پایان نامه حاضر با عنوان بررسی نقش پیش بینی کنندگی سبک های تفکر و نگرش های ناکارآمد فرزند پروری والدین بر اضطراب کودکان از سری پایان نامه های رشته روانشناسی میباشد. این تحقیق با گرایش روانشناسی بالینی در 133 صفحه با فرمت Word
(قابل ویرایش) در مقطع کارشناسی ارشد نگارش شده است و همچنین این تحقیق آماده چاپ و پرینت جهت
استفاده دانشجویان می باشد.
====================================================
تمامی
فایل های سیستم، توسط کاربران آن آپلود می شود. اگر در فایلی تخلفی مشاهده
کردید و یا مالک پروژه ای بودید که از وجود آن در سایت رضایت نداشتید با
ما تماس بگیرید، در اسرع وقت به گزارش شما رسیدگی می شود.
====================================================
قسمتهایی کوتاه از متن:
چکیده
مدل های نظری بر نقش رفتار های فرزند پروری والدین در رشد و ماندگاری اضطراب کودک تاکید دارند. یکی از پیش بینی کننده های مهم رفتار والدین که تا کنون در رابطه با اختلالات اضطرابی کودکان به طور گسترده مورد پژوهش قرار نگرفته است شناخت و عقاید والدین است. هدف این پژوهش بررسی نقش پیش بینی کنندگی سبک های تفکر مادران و نگرش های فرزند پروری آنها بر اضطراب کودک بود. به این منظور تعداد234 نفر از مادران کودکان 6 ساله (دختر و پسر) از مراکز پیش دبستانی شهر شیراز از طریق نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و پرسشنامه ی سبک های تفکر استرنبرگ، فهرست فرزند پروری بزرگسال-نوجوان(AAPI-2) و پرسشنامه اضطراب کودک اسپنس فرم والد(SCAS-P) را تکمیل کردند و برای تجزیه تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان استفاده شد. نتایج نشان داد که سبک های تفکر نوع دوم مادران ، به ویژه سبک تفکر محافظه کار به شکل مثبت اضطراب کودک را پیش بینی می کند. انتظارات نامناسب از کودک و فقدان همدلی نسبت به نیازهای کودک نیز اضطراب کودک را به شکل مثبت پیش بینی می کند. ترکیب سبک تفکر محافظه کار با انتظارات نامناسب و فقدان همدلی نسبت به نیاز های کودک، اضطراب را به شکل بهتری پیش بینی می کند.
مقدمه
تعاریف گوناگونی برای اضطراب وجود دارد که از یک مطالعه تا مطالعه دیگر متفاوت است. برای مثال بک ( 1972 به نقل از ژانگ ،2009) اضطراب را به عنوان یک واکنش هیجانی ناخوشایند تعریف می کند که با تخلیه هیجانات منفی تحت عنوان وحشت ، تنش و عصبی بودن همراه است . دریک تعریف کراسک (1999) بین صفت اضطرابی و حالت اضطرابی تمایز قائل میشود و تعاریفی برای هر یک از آنها ارائه می دهد. صفت اضطرابی یا روان رنجوری متشکل از علائم نامشخصی از ترس، نگرانی و دیگر حالتهای خلقی منفی دیگری است که نشانه یک اختلال جداگانه نیست، صفت اضطرابی یک خصوصیت پایدار است که وقتی شدت پیدا کند، نشانگر یک آسیبپذیری کلی برای اختلالات خلقی است.
حالت یا اختلالات اضطرابی (مثل هراس، اضطراب اجتماعی، اضطراب جدایی و ...) نشان دهنده مجموعهای از علائم اضطراب است که یک بیماری یا ناراحتی را مشخص میکند. در سالهای اخیر مطالعات مشخص کرده اند اضطراب زمانی که در دوران کودکی و نوجوانی رخ دهد یک مسئله جدی است که حدوداً 3 تا 16 درصد از کودکان و نوجوانان با آن مواجه هستند ( (کوهن،کوهن، کاسن، ولز، هارتمارک و جانسون ،1993). این حالت ممکن است در طول دوره کودکی و نوجوانی باقی بماند با تعدادی از پیامدای نامطلوب از قبیل رفتارهای ضد اجتماعی، مشکلات تحصیلی و همچنین ایجاد اختلالات بیشتر مرتبط است (رابین و سیلور من ، 2000). علت اضطراب در کودکان هم متأثر از ژنتیک و هم تأثیرات محیطی است (گروس و هن ،2004؛استیونسون، باتن، و چرنر ،1992). آسیبپذیری مربوط به ژنتیک شامل حالتهای طبعی (سرشتی) مثل عاطفه منفی/ روان رنجوری (لونیگان و فیلیپس ،2001)، و مؤلفه های رفتاری مثل بازداری رفتاری می شود (گلدسمیت و لمری ، 2000). آنچه مشخص است اینکه در سبب شناسی اضطراب کودک عوامل گوناگونی می توانند نقش داشته باشند. در مروری بر تحقیقات، بیجلز و برنچمنت- تاوسنت (2005) چهارگروه از متغیرهای خانوادگی موثر بر اضطراب کودک را مورد ملاحظه قرار می دهند( الف)سبکهای دلبستگی، ب) جنبههای کارکرد خانوادگی، ج) شیوههای فرزند پروری، د) عقایدی که والدین در مورد بچههایشان دارند. که تحقیقات شواهدی را برای هر یک از این عوامل ارائه میدهند.
تعدادی از مدلهای سبب شناسی اضطراب، رابطه والد – فرزند را به عنوان یک عامل اصلی در رشد اختلالات اضطرابی مورد توجه قرار میدهند به ویژه این مدلها پیشنهاد دادهاند که در اضطراب، رابطه والد- فرزند متأثر از سبکهای تعاملی محافظت بیش از حد یا دخالت بیش از حد است (هادسون و راپی ، 2001).
مدل های نظری بر نقش فرزندپروری در رشد و ماندگاری اضطراب کودک تأکید دارند
( برایس- مکلئود ، جفری - وود، جان- ویز ، 2006). تحقیقات زیادی ارتباط اضطراب کودک با ابعاد مختلف فرزند پروری و رفتارهای والدین را مورد پژوهش قرار دادهاند و این عامل ها (سبک ها و رفتارهای فرزند پروری) را در ایجاد اضطراب کودک موثر یافتهاند. برای مثال رابطه ی رفتارهایی از قبیل عیبجویی، عدم توجه مثبت، فقدان همدلی، کنترل بیش از حد با اضطراب مشخص شده است (ترنر، بیدل، روبرسون- نای و تروو ، 2003) و همچنین رفتارهای منفی مادران با نشانههای درونی سازی شده در پسران و دختران رابطه دارد. تحقیقات جدید به سمت شناسایی مکانیسمهای واسطهای مرتبط با عوامل خانوادگی و اضطراب کودک متمایل شدهاند. به عنوان مثال، مک گین، کوکر و ساندرسون (2005) ، در پژوهشی رابطهی بین فرزندپروری، اضطراب و نقش واسطهای تحریف شناختی را بررسی کردند و دریافتند که طرح وارهای شناختی منفی نقش واسطهای در رابطهی بین فرزندپروری نامناسب و اضطراب ایفا میکند.
یکی از متغیر هایی که می تواند بر رفتارهای فرزند پروری موثر باشد و آنها را شکل دهد، عقاید و نگرش هایی است که والدین در رابطه با تربیت فرزند دارند. نگرشهای فرزند پروری، یک جنبه برجسته از تربیت و مراقبت از کودک محسوب می شود نگرشهای فرزندپروری، تمایلات، حالات درونی، یا ارزیابیهای آشکار والدین را در مورد رفتار والدینی نسبت به کودک ، ادراک آنها از کودکان و دیدگاههای آنها نسبت به رشد کودک را منعکس میکند. (هولدن و بوک ، 2002). اگرچه نگرشهای والدینی ممکن است همیشه و به طور دقیق با رفتارهای آنها همپوشی نداشته باشد (سیگل ، 1992) ولی ارتباط بین نگرش و رفتار مادران مشخص شده است (ویتمن، بورکاوسکی، کیاگ، وید ، 2001) و همین طور رابطهی نگرشهای فرزند پروری با کارکردهای مادر و کودک در نمونههای مختلف نشان داده شده است (هولدن، 1995). نگرشهای فرزندپروری به طور خاص با رفتارهای معینی از والدین بخصوص در زمینه تربیت رابطه دارد. (هولدن وبوگ، 2002).
علاوه بر این عقاید و نگرش های فرزندپروری کارکرد های دیگری نیز دارد. توضیح بیشتر اینکه عقاید فرزندپروری به والدین درکنار آمدن با خواستههای روزانه کودکان در زمینه مراقبتی و تربیتی کمک میکند. این کمک برای کنار آمدن از این طریق انجام میشود که عقاید فرزندپروری چارچوب مشخصی از انتظارات کودک را فراهم میکند و آنها را قابل پیشبینی میکند. علاوه بر این نگرشهای تربیت فرزند والدین، میتواند تاریخچه روابط اجتماعی آنها و فرهنگ قومی آنها را منعکس کند (لایت فوت، والیسنر ،1992).
یکی از متغیر های شناختی که می تواند بر نحوه ی فعالیت ها، رفتارها و علایق افراد تاثیر گذار باشد، سبکهای تفکر است . به طور کلی سبکهای تفکر، به شیوههای ترجیهی افراد در استفاده از تواناییهای فردیشان اشاره دارد (گریگورنیکو و استرنبرگ ، 1997). سبکهای تفکر بر نظریهی خود مدیریتی ذهنی استرنبرگ (1997به نقل از جانگ فنگ ،2004) استوار است و مطرح میکند همان گونه که برای مدیریت جامعه راههای متفاوتی وجود دارد، افراد نیز برای بهره گرفتن از تواناییهای خود از شیوههای متفاوتی استفاده میکنند. این نظریه سیزده سبک تفکر را مطرح می کند که در پنج بعد از یکدیگر متمایز می شوند. کارکردها، شکلها، سطوح، حوزهها و گرایشها.
براساس مفهوم سازی و داده های تجربی، ژانگ و استرنبرگ (2005)، این 13 سبک تفکر را در 3 دسته تقسیم بندی می کنند. سبک های نوع اول شامل قانون گذار (ترجیع برای انجام کارها به شیوه خود)، قضاوتی (ارزیابی فعالیتهای دیگران)، کلی (توجه یا تفکر به تصویر کلی یک موضوع)، آزاد اندیش (تفکر توجه به روشهای جدید) و سلسله مراتبی (توزیع توجه بین چند تکلیف اولویت بندیشده). سبکها نوع دوم شامل سبک مقامی اجرایی (انجام کارهایی با دستورالعمل مشخص) محافظه کار (توجه به روشهای مرسوم دستی)، جزئی (توجه به جزئیات)و تک قطبی (توجه به یک چیز در یک زمان). سبک های نوع سوم شامل سبکهای الیگارتی (توزیع توجه بین چند تکلیف بدون اولویت بندی) آنارش یا هرج و مرج طلب (متغیر توجه به هر فعالیتی که پیش آید)، درونی (کارکردن به شکل مستقل) و درونی (کارکردن به شکل گروهی).
سبکهای نوع اول سبک های مولد خلاقیت هستند و به پردازش اطلاعات پیچیده نیاز دارند افرادی که این نوع سبک تفکر را بکار می گیرند متمایل به چالش کشیدن هنجارها و پذیرش خطر هستند و در مقابل دومین نوع سبکهای تفکر به پردازش اطلاعات سازه نیاز دارند و افرادی که این سبک تفکر را بکار می گیرند متمایل به حفظ هنجارها و اقتدار محور هستند. چهار سبک باقی مانده که نوع سوم سبکهای تفکر را تشکیل می دهند (درونی، بیرونی، هرج و مرج طلب، الیگارتی) بسته به تکلیف خاص میتوانند در هر یک از این دو نوع سبک تفکر پیچیده و یا ساده انگارانه قرار گیرند (ژانگ و پازتیگلین ،2001).
سبکهای نوع اول به عنوان سبکهایی که دارای ارزش انطباقی بیشتری هستند، توصیف شدهاند به این دلیل که آنها رابطهی قویی با ویژگی های مطلوب انسانها از قبیل سطوح بالای رشد شناختی دارند (ژانگ،2009) و با خصوصیات مثبت شخصیتی رابطه دارند (فجل و وآلهوود ،2004) . فجل و وآلهوود(2004) سبکهای نوع دوم را سبک هایی با ارزش انطباقی کم توصیف می کند زیرا با اسنادهای نامطلوب و صفات شخصیتی نامطلوب از قبیل روان رنجوری مرتبط است.
از آنجایی که سبک های تفکر افراد شیوه ترجیهی افراد در رابطه انجام فعالیتها است، تعیین کنندهی چگونگی رفتار و نگرش افراد در برابر موضوعات مختلف می باشد. با توجه به موارد فوق و با وجود اینکه متغیرهای نگرشهای فرزند پروری و سبکهای تفکر مادران می تواند بر کارکردهای آنها را تأثیر بگذارد، در این پژوهش نقش این متغیرها (سبکهای تفکر و نگرشهای فرزندپروری)را در رابطه با اضطراب کودکان مورد پژوهش قرار می گیرد.
فهرست مطالب بررسی نقش پیش بینی کنندگی سبک های تفکر و نگرش های ناکارآمد فرزند پروری والدین بر اضطراب کودکان به شرح زیر می باشد:
فصل اول: مقدمه
1-1- کلیات
2-1- بیان مسئله
3-1-ضرورت و اهمیت تحقیق
4-1-اهداف پژوهش
5-1-پرسشها و فرضیههای پژوهش
1-5-1-پرسش های پژوهش
2-5-1-فرضیهها
6-1- متغیرهاي پژوهش
1-6-1- نگر ش های فرزندپروری
2-6-1- سبک های تفکر
3-6-1- اضطراب
فصل دوم- مبانی نظری و پیشینه تحقیق
2-پیشینه پژوهش
1-2-مقدمه
2-2-بخش اول : عامل های خانوادگی
1-2-2- وراثت و ژنتیک
1-1-2-2- بازداری رفتاری
2-1-2-2-خلاصه و نتیجه گیری
2-2-2- دلبستگی
3-2-2-روابط خانوادگی
1-3-2-2- نزاع زناشویی
2-3-2-2-کیفیت ازدواج
3-3-2-2- هم والدینی
4-3-2-2-تاثیر سازگاری زناشویی بر فرزند پروری و اضطراب کودک
5-3-2-2- اندازه خانواده، ترتیب تولد و تسلط خواهر و برادری
4-2-2- الگوبرداری والدین
5-2-2- فرزندپروری
1-5-2-2-الگوی تربیتی استبدادی
2-5-2-2-فرزند پروری مقتدرانه
3-5-2-2-الگوی تربیتی سهل گیر
6-2-2-رفتارهای خاص فرزند پروری
7-2-2- شناخت و عقاید والدین
1-7-2-2- عقاید و شناخت در مورد رفتار اضطرابی
2-7-2-2- ادراک والدین از کنترل شخصی
3-7-2-2- شناخت به عنوان واسطه ی فرزند پروری و اضطراب
3-2- بخش دوم:سبک های تفکر
1-3-2-نظریه های سبک های هوش
2-3-2-نظریه خود مدیریتی ذهنی
3-3-2-متغیر های موثر درشکل گیری سبک های تفکر
1-3-3-2-فرهنگ
2-3-3-2-جنسیت
3-3-3-2-سن
4-3-3-2-سبکهای تفکر والدین
5-3-3-2-مدرسه و شغل
4-2-2-پژوهش ها مربوط به سبک تفکر
5-2-2-نگرش های فرزند پروری
1-5-2-2-انتظارات نامناسب والدین از کودکان
2-5-2-2-فقدان همدلی نسبت به نیاز های کودک
3-5-2-2-عقیده ی قوی والدین در استفاده از تنبیه بدنی
4-5-2-2-معکوس شدن نقش های والد- فرزند
5-5-2-2-اجحاف در توان واستقلال کودک
فصل سوم: روش تحقیق
1-3- مقدمه
2-3- روش
3-3- جامعه آماری و روش نمونه گیری
4-3- ابزار تحقیق
1-4-3- پرسشنامه ی سبکهای تفکر استرنبرگ
1-1-4-3-روایی و پایایی پرسشنامه ی سبک های تفکر
2-4-3- پرسش نامهی فرزند پروری بزرگسال – نوجوان (AAPI-2)
1-2-4-3-روایی و پایایی پرسشنامه ی فرزند پروری بزرگسال – نوجوان (AAPI-2)
2-2-4-3-تهیهپرسش نامهی نگرشهای فرزندپروری
3-2-4-3- تعیین پایایی و روایی پرسش نامهی نگرشهای فرزند پروری بزرگسال-
نوجوان (AAPI-2)
3-4-3-مقیاس اضطراب کودک اسسپنس برای والدین (SCAS-P)
1-3-4-3-روایی و پایایی مقیاس اضطراب کودک اسسپنس برای والدین (SCAS-P)
2-3-4-3- تهیهپرسش نامهی اضطراب کودک اسپنس فرم والد (SCAS-P)
3-3-4-3- تعیین پایایی و روایی پرسش نامهی اضطراب کودک اسپنس فرم والد.
5-3- روش جمعآوری دادهها
6-3- روش تجزیه و تحلیل دادهها
فصل چهارم : نتایج
1-4- مقدمه
2-4- شاخص های توصیفی متغیر های پژوهش
3-4-روایی پرسشنامه ی نگرش های فرزند پروری نوجوان-بزرگسال(AAPI-2)
1-3-4-تحلیل عاملی AAPI-2
2-3-4-همبستگی زیر مقیاس های AAPI-2 با یکدیگر و مقیاس کلی
4-4- پایایی پرسشنامه نگرش های فرزند پروری نوجوان-بزرگسال AAPI-2))
1-4-4-همسانی درونی AAPI-2
2-4-4-ضریب پایایی به روش تصنیف
5-4-نتایج تعیین روایی پرسشنامه اضطراب کودک اسپنس فرم والد SCAS-P
1-5-4-همبستگی گویه ها با مقیاس کلی
2-5-4-همبستگی زیر مقیاسهای آزمون با یکدیگر و مقیاس کلی
6-4-پایایی پرسش نامه ی اضطراب کودک اسپنس فرم والد(SCAS-P)
1-6-4-همسانی درونی SCAS-P
2-6-4-پایایی به روش تصنیف برای(SCAS-P)
7-4-یافته های استنباطی
1-7-4-سبک های تفکر و اضطراب
2-7-4-نگرش های فرزند پروری مادران و اضطراب کودک
3-7-4-ترکیب نگرش های فرزند پروری با سبک های تفکر
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
1-5-مقدمه
4-5- سبک های تفکر مادران و اضطراب کودک
1-4-5- نتیجه گیری
5-5- نگرش های نامناسب فرزند پروری مادران و اضطراب کودکان
1-5-5-انتظارات نا مناسب و اضطراب
2-5-5- فقدان همدلی و اضطراب
5-5-ترکیب نگرش های فرزند پروری با سبک های تفکر مادران در پیش بینی اضطراب
کودک
6-5-نتیجه گیری
7-5-نتیجه گیری نهایی
8-5-پیشنهادات
منابع
پیوست ها