توضیحات:
دانلود تحقیق با موضوع حیطه های انحطاط مسلمانان، فرهنگی، علمی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی،
در قالب doc و در 35 صفحه، قابل ویرایش. (منابع دارد)
بخشی از متن:
گرچه پس از دوران پرشکوه تمدن اسلام، یادآوری ناکامیهای گذشته ذهن هر مسلمانی را مشوش می کند، ولی چنانچه هدف از شناخت ناکامیها، جلوگیری از افتادن مجدد در چاه انحطاط و شناخت راههای برون رفت از مهلکه باشد، مطمئنا از تلخی یاداوری انحطاطهای صورت گرفته در تمدن اسلامی خواهد کاست؛ بخصوص در عصر فعلی، که مسلمین بیداری تازهای را در شناخت راههای پیشرفت، تجربه می کنند.
الف- فرهنگی- علمی
از قرن 6 هجری (دوازدهم میلادی)، نوعی زوال علمی در جهان اسلامی آن روز پدیدار گشت. مشخصه این افول کاهش تعداد دانشمندان و اندیشمندان، کاهش تعداد کتب و رسالههای جدید حاوی نوآوری و نیز ابداع و یکسانشدن اندیشهها است. وبه تدریج با خشک مغزی ها و حملات صورت گرفته از بیرون تمدن اسلامی به مراکز علم و فرهنگی، علم در میان مسلمین به انحطاط گراییدو به تبع آن در باقی امور به سوی انحطاط یا رکود رفتند.
1- از بین رفتن مراکز علمی و کتابخانهها
در دوره دویست سالۀ حاکمیت مغولان ( سده هفتم و هشتم هجری) بر اثر اعمال وحشیانۀ مغولان زیان های جبران ناپذیری بر پیکرفرهنگ و تمدن اسلامی وارد آمد. یکی از جبران ناپذیرترین خرابیهای مغولان در سقوط بغداد، نابودی کتابخانه و از دست رفتن چند هزار جلد کتاب بود. در طی کشتار عمومی هزاران دانشور، عالم، و شاعر تلف شدند، کتابخانه ها و گنجینه هایی که طی این قرنها فراهم شده بود ددر یک هفته ویران شد، صدها هزار جلد کتاب به سوختن رفت. و به گفته دورانت: هیچ یک از تمدن های تتاریخ چون تاریخ اسلام دچار چنین ویرانی ناگهانی نگشت.
در سال 1059م، ترکمانان، 10400 جلد کتاب خطى یکى از کتاب خانه هاى معتزله و شیعه را در شهر «شاپور» فارس به آتش کشیدند. سرانجام، در سال 1254م پس از تسخیر بغداد، به گفته ابن بطوطه، قوم خونخوار مغول 24 هزار تن از روشن فکران را از دم تیغ گذرانیدند و از کتاب خانه ها، توده هاى عظیم کتاب هاى خطى را بیرون کشیدند و به دجله افکندند و آن قدر این کار را تکرار کردند که از کثرت کتاب، در رودخانه سدّى ایجاد شد. سرانجام، مغولان از بیم طغیان آب، بقیه کتاب ها را آتش زدند.
پس از سال 1150م، همین که ثروت و فراغ بال افزایش یافت و به تدریج، جریان ترجمه کتاب ها از جهان اسلامى آغاز شد، ذهن اروپاى باخترى از آن خواب دیرینه بیدار شد و در مقابل، مسلمانان به تدریج، در آستانه خواب تاریخى قرار گرفتند. کتاب خانه ها توسط دشمنان خارجى متجاوز سوخته شدند، دانشمندان هلاک گردیدند، مدارس ویران گشتند، ثروت ها به غارت رفت و آنچه باقى ماند ویرانى بود و فقر و جنگ هاى داخلى و بى کفایتى حاکمان. از سوى دیگر، به تعبیر حنا الفاخورى، علماى غرب دانش را از اسلاف خود، که شاگردان مکتب مسلمانان بودند، فرا گرفتند; ولى شاگردان را بلند نام ساختند و استادان را از یاد بردند.
2- تحجر
بروز تحجر در میان مسلمین یکی از عوامل انحطاط مسلمین بوده است. تحجر» سنگشدن، سخت شدن و به صورت سنگ درآمدن است، ولی در اصطلاح به معنی ایستائی، جمود، سختینشان دادن و مقاومت در برابر هر نوع تحول و هر امر تازهای است تحجر در حوزه اندیشه و تفکر رخ می دهد واگر در زمینه گرایش و رفتار ظاهر شود جمود نام دارد
استاد مطهری سه جریان کلی را در تاریخ اسلام شناسایی می کند که به شدت دچار جمود اندیشی بوده اند و در ترویج تحجر نقش داشتند.
1- جریانی که نظریه« حسبنا کتابالله» را در رسیدن به مقاصد حکومتی و سیاسیاش مطرح کرده است. اقدامات این گروه در ایجاد انحراف فکری و مهجور ماندن عترت و انزوی سنت و سیره نبوی موثر بود.
2-جریانی که « حسبنا احادیثنا و اخبارنا» راطرح کردندو به مهجور ساختن قرآن اهتمام ورزیدند.
3- جریانی که در قالب تقدس، مساله معرفت ناپذیری و دست نایافتنی بودن آموزه های قرآنی را مطرح کردند و شعار« این التراب و رب الارباب» آنان به تعطیلی فکری انجامید
اگر در تاریخ اندیشه اسلامی و جریان های فکری و فرهنگی دورههای مختلف جوامع اسلامی به تحقیق بپردازیم، میی بینیم که بر این اساس سه دسته جریان هایی مانند، اخباری گری و ظاهرگرایی، در برابر جریان باطنی گرایی و تاویل گرایی، یعنی دو تظام فکر معیوب و آسیب دیده حنبلیان و اسماعیلیان از یک طرف و جریان اخباریگری در حوزه اندیشه شیعی از طرف دیگر، ضربات سخت و سهمگینی را بر پیکر فرهنگ و تمدن اسلامی وارد کرد که به تعبیر استاد مطهری، ضربه ای که اسلام از دست اخباری گری شیعی خورد، از هیچ گروه و جریانی نخورد
جمود گرایی در عصر حاضر هم وجود دارد. و به اعتقاد برخی پژوهشگران، این تجمد، در اصرار بر شکل ساختار علوم اسلامی در عصر حاضر صورت گرفته است که با جود پدید آمدن سوالهای فراوان در حوزه فقه و کلام، پایبندی بیش از حد شخصیت های آشنا به این فنون ، باعث شده سوالهای بی جواب زیادی در عصر حاضر باقی بماند.
3- جریان های عقل گریز
بی شک یکی از مهلکترین حوادث برای تمدن اسلامی، شیوع عقل ستیزی و ظاهرگرایی بود که نه تنها بر پیکره افکار آزاداندیش مسلمین، تابوت یأس را زد؛ بلکه با ایجاد فرقههای گوناگون اسباب تفرقه را در میان امت فراهم کرد. برخی اندیشمندان دلایل و ریشههای افول فرهنگ و تفکر اسلامی را به دوره خلافت متوکل عباسی( 247- 232) نسبت داده اند.خلیفه نهم عباسی، متوکل، نخستین حامی متعصبین حدیث، سنت و فقه بود. «او جهل و مناظره در آراء را ممنوع ساخت و هر که را بدین کار دست زد مجازات نمود و امر به تقلید داد و روایت و حدیث را آشکار کرد» از آنجا که متوکل عباسی بعد از تسلط خود بر حکومت، معتزله و کلیت عقلانیت را تعطیل کرد، و به ظاهرگرائی و حدیث گرائی، (و به زعم خود سنت) را احیاء نمود . تحول انحطاط دهندهای در تمدن اسلامی ایجاد شد؛ در این زمینه ، مسعودی در مروج الذهب می نویسد: «وقتی که خلافت به متوکل عباسی رسید، دستور داد که هرگونه اندیشه و نظر و بحث و بررسی در مجادلات، تعطیل شود و آنچه از عقلانیت در دوره معتصم، واثق، مامون عباسی رواج داشت، ترک شود و مردم باید روش تقلید و تسلیم را پیشه گیرند و هرگونه اندیشیدن و عقلانیت را ترک گویند و دستور داد که شیوخ محدثان، حدیث گویند و سنت را اظهار کرده و «جماعة » را احیاء نمایند»
تحت سیطرۀ این طرز تفکر گروهی در اسلام متولد شد که به حنابله معروفند. این عده عقل گرایان را متهم به کفر می کردند. البته این طرز تفکر دامن عده ای از شیعه اثنی عشری و اسماعیلی را هم گرفت.