تحقیق رقابت در بازار کار
تحقیق رقابت در بازار کار در حجم 70 صفحه و در قالب word و قابل ویرایش و با قسمتی از متن زیر:
نقاط قوت و ضعف داخلي:
مقدمه:
نقاط قوت و ضعف داخلي در زمره فعاليتهاي قابل كنترل سازمان قرار ميگيرند كه سازمان آنها را به شيوهاي بسيار عالي يا بسيار ضعيف انجام ميدهد. آنها در ساية فعاليتهاي، (1) بازريابي، (2) امورمالي ( حسابداري )،(3) توليد ( عمليات )،(4) تحقيق و توسعهو سيستمهاي،(5) اطلاعات رايانهاي،(6) به وجود ميآيند. يكي از فعاليتهاي اصلي و ضروري مديريت استراتژيك اين است كه نقاط قوت و ضعف دواير و واحدهاي سازماني را شناسايي و آنها را ارزيابي كند. سازمانها ميكوشند استراتژيهايي را به اجرا در آوردند كه نقاط قوت داخي تقويت شود و ضعفهاي داخلي بر طرف گردد.
نقاط قوت و ضعف شركت را در مقايسه با وضع شركتهاي رقيب تعيين ميكنند. يكي از اطلاعات مهم اين است كه سازمان از نقاط قوت و ضعف نسبي خود، آگاه شود.
همچنين ميتوان نقاط قوت و ضعف شركت را بر اساس موجوديت و نه بر اساس عملكرد سازمان تعيين كرد براي مثال، داشتن منابع طبيعي يا شهرت ديرپا، از نظر كيفيت محصول، ميتوانند به عنوان نقاط قوت به حساب آيند.
نقاط قوت شركت را ميتوان برحسب دستيابي به هدفهاي مورد نظر تعيين كرد. براي مثال شركتي كه ميكوشد هميشه به مقدار لازم موجودي داشته باشد، گردش بسيار زياد موجوديها نميتواند به عنوان يك نقطه قوت به حساب آيد.
از راهههاي بسيار زيادي ميتوان عوامل داخلي سازمان را محاسبه كرد، مانند محاسبة نسبتها، تعيين ميزان عملكرد و مقايسه اين عوامل با ميانگين صنعت يا دورههاي گذشته همچنين ميتوان براي بررسي عوامل داخلي مانند ورحيه كاركنان، كارايي توليد، اثر بخشي تبليغات و ميزان وفاداري مشتري از انواع تحقيقات پيمايشي استفاده كرد.
رابطه بين واحدهاي وظيفهاي سازمان:
مديريت استراتژيك فرايندي است كه به روابط متقابل بسيار زياد نياز دارد و در اجراي آن ايجاب ميكند كه بين مديريت سازمان و مديران دواير و واحدهاي بازريابي، امورمالي ( حسابداري )، توليد ( عمليات ) تحقيق و توسعه و سيستم اطلاعات رايانه هماهنگي اثر بخشي وجود داشته باشد.
موفقيت سازمان در گرو همكاري و همياري مديران و كاركنان همه دواير و واحدهاي سازماني است تا ديدگاهها، نظرها، عقايد و اصلاحاتي را ارائه نمايند.
در اجراي مديريت استراتژيك، مشاركت مديران واحدهاي وظيفهاي مختلف در بررسي عوامل دروني سازمان به ماهيت تصميماتي بستگي دار كه در واحدهاي وظيفهاي ديگر سازمان گرفته ميشود و اثرات باقوهاي كه آنها بر كل سازمان خواهند داشت. براي اينكه بتوان هدفهاي بلند مدت و استراتژيها را تعيين كرد، آگاهي از روابط ياد شده در بالا از اهميت بسيار زيادي برخوردار است.
براي مثال، امكان دارد مديران امورمالي بخواهند تعداد گزينهها يا راههاي امكان پذير را كه در برابر مديران عملياتي وجود دارد محدود نمايند.
يكپارچگي استراتژي و فرهنگ:
شايد بتوان با تأكيد بر فرهنگ سازماني ( يعني يك پديده داخلي كه در همة دواير و بخش هاي مختلف سازمان رسوخ ميكند ) روابط بين واحدهاي وظيفهاي سازمان را به بهترين شكل ممكن نشان داد. فرهنگ سازماني Cultural products بدين گونه تعريف شده است: « الگويي از رفتار كه در يك سازمان به وجود ميآيد، زيرا سازمان به تدريج ميآموزد كه براي حل مسائل خارجي، سازش با محيط و يكپارچه نمودن فعاليتهاي داخلي چگونه عمل كند. الگويي كه كاركردي خوب داشته، كسب اعتبار نموده است و ميتوان به عنوان راهي درست به اعضاي سازمان آموخت تا از همان زاويه و در همان قالب بينديشيد و احساس نمايند. » در تعريف فوق براين نكته تأكيد ميشود كه هنگام تصميم گيريهاي استراتژيك نبايد از اهميت هماهنگ ساختن عوامل داخلي و خارجي سازمان غافل ماند.
فرهنگ سازماني بر تصميمات سازمان اثرات شگرف ميگذارد و از اين روبه هنگام بررسي عوامل دروني ( در اجراي مديريت استراتژيك ) بايد آن را مورد توجه قرار داد.
اگر سازمان بتواند در اجراي استراتژيها از نقاط قوت فرهنگ بهره گيرد ( مانند رعايت اصول اخلاقي يا پايبندي بسيار شديد به باورها و اعتقادات ) در آن صورت مديريت ميتواند هر نوع تغييري را به راحتي و بسيار سريع انجام دهد.
فرهنگ از دو راه مهم مانع اجراي مديريت استراتژيك ميشود. نخست اغلب مديران از اهميت تغييراتي كه در شرايط و محيط خارج سازمان رخ ميدهد، غافل مي مانند زيرا باورهاي بسيار قوي آنها را نابينا ميكند يا مانع از ديد آنها ميشود. دوم اگر فرهنگ خاصي در گذشته اثر بخش بوده است، واكنش طبيعي اين است كه حتي زماني كه، از نظر استراتژيك، تغييرات عمدهاي رخ مي دهد، بازهم خود را پايبند آن ميدانند. يك فرهنگ سازمان بايد تعهدي كه افراد سازمان به يك هدف مشترك دارند تأييد و حمايت كند.