تحقیق بررسی تعیین رابطه بین رهبری تحول گرا در سازمان و ایجاد دانش در سازمانها

دانلود پایان نامه با موضوع تحقیق بررسی تعیین رابطه بین رهبری تحول گرا در سازمان و ایجاد دانش در سازمانها،
در قالب Word و 160 صفحه و قابل ویرایش.


========================================================
تمامی فایل های سیستم، توسط کاربران آن آپلود می شود. اگر در فایلی تخلفی مشاهده کردید و یا مالک پروژه ای بودید که از وجود آن در سایت رضایت نداشتید با ما تماس بگیرید، در اسرع وقت به گزارش شما رسیدگی می شود.
neginfile.ir@gmail.com                       info@neginfile.ir
========================================================


تمامی فایلهای موجود در سایت صرفا برای راهنمایی و کمک به دانشجویان و محققین عزیز می باشد و هدف ما در سايت نگين فايل کمک به دانشجويان و دانش پژوهان عزيز براي بالا بردن سطح بار علمي آنها مي باشد.


قسمتهایی کوتاه از متن:

چکیده
در عصر اطلاعات و ارتباطات ، همانطور که تجارت و بازرگانی دستخوش تغییر سرعت ،نوآوری و جلب نظر بیشتر مشتریان شده ،نوع رهبری نیز دچار تغییر شده است .از این رو ،رهبران نیز باید با شرایط جدید و مدرن رهبری کنند (احمدی ، 213 :1386)
رهبر کسی است که اندکی فراتر از زمانه خود باشد کسی که دیگران را با یک نیروی خدادادی به سوی خود می کشد در این پژوهش به بررسی رابطه بین رهبری تحول گرا در سازمان و ایجاد دانش سازمانی در صندوق های بازنشستگی پس انداز و رفاه کارمنان صنعت نفت می پردازد.یعنی از طریق رهبری که 4 ویژگی نفوذ (کاریزما) ،انگیزش الهامی ،انگیزش فکری ،و ملاحظات فردی را دارا باشد و بتواند ارتقا کیفیت و کمیت دانش سازمان و به روز بودن با محیط سازمان همراه باشد لذا با بررسی و پزوهش در سازمان صندوق های بازنشستگی پس انداز و رفاه کارکنان صنعت نفت و جمع آوری اطلاعات میدانی این نتیجه حاصل گردید که بین رهبری تحول گرا در سازمان و ایجاد مدیریت دانش درسازمان ارتباط معنادار و مستقیمی وجود دارد .

مقدمه
در ﻋﺼﺮ اﻃﻼﻋﺎت و ارﺗﺒﺎﻃﺎت، ﻫﻤﺎﻧﻄﻮر ﻛﻪ ﺗﺠﺎرت و ﺑﺎزرﮔﺎﻧﻲ دﺳﺘﺨﻮش تغییر ﺳﺮﻋﺖ، ﻧﻮآوري و ﺟﻠﺐ ﻧﻈﺮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن ﺷﺪه، ﻧﻮع «رﻫﺒﺮي» ﻧﻴﺰ دﭼﺎر ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ.  از اﻳﻦ رو، رﻫﺒﺮان ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺷﺮاﻳﻂ ﺟﺪﻳﺪ و ﻣﺪرن رﻫﺒﺮي ﻛﻨﻨﺪ (اﺣﻤﺪي ،213 :1386).
اﺻﻄﻼﺣﺎت «رﻫﺒﺮ» و«رﻫﺒﺮي»ﺑﻪآﺳﺎﻧﻲ در ادﺑﻴﺎت و زﺑﺎن روزﻣﺮه ﺑﻜﺎر ﻣﻲرود،واﻗﻌﻴﺖ آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻮءﺗﻔﺎﻫﻢ ﺑﺰرﮔﻲ در اﻳﻨﻜﻪ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ازآﻧﻬﺎ ﻣﺮاد ﻛﻨﻴﻢ وﺟﻮد دارد. در زﺑﺎن ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ، رﻫﺒﺮ ﻛﺴﻲ اﺳﺖﻛﻪ اﻧﺪﻛﻲ ﻓﺮاﺗﺮ از زﻣﺎﻧﻪ ﺧﻮد ﺑﺎﺷﺪ، ﻳﻌﻨﻲ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ دﻳﮕﺮان ر اﺑﺎ ﻳﻚ ﻧﻴﺮوي ﺧﺪادادي ﺑﻪ ﺳﻮي ﺧﻮد ﻣﻲ ﻛﺸﺪ. او ﻛﺴﻲ اﺳﺖﻛﻪ دﻳﮕﺮان ﻣﺎﻳﻠﻨﺪ از او ﭘﻴﺮويﻛﻨﻨﺪ و اﻋﺘﻤﺎد، اﺣﺘﺮام و وﻓﺎداري ﭘﻴﺮوان را ﺟﻠﺐ ﻣﻲﻛﻨﺪ. اﻳﻦ در ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺗﺼﻮﻳﺮ رﻫﺒﺮ  ﻇﻬﻮرﻳﺎﻓﺘﻪاﺳﺖ(ﻣﺨﺘﺎري،1382،ص17).

بیان مساله
رﻫﺒﺮان در سازمان در ﻣﻘﺎم ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﻳﺰ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه راﻫﻜﺎر، در ﻣﻘﺎم ﻛﺎرﺷﻨﺎس، در ﺳﻤﺖ ﻛﻨﺘﺮل ﻛﻨﻨﺪه رواﺑﻂ ﺑﻴﻦﮔﺮوه و در ﻣﻘﺎم ﺑﻮﺟﻮد آورﻧﺪه ﺗﻨﺒﻴﻪ و ﺗﺸﻮﻳﻖ ﺑﻮده و ﺑﻪ ﻋﻨﻮانﺳﺮﻣﺸﻖ، ﺳﻤﺒﻞ ﮔﺮوه، در ﻣﻘﺎم ﭘﺪري و در ﻣﻘﺎم ﺳﭙﺮ ﺑﻼي ﮔﺮوه ﺧﻮد اﺳﺖ(ﺳﻴﺎدت وﻫﻤﻜﺎران، 1383،ص54). در زمینه رهبری مکاتب و نظریات مختلفی وجود دارد که تئوری رهبری تحول گرا یکی از جدیدترین این تئوری ها می باشد.
تئوري رهبري تحول گرا نخست توسط برنز (1978) به منظور تمايز بين آن دسته از رهبران که روابط قوي و انگيزشي با زيردستان و پيروان برقرار مي‌کنند و آن دسته از آنها که به طور گسترده اي متمرکز بر مبادله يا تعامل براي ايجاد نتايج اند به وجود آمد. او مشخص کرد که يک رهبر تحول‌گرا، به دنبال انگيزه هاي بالقوه در پيروان و ارضاي نيازهاي بالاتر آنان است. رهبران تحول گرا، رابطه انگيزشي متقابلي را برقرار مي کنند که پيروان را به رهبران تبديل مي کند. بنابراين رهبري تحول گرا، تعاملي و دوسويه است(دوکت و مک فارلان،2003). رهبران تحول گرا بر تحول و مبادلاتی که بین رهبر و کارکنان اتفاق می افتد اهمیت زیادی قائل بوده و در مقررات سازمان هایشان آن چه را که مورد انتظار بوده و به آن پاداش داده می شود،کاملا شفاف بیان کرده اند.(ایسنبیس،2008). باس و آوولیو(1993)بیان می کنند که رهبری تحول گرا هنگامی اتفاق می افتد که رهبر علاقه ای را میان همکاران و پیروان خود برمی انگیزد که کارشان را از یک دیدگاه جدید نگاه کنند.رهبرتحول گرا یک آگاهی از رسالت یا بینش سازمان ایجاد کرده و همکاران و پیروان را برای سطوح بالاتر توانایی و ظرفیت توسعه می دهد.علاوه بر این،رهبر تحول گرا همکاران و پیروان را تحریک می کند که فراسوی منافع خودشان،به منافعی توجه کنند که به  گروه نفع برساند(معایر حقیقی فرد و دیگران،1389). رهبری تحول گرا با استفاده از مکانیزمهای سازمانی مانند پاداش، ارتباطات، سیاستهای سازمانی و شیوه ها و روشها باعث ایجاد فرهنگ مولد روانی با ویژگی های معنوی بودن، شخصی، مولد، منفعل و تمایل به حفظ وضع موجود می شود که این فرهنگ موجب می شود که رهبری تحول گرا در محیطهای پویا موفق عمل کند .رهبری تحولگرا  سبکی از رهبری است که برای عبور از بحران و مرحله گذار سیستم بسیار موفقیت آمیز است.
 رهبران تحول گرا کسانی هستند که پیروان خود را الهام می بخشند،می توانند به آنها روحیه دهند و در مسیری هدایتشان کنند که منافع سازمان تامین شود.هم چنین رهبران می توانند موجب شوند که زیر دستان با روحیه ای بسیار بالا کار کرده و بدین وسیله اثراتی عمیق بر سازمان بگذارند.این گونه رهبران به نیازها و جنبه های پیشرفت و ترقی زیردستان توجه خاصی دارند،بر آگاهی های آنها می افزایند و می توانند به گونه ای افراد را هدایت نمایند که انها از دیدگاه های جدیدتر به مسائل قدیمی نگاه کنند.رهبری که در افراد تحول ایجاد می کند،پیوسته می کوشد این اندیش را در افکار پیروان خود تزریق کند که آنها صاحب قدرت و توانایی های برتر بوده و نه تنها به مسائل جاری بپردازند بلکه باید از دیدگاه جدید نیز به امور نگاه کنند(رابینز،ترجمهی پارسائیان و اعرابی،1381).
به طور کلی در اکثر مطالعات برای بیان رهبری تحول گرا از چهار ویژگی نفوذ(کاریزما) رهبر،انگیزش الهامی رهبر،انگیزش فکری رهبر و ملاحظات فردی رهبر استفاده می شود.
الف- ملاحظات فردي
برقراری ارتباط فردی با کارکنان و اهمیت دادن به همه کارکنان  و توجه به اینکه از دیدگاه رهبر آنها برای سازمان مهم هستند(دوکت و مک فارلان،2003). ملاحظات فردي مرتبط با رفتارهاي رهبري تحول گرا، در رابطه به رفتار با افراد، به عنوان مشارکت کنندگان مهم به محيط کار است. رهبراني که از اين شيوه رهبري استفاده مي کنند، ملاحظاتي براي نيازهاي کارکنانشان نشان مي دهند و آماده‌اند تا توسعه رفتار محيط کار مناسب را تشويق و مربيگري کنند(سانتورا و ساروس،2001).
ب- انگيزش الهامي
در برگیرنده یادآوری اهداف سازمان برای کارکنان و تشویق آنها برای متعهد  شدن نسبت به این اهداف است. افزايش هشياري کارکنان درباره رسالت و بينش سازمان و تشويق ديگران در شناخت و تعهد به آنها، جنبه اصلي شيوه انگيزش الهامي رهبري تحول گرا است. انگيزش الهامي، به اصل وجودِ (ماهيت) سازماني مي پردازد، تا به شخصيت رهبر. رهبراني که از انگيزش الهامي به عنوان رفتار رهبري استفاده مي کنند، ايده ها و بينش خود را به کارکنانشان با شيوه هاي واضحي منتقل كرده، کارکنان را تشويق مي کنند تا فراتر از استانداردها توسعه يابند و بنابراين خود آنها و سازمان رشد و توسعه يابد(سانتورا و ساروس،2001).
ج- انگیزش فکری
رهبراني که از نظر فکری کارکنان را تحريک مي کنند خلاقيت و پذيرش چالشها را به عنوان بخشي از کارشان تشويق مي‌کنند. آنها شيوه هاي رفتار با مسائل و مشکلات، را در يک رفتار عقلايي به کار مي برند. آنها در تمام مشکلات در يک شيوه آرام و محاسبه شده با کارکنانشان کار مي کنند و از تکنيک هاي حل مسأله براي رسيدن به تصميمهايي استفاده مي کنند که اتفاق نظر متقابل بين رهبران و کارکنان را منعکس مي سازد(سانتورا و ساروس،2001).
د- نفوذ(کاریزما)
نفوذ، رفتاري است که پيروان را به استفاده از رهبرانشان به عنوان الگو تشويق مي کند. اصطلاح ديگري که براي تشريح اين شکل رهبري استفاده شده، کاريزما است. در مرکز و هسته تأثير ايده‌آل، ايجاد ارزش هايي قرار دارد که الهام‌آور و معنادار هستند و حس هدفمندي را در افراد ايجاد مي کنند.
رهبراني که در نفوذ یا کاریزما بالا هستند، همچنين حس قوي ثبات کنترل عاطفي دارند. آنها باور دارند که تغيير و متحول کردن پيروانشان از راه ارتباطات، الگو دهي نقش و تشويق، استراتژيهاي مناسب براي رسيدن به مأموريت و هدفهاي سازمان است.
به طور خلاصه، شاخصهاي اصلي نفوذ(کاریزما)، عبارتند از: الگودهي، ايجاد و تشريح ارزشها، مهم و معني‌دار بودن، حس هدفمندي، اعتماد و اطمينان به پيروان، عزت نفس، حس کنترل عاطفي و خود سازماني(خود تعييني)(سانتورا و ساروس،2001).
از طرفی یکی از ویژگی های اقتصاد دانشی،تغییر دائمی موقعیت ها و شرایط است.بنابراین سازمان ها باید پیوسته دانش خود را غنی کرده،دانش جدید ایجاد نمایند و این دانش را در فرایندها،تولیدات و خدماتشان به کار ببرند.برای این که سازمان ها بتوانند در اقتصاد دانشی موفق باشند،نوآوری مستمر و پیوسته به عنوان یک عامل حیاتی محسوب می شو(رمضانی،1389).هر سازمان دارای سه نوع دانش می باشد:دانش ضمنی که در تخصص و تجربه افراد قرار دارد،دانش صریح یا دانش مبتنی بر قوانین که در محصولات،رویه ها و قوانین وجود دارد و دانش فرهنگی که در مفروضات و باورهایی است که در جهت تعیین ارزش و امنیت اطلاعات جدید یا دانش ،توسط افراد استفاده می شود.ایجاد دانش از طریق شناخت شکاف ها در دانش موجود سازمان تسریع می شود.چنین شکاف های دانشی را می توان در روش حل یک مساله،توسعه یک محصول جدید یا استفاده از مزایای یک فرصت مشاهده کرد.سازمان ها دانش جدید را از طریق تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح،انسجام و ترکیب دانش و انتقال دانش به بخش های مختلف ایجاد می کنند.به بیان دیگر،ایجاد دانش نتیجه تعامل مستمر بین دانش ضمنی و صریح می باشد(بونتیس و چو،2002).
دانش ضمني معمولا در قلمرو دانش شخصي، شناختي وتجربي قرار مي گيرد. در حاليكه دانش صريح بيشتر به دانشي اطلاق مي گردد كه جنبه عيني تر، عقلاني تر و فني تر دارد شامل داده ها ، خط مشي ها، روش ها، نرم افزارها، اسناد و ... .
برای ایجاد دانش در سازمان 4 مرحله اصلی وجود دارد:
1- سهیم سازی دانش ضمنی یا جامعه پذیری:از ضمنی به ضمنی،افراد دانش ضمنی را به طور مستقیم از دیگران به وسیله تجربیات مشترک،بررسی،تقلید و موارد دیگر کسب می کنند.
2-خلق مفاهیم یا بیرون سازی:از ضمنی به صریح،در این فرایند دانش ضمنی بوسیله مفاهیم تبدیل به ابزار می شود.
3-توجیه مفاهیم و ساخت الگوی اصلی یا ترکیب:از صریح به صریح،فرایند ترکیب بوسیله طراحی سیستماتیک مفاهیم در مجموعه اشکال مختلف دانش صریح صورت می گیرد.
4-دانش چند سطحی و درونی سازی:از صریح به ضمنی، این فرایند از طریق فرایند یادگیری بوسیله انجام دادن،بیان کردن و مستند سازی تجربیات انجام می شود.
 مدیریت دانش تلاش استراتژيكي سازمان دانسته شده كه سعي مي كند از راه كنترل و استفاده از دارايي هاي فكري كه در نزد كاركنان و پشتيبان سازمان وجود دارد، در رقابت به برتري دست يابند. به دست آوردن، ذخيره كردن و توزيع دانش، موجب مي شود كه كاركنان سازمان هوشمندتر كار كنند، از دوباره كاري بكاهند و در نهايت توليدات و خدمات خلاقانه تري توليد كنند كه نياز مشتريان را بهتر بر آورند(میچالوا،2003). مديريت دانش چيزي است كه در محيط سازماني رخ مي دهد؛ مواد كار آن دانش سازماني يا سرمايه فكري يا دارايي فكري است ( افشار زنجانی،1383). مديريت دانش شامل فرآيند تركيب بهينه دانش و اطلاعات در سازمان و ايجاد محيطي مناسب به منظور توليد، اشتراك و به كارگيري دانش و تربيت نيروهاي انساني خلاق و نوآور است. هدف مديريت دانش ايجاد يك سازمان يادگيرنده و شراكت با ايجاد جرياني بين مخازن اطلاعات ايجاد شده توسط افراد قسمت هاي مختلف سازمان (مالي، عملكرد، هوش رقابتي، وغيره) و مرتبط كردن آن ها با يكديگر است(مااوری،2002). مديريت دانش چهار عنصر اساسي دارد: دانش، مديريت، تكنولوژي اطلاعات و فرهنگ سازماني هر كدام از اين اجزا نقشي عمده در مديريت دانش داشته و مي تواند تأثيري بسزا در موفقيت يا شكست آن داشته باشد(پارک،2004). ایجاد دانش بطور اساسی به دانش و انگیزش افراد در سازمان وابسته است(نوناکا،1994). پس با این توصیف می توان گفت رهبر سازمان،شاید یکی از مهمترین عواملی باشد که بر ایجاد دانش سازمانی تاثیرگذار است.
با توجه به این مطالب این تحقیق به دنبال بررسی رابطه بین رهبری تحول گرا در سازمان و ایجاد دانش در سازمان صندوق های بازنشستگی،پس انداز و رفاه کارکنان صنعت نفت در سال 1392 می باشد.


پشتیبانی: 09392158693 (لطفا فقط عنوان فایل، نام خریدار و مشکل خود را پیامک و یا در تلگرام عنوان بفرمایید تا سوال و مشکل شما به متخصص مربوطه ارجاع شود).

نحوه دانلود : بلافاصله پس از پرداخت آنلاین قادر به دانلود فایل خواهید بود و همچنین یک نسخه از “لینک دانلود” نیز برای شما ایمیل می شود.

ارسال نظر

  1. آواتار


    ارسال نظر
درباره نگین فایل
فروشگاه ساز فایل تمامی خدمات لازم برای راه اندازی و ساخت یک فروشگاه را در اختیار شما می گذارد. شما بدون نیاز به هاست ، دامنه ، هزینه های بالای برنامه نویسی و طراحی سایت می توانید فروشگاه خود را ایجاد نمایید .پشتیبانی واتساپ سایت:09054820692 .
آمار فروشگاه
  •   تعداد فروشگاه: 123
  •   تعداد محصول: 37,516
  •   بازدید امروز : 40,863
  •   بازدید هفته گذشته: 135,428
  •   بازدید ماه گذشته: 429,247