توضیحات :
تحقیق در مورد روزگار طاهریان در 21 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
روزگار طاهریان
- طاهریان و فرهنگ
طاهر فرزند حسین بن مصعب بن رزیق است. این خاندان ایرانی، از قوالی طلحه بن عبدالله خزاعی، یکی ازچهره های برجسته قبیله عربی خزاعه بودند که زمانی حاکم سیستان بود. و این خود نوعی داخل شدن در نسب عربی بود. در این دوره 50 ساله، نشانی از اینکه آن ها به زبان فارسی توجهی کرده با زبان مزبور رشد و توسعه ای یافته باشد، وجود ندارد. در حالی که در دوره سامانی ها، آثار فراوانی در این باره یافت می شود. این زمان هنوز فارسی جدید به مرحله بلوغ نرسیده بود و زبان پهلوی نیز یارای مطرح شدن در عرصه ای فراتر از عرصه ی یک زبان خانگی و محلی را نداشت.
بنابر این باید از داشتن هرگونه اندیشه ای در این باره که سلسله طاهری یک سلسله ایران گرا و حتی ایرانی به معنای نوعی ملی گرایی است، پرهیز کرد. این زمان، هنوز ایران، به تمام معنا جزء ولاینفک دنیای اسلام بود و جنبش های ایرانی گرا، همگی توسط امویان و عباسیان سرکوب شده و طاهریان در این زمینه، از یاران عباسیان به شمار می آمدند. این مسئله تا به آن جاست که برخی گفتند که طاهریان دستور سوزاندن برخی از کتاب های عجمی مانند قصه وامق و عذرا را دادند.
- تمایلات مذهبی طاهریان
طاهرین از نظر مذهبی سنی بودند وهیچ تمایلی به مذاهب دیگر نداشتند. البته آن زمان، مذهب سنی به درستی شکل نگرفته بود، اما کلیات آن چه که از زمان امویان به ارث رسیده بود، به عنوان مذهب عمومی و رایج مطرح و مورد قبول آن ها نیز بود. به این نکته باید توجه داشت در تاریخ این دوران، به اختلافات مذهبی به عنوان برخورد آرا و عقاید در خراسان، اشاره ای نشده است. طبعاً حرکت و موضع مذهبی آن ها در ادامه و امتداد مواضع خلفای عباسی بوده است. زمانی که مأمون اظهار عقیده معتزلی کرد یا زمانی که متوکل دفاع از جناح مقابل آن ها، یعنی اهل حدیث کرده، طاهریان نیز همان را پیروی می کردند.
در این زمان، شیعیان امامی مذهب، در خراسان نفوذی داشته و عالمان برجسته ای از خود داشتند. تا اواسط قرن سوم که هنوز مسئله غیبت پیش نیامده بود، امامان (ع) وکلایی در خراسان داشتند که بیشتر در نیشابور اقامت می کردند. یکی از برجسته ترین عالمان شیعه در این دوران فضل بن شاذان نیشابوری است که پیش از سال 260 هجری در گذشته است.
- برانداختن طاهریان
یعقوب لیث صفاری که در سال 247 امیر سیستان شده بود، در اندیشه تصرف نیشابور برآمد. برای این کار به دنبال بهانه بود. در زمانی که یعقوب در هرات بود، فردی به نام عبدالله سگزی، به همراه برادرانش با وی درگیر شده از نزد وی گریخته و به نیشابور آمدند. یعقوب به بهانه باز پس گیری او به نیشابور آمد. عبدالله سگزی به دامغان گریخت اما یعقوب وارد نیشابور شد و همه طاهریان، از جمله محمد بن طاهر امیر خراسان را به اسارت گرفت. وی به همراه محمد، 160 نفر از افراد خاندان طاهری را نیز به اسارت گرفت و آن ها را هم همراه خود به سیستان برد. بدین ترتیب سال 295 پایان قدرت طاهری بود.
- گرایش مذهبی صفاریان
از نظر مذهبی، سیستان نیز از همان زمان فتح، بر مذهب سنت و جماعت بوده است. اما از سوی دیگر، پس از بیرون راندن خوارج از عراق و غرب ایران، آن ها به سیستان روی آوردند و طی چند قرن در آن جا قدرت و نفوذ داشتند. در عین حال علاقه به اهل بیت پیامبر (ع) در سیستان گسترده بوده است. نوشتند که وقتی امویان دستور دادند تا بر منابر به امام علی (ع) لعن کنند، مردمان سیستان با این دستور مخالفت کرده و هیچگاه اجازه چنین کاری را در دیار خود ندادند.
هم چنین در خبر دیگر آمده است که چون خبر شهادت امام حسین و اسارت زنان اهل بیت، به سیستان آمد، مردمان سیستان گفتند: نه نیکو طریقتی برگرفت یزید فرزندان رسول (ع) چنین کرد، و پاره ای شورش گرفتند.
دولت صفاری دو بنیاد خویش، بنیاد مذهبی نداشت و بیشتر بر جریان عیاری به عنوان دولتی ملی – در صورت عصبیت محلی و منطقه ای نه عنوان میهن دوستی و ملی گرایی که مفهومی نوع ظهور است- پایه گذاری شده بود.
- زوال صفاریان
دولت صفاری از عیاران خراسان پدید آمده بود. اما اندک اندک تنومند شده و مجموعه ای بزرگ را در اختیار گرفته بود. در روزهای نخست، مشروعیتش را از تیغ یعقوب به دست آورد اما این زمان، در دنیای بزرگتر، مجبور شده بود تا فرمان خلیفه را برای مشروعیت داشته باشد در غیر این صورت، جز تنی چند از سیستانیان از وی حمایت نمی کردند.
معتضد عباسی (289-279) با زیرکی تمام، از هر حیث می کوشیدند تا با ایجاد دشمنی میان امیران مختلف، راه را برای سلطه بیشتر عباسیان هموار کند. نفوذ دینی عباسیان به عنوان خلیفه مشروع نیز همیشه به آن ها کمک می کرد تا از هواداری توده های مسلمان بهره مند باشند.
به هر روی خلافت عباسی در اساس، دلخوشی از صفاریان نداشت. دلیلش هم آن بود که یعقوب، هیچ احترامی برای خلیفه عباسی قائل نبود و عمر و نیز، گرچه رفتار بهتری با عباسیان داشت، اما زور تیغ را بر منشور خلیفه ترجیح می داد.
این بار مشکل اساسی صفاریان سلسله جدیدی بود که از چند دهه پیش از آن، در ماوراءالنهر به طور محدود قدرت را در اختیار داشتند. پیدایش سلسله جدید سامانی، زنگ خطری بود که تا جدی تر شدن خود، بانگ رحیل را برای دوست صفاری به همراه داشت. معتضد فرمان ماوراء النهر و بلخ را برای عمرو فرستاد و اعلام کرد که اسماعیل سامانی را به امارت نمی شناسد. این فرمان، عمرو را به عمق ماوراء النهر کشایند تا بتواند آن مناطق را نیز زیر سلطه خود درآورد.
و...