چکیده
امروز هیچ چیز به جاتر از حقیقت جاودانی پیامی که سنت می دهد نیست. پیامی که امروز به جا است چون همیشه به جا بوده است. پیامی متعلق به زمان حالی که از ازل تا ابد بوده و هست و خواهد بود .مسئله سنت مسئله اصول پابرجا، خاستگاهی آسمانی وکاربرد این اصول در لحظه های گوناگون زمان و مکان است.انسان سنتی در دنیایی پر از معنا زندگی می کند . جهان و انسان بازتاب دهنده اصل الهی هستند. انسان سنتی در جامعه ای اسلامی مطابق با شریعت زندگی میکند . درک معماری سنتی اسلامی، مستلزم درک دیدگاه انسان سنتی است. آنچه از گذشته مانده مثال آیینه ای است که صورت خود و روزگار خود را در آن می توان دید و این نقد روزگار ماست.آثار با ارزش معماری گذشته ایران نیز آینه اند و معماری دوران گذشته را به کسی که با نگاه دل به آنها نظر کند نشان می دهند، منظور تفسیر هنر گذشته نیست بلکه تاویل آن است. حاصل قرن ها تجربه پیشینیان و بزرگان ما یادگارهایی است که پیام آور و بازتاب کننده مفاهیم اصیل معماری سنتی می باشندکه در این میان کمتر بنایی همچون بازار به دور از دغدغه های مدرن شدن کمتر آسیب دیده و همچنان حیات خود را با عملکرد خود حفظ کرده است. آنچه که سعی شده در این نوشتار به آن پرداخته شود بازخوانی و بازشناسی مفاه یم سنت و معماری برخواسته از آن و در این میان نگاهی به ژرف ساخت های افکار معماران سنتی خواهد بود و با پرداختن به معماری کالبد فضایی بازار و سیر تحول آن سعی در بازشناخت مفاهیم موجود در آن، به ارائه راهکارهایی جهت احیاء این مفاهیم در مراکز خرید معاصر ایرانی پرداخته خواهد شد . روش تحقیق در این نوشتار توصیفی -تحلیلی می باشد.
واژههای کلیدی: سنت، معمارسنتی، معماری سنتی، سیر تحول بازار، بازار سنتی، مبانی نظری مطرح در معماری بازار
-۱این مقاله برگرفته از پایان نامه کارشناسی ارشد نگارنده با موضوع » طراحی مرکز خرید مراغه باتاکید بر احیای اصالت معماری بازار « می باشد که در شهریورماه سال ۱۳۹۲ در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شبستر به راهنمایی دکتر میرسعید موسوی و مشاوره دکتر شهریار شقاقی ارائه گردیده است .
۱
مقدمه
معماری می تواند ملهم از عرفان جاری و ساری در زندگی و یا مهلم از »انسانفعّال ما یشاء « در جهان خاکی باشد . معماری می
تواند تجلی »ماوراء طبیعت « در »طبیعت« بوده و سرچشمه ای در بیرون از معمار داشته باشد و یا تجلی »یقین انسانی « در
»عملکرد های مادی « بوده و سرچشمه ای در درون معمار داشته باشد . معماری می تواند »حقایق« را در »واقعیت ه ا« و
عملکردها متجلی کند و یا با » به حضور خود طلبیدن و نمایاندن«، پدیده ها را، »باز نمود« کند. معماری می تواند چهره »جمال و حقیقت صورت« را در »شکل« به منصه ظهور برساند و یا چهره »زیبایی شناسی« را در »تصاویر شکسته«، بی ثبات و بی محتوای »شکل« نمایان سازد. معماری می تواند »ایده آل الهی« یا»دید جهانی« را مطرح کند (تقوائی .(۷۶ : ۱۳۸۹
سنت، خاستگاه تجربه هایی است که فضا را از نمادهای معنا و زیبایی پر می کنند . براساس تجربه های ایمانی که ریشه در عمیق ترین لایه های سنت دارد، فضا در بیکرانگی نامتناهی خود، مظهر سر غیب و جلوه گاه قدس وجلال الهی است (فراستخواه :۱۳۸۵ .(۴۸
آنچه از گذشته مانده مثال آیینه ای است که صورت خود و روزگار خود را در آن می توان دید و این نقد روزگار ماست، آثار با ارزش معماری در گذشته ایران نیز آینه اند و معماری دوران گذشته را به کسی که با نگاه دل به آ نها نظر کند نشان می دهند . منظور تفسیر هنر گذشته نیست بلکه تأویل آن است، زیرا تفسیر عقلانی است و تأویل روحانی و معنوی و کشف معنای هنر گذشتگان مانند ظهور آن با شعور و استعداد ضمیر و اقتضای روحی کاشف و تأویل کننده در پیوند است (صارمی و رادمرد: ۱۳۷۶ .(۱۴۹
معمار قدسی ایران تحت تاثیر این اندیشه و سنت وظیفه دارد فضایی خلق کند که انسان را از عالم مادی به عالم روحانی برساند . او محیطی ایجاد می کند که نیاز روحی بینندگان را ارضا می کند و معمولی ترین افراد در کنار آن احساس نزدیکی و یگانگی می کنند. زیرا بیرون ساختمانها را ظاهر می دانند و درون آنها را باطن، بیرون را ساده کار می کنند، اما درون آن تزئینات بسیار به کار می برند. تضاد میان بیرون و درون بنا را تضاد میان د نیا و آخرت می دانند ( پورعبداالله .(۱۷۳ : ۱۳۸۹ به صورت ظاهر گذشته را دیدن موفقیت چندانی در پی ندارد، بلکه دریا فت نکته ها و رازهای هنر گذشته و همچنین خلق و ابداع نکته های تازه است که ادامه راه گذشتگان را هموار می سازد(صارمی و رادمرد .(۱۴۷ :۱۳۷۶
به طور کلی بازار از مشخصه های مهم شهرهای اسلامی محسوب می شود که هنوز هم با گذشت قرن ها ارزش و اعتبار خود را از دست نداده ا ستاساساً. فضای بازار تنها به داد و ستد و بازرگانی اختصاص نداشت بلکه به مثابه مهم ترین شاهراه حیاتی شهر برخی عناصر مهم شهری را در خود جای می داد(نظریان .(۲۶ :۱۳۸۳
اهداف کلی این تحقیق را می توان در موارد زیر بیان کرد: -بازشناسی مراتب سنت، معماری سنتی و اندیشه معماران سنتی -بررسی سیر تحول معماری بازار سنتی ایرانی -بررسی مبانی نظری موجود در کالبد فضایی معماری بازار
-بررسی امکان احیاء این مفاهیم و مبانی نظری در مراکز خرید معاصر -ارائه راهکارهایی برای احیاء مفاهیم فوق در مراکز خرید معاصر ایرانی
روش تحقیق
در تحقیق حاضر از روش توصیفی Bتحلیلی استفاده شده است و روش ابزار مورد استفاده تحقیق نیز از روش کتابخانه ای و بررسی اسناد و مدارک مکتوب می باشد.
مبانی نظری تحقیق
-۱تعریف سنت
۲
سنت منبع ریشه دار و گسترده ای است که تجربیات انسانی در متن آن شکل می گیرد و هیچ تجربه ای در خلاء روی نمی دهد، هر تجربه ای- هر چه هم نو و حتی انتقادی باشد- در دامان یک سنت قرار دارد و به نحوی از انحاء از سنت تغذیه و مشروب می شود (فراستخواه .(۵۱ :۱۳۸۵
نصر معتقد است که »سنت به گونه ای که تعریف شده رسم یا عادت نیست، شیوه متداول و مقطعی یک دوره گ ذرا هم نیست . سنت که مذهب، به معنای اعم مهم ترین جزء آن است، همراه و همگام با تمدنی که از آن نشأت گرفته و قومی که آن را چون
چراغ هدایت خویش برگزیده اند، باقی و پایدار است و حتی آن گاه هم که پرتوی نمی افکند هرگز کاملاً به خاموشی نگرویده است . سنت، اندیشه هدایت کننده و حاکم بر جامعه متعارف است)«حائری .(۳۱ :۱۳۸۸
مردم در متن سنت ها و فرهنگ خود، به خلاقیت های تمدنی و از جمله شهرسازی و معماری و خلق جنبه های زیباشناختی و تجلیات هنری آن دست می زنند . پس کل تظاهرات کالبدی و ساخت فضای یک شهر و از جمله عناصر معنا و زیبای ی در آن، به نحوی از فرهنگ و سنت آب می خورد (فراستخواه .(۵۱ :۱۳۸۵
از دیدگاه “سنت”، آفرینش فعل پروردگار و زیبایی خاص او است انّ( االله جمیل )، در نتیجه “زیبایی” لازمه واقعیت، حقیقت و وجود، است؛ چرا که خداوند همه چیز را زیبا آفریده است بنابراین از دیدگاه “سنت”؛ معماری کاری الهی و زیبایی لازمه آن است . هنر مظهر آفرینندگی، خلاقیت توام با زیبایی است . در نتیجه هر نوع سازندگی هنر نیست، بلکه هنر آن نوع سازندگی ای است که با زیبایی توام بوده و غایت آن زیبایی و بیان زیبایی باشدو این. انسانِ مخلوقِ خداوند است که دارای قوه آفرینندگی است، چون روح او از جوهری الهی است و بر مبنای آن به خلق و آفرینش می پردازد و بهترین نمونه خلاقیت او هنر است . پس انسان سنتی فطرتاً زیبایی را دوست دارد و عامل ظهور آن است، حتی اگر خود واقف به این معنی نباشد(اکرمی .(۳۶ :۱۳۸۲
بسیاری از علایم، نشانه ها و نمادها از دل سنت بر می خیزند و در دامان آن، پرورش می یابند و انسانها از طریق آنها، تجربیات خود را صورت بندی می کنند و به تفهیم و تفاهم می پردازند، کنش های زیستی و الگوهای رفتاری و روابط خود را شکل می دهند و از این رهگذر، فضاهای زیسته و سازمان اکولوژیک حیات آنان، نیز ساخت نمادین پیدا می کند (فراستخواه .(۵۱ :۱۳۸۵ نمادهایی که خود از اعماق سنت بر می خیزند و در متن آن به حیات خود ادامه می دهند و انسان را باطبیعت، هستی، خود و زندگی دمساز می کنند، بدین ترتیب می توان به نقش بنیادین سنت در هنر یک سرزمین پی برد (همان ).
-۲معمار سنتی
معمارعارف سعی دارد که نقش هایش ضمن سادگی، پیچیده و ضمن بی نظمی دارای نظم و ضمن کثرت دارای وحدت باشد . او به دنبال طرحی است که هر لحظه به شکلی درآید و برای هر کس نسبت به معرفت او به شکلی جلوه کند، در این نوع معماری او به دنبال زبیایی زمینی نیست و از طبیعت تقلید نمی کند ( پورعبداالله ۱۷۳ : ۱۳۸۹ ).معمار با ایجاد چنین فضای شوق بر انگیز، انسان را از عالم نقش می رهاند تا نقشی را نبیند و پا در مسیری دیگری گذارد و به بی خودی »نه اینجا و نه آنجا «، بلکه سیر در میان این دو برساند. سیر در مکان دیگر و جهان دیگر دنیای بی زمان و بی مکان، این چنین فضایی گفتنی نیست، می بایست در آن قرار گرفت تا حس گردد( همان: .(۱۷۴
معماران خود را فقیر یا کسی که که بیش از هر کس به رحمت خداوند محتاج است یا کمترین و حقیر و غیره می خواندند آنها
ابراز کارشان را نیز وقف می کردند تا از خود چیزی نداشته باشند تا از خود و خودبینی »تهی« و از نقش »من« خالی باشند.
روانشان شاد نام نامیشان تا ابد بر یاد باد که بدون ادعا زندگی می کردند و همه عمر با فروتنی برای ساختن سرزمین خود، ایران
تلاش نموده اند.فقیر در اصطلاح عارفان، نیازمندی بنده به حق و بی نیازی او از خلق و بریدن او از علایق و اسباب به گونه ای که
هیچ چیز از او باقی نماند الا اینکه از آن حق داند و از خود نداند (همان: ۱۹۰اساس). کار هنرمندان و معماران سنّتی بر این طرز
تفکر استوار بوده است که هر چیز طبیعی را انعکاسی از قدرت الهی بر روی زمین می دانستند، بنابراین طبیعت و اشیا علاوه بر ارزش مادی، یک ارزش و معنای متعالی هم داشتند . بدین سبب، آثار آنان به معنای خلق و کشف مادی در طبیعت نبود، بلکه مظاهر طبیعت در نظرشان هم چون منزلگاه روح الهی تلقی شد(اکرمی .(۳۶ :۱۳۸۲
۳
معمار سنتی مردی بود از مردمان این سرزمین که با سایر مردم باور مشترک، خواست مشترک، رفتار مشترک و نیاز مشترک داشت. معمار سنتی، همچون سایر پیشه وران سنتی با استعدادی که داشت، با دانشی که می آموخت و با مهارتی که کسب می کرد و با امکاناتی که در دسترسش بود، بهترین پاسخ را به خواسته های مردم می د اد و مردم به این اطمینان که بهترین – و تنها پاسخ ممکن- را دریافت کرده اند، با رضایت از آن بهره می بردند و چیز دیگری طلب نمی کردند . معماری تکلیفی بود بر عهده
معمار که به جای آوَرَد و نه تکلّفی که او را به هزاران راه صواب و ناصواب بکشاند( حجت و آقالطیفی .(۲۶ :۱۳۸۹
این بزرگان همواره به این نکته توجه داشتند که معماری و ساختمان سازی باید مطابق با هویت و اصالت و سنت های غنی ایران زمین باشد که در برگیرنده تمام این ابعاد است . اما ساختمانهای امروز اغلب بدون توجه به انسا ن، به دنبال خودنمایی اند (پرویزی .(۸۴ :۱۳۸۸