پاورپوینت درس شانزدهم توبه و بازگشت از خطا دارای 10 اسلاید زیبا
قابل ویرایش
فونتهای مورد استفاده میترا و تیتر و فونتهای رایج فارسی
بخسی از متن فایل پاورپوینت :
اسلاید اول :
درس گذشته راجع به گناهان و خطاها و زشتی ها بود که باعث سیاهی و چرک شدن قلب و روح ما انسانها میشد و سبب دوری ما از خداوند می شود.
درس امروز ما به یکی از ضروریات زندگی امروز هر انسانی مربوط می شود که در اثر نزدیک شدن به همان زشتی هایی که در درس قبل گذشت مربوط است:
ت ...... ه
یعنی برای اینکه بتوان از آلودگی گناه پاک شد باید این کار انجام شود.
برای روشن شدن موضوع به کلمات ،کار ونتیجه آنها توجه کنید:
کار آن چیست؟
این چیست؟
نتیجه آن چیست؟
پودر لباسشویی:
شستشوی لباس و ظروف
تمیزی لباس و ظرفها
صابون :
شستشوی دستها و بدن
تمیزی و نظافت بدن
جارو :
نظافت خانه و دیگر اماکن
تمیزی منازل و ساختمانها
اسلاید دوم :
پاک کن
پاک کردن غلطهای نوشتاری
خطخطی و سیاه نشدن کاغذ و نوشته
آب
پاکیزگی و هر چیزی
مایه نظافت و سلامتی
آیا تا به حال دیدهاید تشتی را که در آن لباس میشویند ابتدا آب و کف سفید و تمیزی دارد اما به تدریج با شستن لباسهای بیشتر، آب ته آن سیاهتر و تیره تر و بدبو میشود، اما در عوض چرک و کثافت و سیاهی لباسها گرفته میشود.
آیا تا بحال اتاق کثیف و پر از گرد و آشغال را دیدهاید که کدر و بیرونق و گرفته است، اما بعد از یک جارو و گردگیری حسابی، آن چنان تمیز و پاک میشود که انسان از نشستن در آن احساس راحتی و لذت میکند (همانند تمیز کردن مسجد یا کلاس).
پس اگر قلب و روح ما هم چرک و سیاه شد باید آن را شستشو بدهیم و از بدیها و زشتیها به پاکیها و خوبیها باز گردیم،
امّا چگونه؟
با:
توبه و بازگشت از خطا
اسلاید سوم :
پا برهنه
مردی که وظیفهاش پاسداری و حفظ دین رسول خدا(ص) بود از کوچههای مدینه در حال گذر بود. همان طور که مشغول ذکر خدا بود ناگهان متوجه شد از خانهای صدهایی به گوش میرسد. عجب چه خبر است! نزدیکتر که شد ناگهان از آنچه که میشنید به شدت ناراحت و غمگین شد. دورهای بود که حکّام ظالم و ستمگر و از خدا بی خبر حکومت میکردند (حکومت عباسیان) و سعی میکردند گناهان و بندگی شیطان را ترویج کنند تا بهتر بتوانند حکومت کنند. اکنون در شهر پیامبر در کنار مسجدالنبی کار به جایی رسیده بود که به صورت علنی نافرمانی خدا میشد. بله، از این خانه صدای ساز و آواز و دیگر صداهای زننده به گوش میرسید. او که چارهای جز سکوت و اظهار نفرت درونی نداشت، حداقل چاره را این دید که کمی بر سرعت خود بیفزاید تا زودتر از این محیط گناه دور شود، امّا هنگام گذشتن از کنارخانه، ناگاه در باز شد و خدمتکار خانه (کنیز) از منزل بیرون آمد تا خاکروبههاو آشغالها را بیرون خانه بریزد. او که به شدت غمگین و ناراحت بود رو به خدمتکار کرد و گفت: صاحب این خانه آیا بنده است یا آزاد؟» خدمتکار که از این سؤال به شدت متعجب شده بود با قاطعیت و عصبانیت گفت: معلوم است دیگر، صاحب چنین خانهای با این برنامه و برو بیا حرّ و آزاد است.