارد با وجودد اینکه او بزرگ شده ولی هنوز از درس و مدرسه می ترسد و الان که متوجه شد که شما می خواهید بیا ید از خانه بیرون رفت من حدودا دو هفته دنبال زهرا بودم ملی متاسفانه موفق به دیدن او و صحبت با او نمی شدم 3- تصمیم گرفتم در موقعی زودتر به خانه آنها بروم تا زمانی که از صحرا می آید من در خانه آنها باشم بالا خره موفق شدم زهرا را ببینم او با دیدن من خجالت کشید و گفت شما چرا این قدر اصرار دارید که من به کلاس بیایم من اصلا یاد نمی گیرم و شما را هم اذیت می کنم لطفا بعد از این دنبال من نیایید ولی من چندین دفعه به خانه آنها رفتم و به او راهکار هایی را پیشنهاد کردم . 4- راهکار های به خانواده او توصیه کردم مخصوصا خواهرانش