تحقیق بررسي ویژگی هاي شخصيتي زنان بزهکار ومقايسه آن با زنان غير بزهکار در زندانهای شیراز
تحقیق بررسي ویژگی هاي شخصيتي زنان بزهکار ومقايسه آن با زنان غير بزهکار در زندانهای شیراز در حجم 49 صفحه و در قالب word و قابل ویرایش و با قسمتی از متن زیر:
حوزه های نظری و پژوهشهای وابسته به جرایم زنان
پژوهشهای نظری فراوانی بزهکاران زن وجرایم آنهارامورد مطالعه قرار داده اند. لذا مطابق آنها با توجه به
فاکتورهای آزمون در این بررسی، عوامل خانوادگی بروز جرم در زنان در شش حیطه اند:
عامل پدرانه: آیتمهای اعتیاد، زندانی شدن، بدرفتاری، ناپدری و بی اعتقادی پدر به اصول اخلاقی و دینی
عامل مادرانه:شامل تمام مواردموردقبلی بجززندانی شدن که جایگزین آن اشتغال مادرلحاظ شده است حضور مادردرمحیط خارج ازخانه بستری برای سردی عاطفه،کاهش تماسهای رودرروی دختران با مادر و ضعف در ارتباط هیجانی بین آنها میگردد.(فارینگتون1989به نقل ازپولادی 1378)گزینه حضورنامادری در این عامل
جایگزین فاکتور ناپدری شده است.
عامل والدینی:بطور مشترک به عنوان فاکتورهای بروزجرم ازسوی پدرومادرزمینه سازی می گردد؛ شامل عدم
پذیرش فرزند، نزاع و ناسازگاری زناشویی آنها، مقایسه بین فرزندان، تبعیض، غیبت و عدم حضور هر دو ،
عامل آموزشی: فاکتورهای بی سوادی اکثر اعضای خانواده، و کم اهمیتی سواد و علم نزد والدین
عامل فردی-روانشناختی:عدم تامین نیازهای عاطفی- روانی،انزوا، ترس از جدایی والدین، عدم اعتماد بنفس،
تنفر از خانواده، دوست ناباب، بی توجهی به فرد در جمع و بدرفتاری فرزند
عامل اقتصادی:بویژه اززمان طرح نظریات مارکس وانگلس براهمیت عوامل اقتصادی ومادی دربروزجرم و
بزهکاری تاکید شده است.این فاکتوردرمردان به عنوان توليدگران اقتصادی درخشان تراست.(ستوده 1376 و
فصل دوم: تعاریف چارچوب نظری ودیدگاهها
فرجاد 1371) درپژوهش هرچندبر عامل مادری و خانوادگی تاکید می گردد وجامعه پژوهشی زنان مجرم اند
ولی دو فاکتور اقتصادیِ فقر خانوادگی و عدم تامین نیازهای مادی در نظر می باشد.
سابقه مجرمانه والدین،غفلت ازفرزندان وبی توجهی به آنها،پرخاشگری وناسازگاری زناشویی راپژوهش مک
کورد1980رفتارهایی پیشبین برای بروزجرم دانسته اند.(پولادی وهمکاران 1378وگورمن واسمیت 1998)
همانندمردان مجرم ،زنان مجرم به طورافزايشي اختلالات رواني عمده رابيشتراززنان سالم درجامعه نشان داده اند.
تپلين وهمکاران(به نقل ازاسمعيلي، 1384) گزارش کردندازبين 1272 زن مجرمي که درزندان نگه داشته شده اند
در حدود 80 درصد معيارهاي اختلالات رواني را داشته اند.
هميشه افرادخاصي راداريم که درگير جرم مي شوند. در مقابل مي توان گفت افرادي نيز وجود دارند که در طول
عمر شايد براي يک بار نيز هنجارشکني نمي کنند. مساله اي که در اينجا مطرح مي شود اين است که آيا عواملي
هستند که تعيين کننده اين مساله هستند. آيا عوامل خاصي را مي توان يافت که در افراد مجرم به شکل بارزتري
نسبت به افراد بهنجار ديده مي شوند. همانند مردان مجرم ، زنان مجرم به طور افزايشي اختلالات رواني عمده را
بيشتر از زنان سالم در جامعه نشان داده اند. تپلين و همکاران(به نقل از اسمعيلي، 1384) گزارش کردند از بين
1272 زن مجرمي که در زندان نگه داشته شده اند در حدود 80 درصد معيارهاي اختلالات رواني را داشته اند
فصل دوم: تعاریف چارچوب نظری ودیدگاهها
پيشينه تحقيق چارچوب نظری ،دیدگاهها وتعاریف
تحقیقات مک نالهان 1983،مک لوید 1990،ویلسون 1991،سامپسون 1994، شولمایر 1996 بوجود ارتباط
معنادار و عاملی بین پدیده بزهکاری با دسته عوامل 1، 2، 3، 4 و 5 اشاره کرده اند.(پولادی صص 4-20 )
پژوهش پاگانی و همکاران 1998 و نظریه بالبی مبنی بر نقش محرومیتهای مادری در دوران کودکی با بروز
پرخاشگری و بزهکاری در بزرگسالی رابطه ای همبسته را اعلام کرده اند.(ستوده 1382 و ماسن 1376)
پژوهشهای دوهان وگالوانسون 1997، فرجاد 1371،قربان حسینی1371 و کوهن 1994 به نقش فاکتور اقتصاد در
بروزبزهکاری اشاره نموده اند.تحقیق پولادی 1378 بیشتر از همه به رابطه بین فاکتورهای اقتصادی با نوع خاصی
از جرایم در زنان (مواد مخدر و سرقت) اشاره دارند.(پولادی و همکاران 1380 ، صص30-119)
ویلیام گود 1352 در نظریه آنومیک خود، غیبت غیر ارادی و عدم مشروعیت و نزاع خانوادگی را در بروز جرم
رفتاری پیش بین در خانواده ها اعلام می نماید.(محسنی تبریزی1383 ص68)
الیزابت هارلوک 1974 با اشاره به عوامل 1، 2 و 5 به بحث نابسامانی خانوادگی ناشی از ناامنی عاطفی، ضعف در
اصول اخلاقی و اعتقادی والدین که منجر به تسهیل در شیوع بزهکاری فرزندان در آینده است، اهمیت فراوانی
میدهد.(همان منبع صص3-72) نظریه درون فهمی دیویدماتزا1990نیز بی اعتقادی به اصول اخلاقی و هنجارهای
جامعه را مهم تر می داند.(همان صص112-107)
همسوبا نظریات بالا دروتی لاونولت در نظریه فضای عاطفی خانواده و جان بالبی در نظریه محرومیت مادری،
رفتارهای پیش بین تبعیض بین فرزندان، افراط در محبت، بدرفتاری، ناسازگاری والدین و عدم پذیرش فرزندان و
فصل دوم: تعاریف چارچوب نظری ودیدگاهها
غفلت ازآنهارا بسترسازاقدام مجرمانه می داند(محسنی تبریزی ص6-75 به نقل ازمرادی ،ص130 وماسن 1382)
درنظریه خرده فرهنگ بزهکار والتر میلر (به نقل از هارالامبوس 1370) و تئوری همنشینی افتراقی ادوین ساترلند
1966به عامل پنجم اشاره کرده وگروههای بزهکارجوان ودوست خلافکارراتسهيل گررفتار خلافکارانه می دانند.
عدم اعتماد بنفس، تنفر فرد از جامعه و خانواده در بروز بزهکاری از سوی هیگ و فرایدی 1976 به عنوان عامل
پنجم در نظریه کنترل اجتماعی تئوریزه شده است.(محسنی تبریزی صص 92-89)
طبق بیان اشرف ص 207،نظریه مارکس وانگلس به فقرخانوادگی وعدم تامین نیازهای مادی فرزندان وخانواده به
عنوان متغیر عامل و تاثیرگذار اهمیت داده شده است.(همان منبع صص 12-107)
دراشاره به عوامل اول ودوم نظریه یادگیری اجتماعی- مشاهده ای آلبرت بندورا 1974درباره اعتیادوالدین وسابقه
زندانی شدن آنها،بدرفتاری وتبعیض به عنوان عامل قابل بررسی دربروزجرم اشاره دارد.(ماسن و همکاران 1382)
احساس انزوا،ترس ازجدایی وتنفر در عامل فردی از سوی ملوین سیمن به عنوان عاملی مجرمانه مورد توجه قرار
گرفته است.(همان منبع صص 5-282)همسوبانظریه یادگیری مشاهده ای بندورادرتئوری همنوایی و رفتار جمعی
سولومون اش وپل لازارفیلد 1958 مشاهده رفتارخلاف، بزهکارانۀ والدین ازسوی فرزندان نظرداشته اند.(محسنی)
نظریه آرکلارک وآرهوبر1995فاکتورهای عاملی عدم تامین نیازهای عاطفی،عزت نفس پایین،انزوا،عدم پذیرش
فرزندان و ناسازگاری والدین اهمیت داده اند.(همان منبع صص9-164)
انزوا،پرخاشگری،شرایط بد آموزشی و خانوادگی و نارضایتی از زندگی از سوی محسنی تبریزی 1384 عامل مهم
فصل دوم: تعاریف چارچوب نظری ودیدگاهها
بروز پرخاشگری و رفتار بزهکارانه وندالیستی در فرزندان اشاره دارد.(همان صص 7-272)
درمجموع تحقیقات پالک 1961وسمارت 1976درچرایی جرم زنان بیشترازهمه بجای عوامل فوق بر ساختار
بیولوژیکی- روانی جنسیت آنها تاکید داشته اند.(گرت، 1382، صص80-177)
درتحقيقي كه توسط حسن پالاهنگ صورت گرفت، نتايج نشان داد كه ميزان شيوع اختلالات شخصيت در نمونه
مورد مطالعه 2/55% است و اختلال شخصيت ضداجتماعي با 2/18% از شايعترين اختلال بود. اختلال شخصيت
اسكيزوئيدووابسته هركدام با4/8%،اختلال شخصيت وسواسي وهيستريونيك هركدام با 3% و اختلال شخصيت
پارانوييد با 5/2% بعد از اختلال شخصيت ضد اجتماعي بودند (به نقل از عبدالهادي، 1382).
در تحقيق ديگري فاضل و دانش (2002) به اين نتيجه رسيدند كه 37% از زندانيان داراي اختلال شخصيت
ضداجتماعي، 25% داراي اختلال شخصيت مرزي هستند. همچنين نتايج نشان داد كه 7/3% از زندانيان دچار
روانگسيختگي و 10% از آنها دچار افسردگي عمده بودند.
درتحقيقي كه توسط آرزوفيروزنده بررسي 40 زن مجرم زندان اوين ونيز 40 زن گروه گواه صورت گرفت وجود
رابطه بين شخصيت سايكوپات وارتكاب جرم تاييد شد.و نيزوجود قانونشكني و شخصيتهاي اجتماعيستيز در
افراد مجرم تاييد گرديد (نقل از عبدالهادي 1382).بارتل وهلندچك (1979، به نقل از ستوده و همكاران 1381)
با اجراي پرسشنامه شخصيتي آيزنگ بر روي 398 ،زنداني نتايج نشان داد كه گروه مجرم در ویژگی E نمرات
پايينتري نسبت به گروه كنترل داشتند اما بين زير گروههاي مجرمان تفاوت معنيداري پيدا نشد.دربين گروه
فصل دوم: تعاریف چارچوب نظری ودیدگاهها
مجرم سارقان ازهمه بيشتردرونگراوجيب برها از همه بيشتر برونگرا بودند.
نوريك و همكاران (1996، به نقل از عبدالهادي، 1382) سه مورد از شايعترين تخلفات جنايي را از قتل،
آتشافروزي و تخلفات جنسي عنوان کردند. نتايج نشان داد كه اكثريت نمونه مورد مطالعه دائمالخمر بودند يا
مشكلاتي دررابطه باسوءمصرف موادداشتند.27% اززنان و 19%ازمردان مبتلابه اختلالات روانپزشكي بخصوص
اسكيزوزنيابودند.درزمان اقدام به تخلف درحدود50% تا60% مبتلا به اختلالات شخصيت بودند.
نتايج پژوهش ارونن وهمكاران (1996،به نقل از عبدالهادي، 1382) نشان داد كه اسكيزوفرنيا احتمال اقدام به قتل
رادرمردان حدود 8 برابر و در زنان 5/6 برابر افزايش ميدهد. ابتلا به اختلال شخصيت ضداجتماعي احتمال اقدام
به قتل را در مردها يش از 10 برابر و در زنها بيش از 50 برابر افزايش ميدهد.
دريک مطالعه طولي توسط تيهونن و همكاران (1997) بر روي زنان قبل از تولد تا بزرگسالي در بين سال هاي
1966 تا 1992 نتايج نشان داد كه خطر رفتارهاي جنايي در بين آزمودنيهاي داراي اختلالهاي سايكوتيك در
صورت كنترل وضعيت اقتصادي، اجتماعي كودكي بالا بود ريسك انجام رفتارهاي خشن به شكل خاصي با
سايكوزهاي ناشي ازالكل واسكيزوفرنيا همراه با مصرف مواد مرتبط است. همچنين نشان دادند كه اسكيزوفرنياي
بدون مصرف موادميتواندريسك شديدي براي تجاوز باشند اما اين يافته حالت آزمايشي دارد و نياز به تحقيقات
بيشتري دارد.جردن وهمکاران يک الگوي قابل مقايسه اي رادرزمينه اختلالات رواني عمده ميان زنان زنداني
دچاراختلالات خلقي وابسته به الکل وموادونيزاختلالات شخصيتي مرضي وضداجتماعي راتشخيص دادند.
فصل دوم: تعاریف چارچوب نظری ودیدگاهها
همچنين يک مطالعه که برروي زنان و مردان مجرم درامريکاصورت گرفت درحدود40درصدازافرادمجرم
دچاراختلالات رواني بودند(وارن و همکاران،ب 2002)در يک مطالعه از 1740 زن و مرد مجرم در انگليس به
طول 6 ماه مورد بررسي قرار گرفتند که 58 درصد از اين افراد از اختلالات رواني رنج مي بردند و نيز يک
چهارم از اين افراد به طور مستقل دچار اختلال شخصيت بودند، 26 درصد از اختلال شخصيت توام با يک
اختلال رواني و نير 16 درصد دچار ناتواني هاي يادگيري بودند.26 درصد اقدام به خود کشي داشتند، 15 درصد
تجاوز جنسي داشته و 18 درصد آتش افروزي عمدي داشتند. ( تيلور و همکاران 1998) کويد درسال 1992
(به نقل ازاندري واسکودل،1998) مطالعه اي را بر روي 243 زن و مرد مجرم که از طبقه پايين اجتماعي بودند
انجام دادوبه اين نتيجه رسيدکه 69 درصددچار اختلال شخصيت مرضي و 53 درصد دچار اختلال شخصيت ضد
اجتماعي بودندونتايج تحقيق وارن وهمکاران درسال 2002 نشان داد که درجه بالايي از اختلال شخصيت گروه
ب با رفتار جنايي رابطه معني دار بالادارند. در زمينه اختلال شخصيت ضد اجتماعي و رفتار جنايي و نيز
شخصيت خود شيفته بودهمچنين عبدالهادي (1382) طي پژوهشي بيان مي کند /33% اختلال شخصيت نمايشي
5/35 % اختلال شخصيت پارانوييد، 33% اختلال شخصيت اسكيزوئيد، 31% اختلال شخصيت مرزي و 3%
اختلال شخصيت ضد اجتماعي در يك جمعبندي كلي در اين پژوهش اين نتيجه حاصل شد كه در زنان زنداني
با ضوابط عمومي با اختلالات شخصيت مواجه بوده و بيشتر اختلالات شخصيت همراه با وابستگي به مواد
بودند. محکومين زن مبتلا به اختلالات رواني شديد ميزان بالايي از هم ابتلايي به اختلال استفاده از دارو اما
ميزان پاييني ازهم ابتلايي به استفاده ازالکل رانسبت به مجرمين مردنشان دادند.(آبرام وهمکاران،2003:)انيستيتو
مطالعات خانوادگي استراليا (2005:7)ميزان شيوع اضطراب،ناکامي،افسردگي،اسکيزوفرني، نقص رواني- جنسي و
شخصيت ضد اجتماعي را در زنان زنداني نسبت به جمعيت عمومي بسيار بالا گزارش کرده است.بسياري
ازتحقيقات صورت گرفته در مورد ویژگی هاي شخصيتي مجرمين ، از مجرمين مرد به عنوان گروه نمونه استفاده
کرده اند.چنانچه در مواردي نيز ذکر شد نتايج در مردان و زنان مي تواند متفاوت باشد. و اين نشان دهنده اهميت
مطالعه بر روي گروه نمونه زنان مجرم مي باشد.