پاورپوینت داستان های کلیله ودمنه برای کودکان
129 صفحه
فرمت pptx
شامل داستان های:
موش وگربه
دوگنجشک
پادشاه جنگل
الاغ که مغزندارد
میمون وفادار
داستان دوستی شیر و شغال
حکایت آموزنده تله موش
داستان شتر فراری و حیوانات جنگل
داستان دوستی حیوانات جنگل
زود قضاوت کردن
داستان خرگوش پیر و فیلها
داستان مرد هیزم شکن
داستان مرغ خانگی و باز
همراه باتصاویر
قسمتی از متن :
داستان موش وگربه:در دل جنگل در زیر درختی زیبا ، موشی تنها لانه داشت . موش هر روز صبح با طلوع خورشید بیدار می شد و در پی جمع آوری غذا بود ، تا شب فرا می رسید و به لانه می رفت ، می خورد و استراحت می کرد . کمی آن طرف تر از درخت و سوراخ موش ، گربه ای زندگی می کرد . گربه ای چاق و پشمالو که مثل موش تنها بود.
یک روز صبح که موش طبق معمول برای کار روزانه از لانه بیرون آمد ، چیز عجیبی دید . گربه در دام صیادی گیر افتاده بود . حالا دیگر او می توانست با خیال راحت و بدون ترس و اضطراب از لانه اش بیرون بیاید . چند قدم از لانه اش دور شد و به گربه گرفتار در دام ، نگاهی کرد . ناگهان یادش آمد که در لانه اش را نبسته است . برگشت که آن را ببندد ، اما چشمش به راسویی افتاد که دورتر از درخت در کمین او نشسته بود . سر جایش میخ کوب شد و جلوتر نرفت . به بالای درخت نگاهی انداخت . دید جغد بزرگی روی شاخه درخت ، منتظر فرصتی است تا او را شکار کند.
ترسش بیشتر شد . از هر طرف در خطر بود . نه می توانست به لانه اش برگردد و نه جلوتر برود . ناامیدانه گفت : ” از همه طرف ، خطر مرا تهدید می کند . باید عقلم را به کار بیندازم و فکر اساسی بکنم . در این وضعیت ، بهترین و عاقلانه ترین راه این است که با گربه از در آشتی در آیم . هرچه باشد او در دام است و خطرش برای من کمتر است . از طرفی تنها کسی که می تواند به او کمک کند ، من هستم . شاید نیاز ما به یکدیگر ، موجب نجات مان شود . ” موش در فرصتی مناسب به سمت گربه دوید و نزدیک او ایستاد . نفسی تازه کرد و گفت : ” سلام همسایه عزیز ! چه اتفاقی افتاده ؟ گربه از پشت تور نگاهی به او کرد و گفت:
و..
برچسب ها:
پاورپوینت داستان های کلیله ودمنه , داستان های کلیله ودمنه, داستان های کلیله ودمنه برای بچه ها