پایان نامه حاضر با عنوان بررسی نقش واسطهای باورهای شناخت شناسی بین الگوهای ارتباطی خانواده و انگیزش پیشرفت از سری پایان نامه های رشته روانشناسی میباشد. این تحقیق با گرایش روانشناسی تربیتی کودکان استثنایی در 97 صفحه با فرمت Word
(قابل ویرایش) در مقطع کارشناسی ارشد نگارش شده است و همچنین این تحقیق آماده چاپ و پرینت جهت
استفاده دانشجویان می باشد.
====================================================
تمامی
فایل های سیستم، توسط کاربران آن آپلود می شود. اگر در فایلی تخلفی مشاهده
کردید و یا مالک پروژه ای بودید که از وجود آن در سایت رضایت نداشتید با
ما تماس بگیرید، در اسرع وقت به گزارش شما رسیدگی می شود.
====================================================
قسمتهایی کوتاه از متن:
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری دانش آموزان در سه موقعیت خانه، مدرسه و با همسالان در مقطع راهنمایی بود. بدین منظور گروهی متشکل از 400 دانشآموز(185 پسر و 215 دختر) در این پژوهش شرکت داده شدند. به منظور سنجش هوش هیجانی و مشکلات رفتاری به ترتیب از پرسشنامههای تجدید نظر شدهی هوش هیجانی(آستین، ساکلوفسکی، هوانگ و مککنی، 2004) و نیمرخ درجهبندی رفتار براون و هامیل(1978) استفاده گردیده است. پایائی هر یک از ابزارهای سنجش به ترتیب از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ و ضریب کودرریچاردسون و روائی آنها از طریق محاسبه ضریب همبستگی درونی بین زیر مقیاس های هر یک از ابزارهای سنجش احراز گردید. نتایج حاکی از پایائی و روائی قابل قبول ابزارها بود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بین ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری دانشآموزان در سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان همبستگی معنادار وجود دارد. هم چنین تحلیل های رگرسیونی چندگانه برای پیش بینی مشکلات رفتاری در سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان توسط ابعاد هوش هیجانی نشان داد که بعد ارزیابی هیجان، مشکلات رفتاری را در سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان مورد پیشبینی قرار میدهد. همینطور، بعد تنظیم هیجان پیشبینی کنندهی مشکلات رفتاری در موقعیتهای مدرسه و همسالان است.
مقدمه
طی سالها تلاشهای بسیاری برای تعریف هوش صورت گرفته است. محققان، در صد سال گذشته، بر اساس نظریههای مختلف تعریفهای گوناگونی از هوش ارائه دادهاند و روشهای متعددی را برای اندازهگیری هوش مطرح نمودهاند. در نیمهی اول قرن بیستم، آلفرد بینه، هوش را به عنوان توانایی شناختی مطرح و بر همین مبنا آزمونی برای اندازهگیری میزان بهرهی هوشی افراد ابداع نمود. پس از وی، ترمن و وکسلر آزمونهای جدیدتری از هوش ارائه کردند. اسپیرمن ، هوش را توانایی فکر کردن، فهمیدن و حل مسأله نامید و از این توانایی، تحت عنوان هوش عمومی یا عامل جی نام برد (متینگلی ،2010).
در دهههای اخیر، هوش به عنوان یک توانایی کلی محسوب نمیگردد، بلکه مجموعهای از ظرفیتهای گوناگون خوانده میشود (رجائی، 1389). این عقیده که افراد بیش از یک توانایی شناختی کلی دارند، در نظریهی هوش چندگانه گاردنر (1983) و پس از آن در نظریهی سهوجهی استرنبرگ (1996) مطرح شد. گاردنر، هوش را مجموعهای از مهارتهایی میداند که برای حل مسأله و تولید محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشمند تلقی میشوند، به کار میرود (آمرام ،2005). هم چنین استرنبرگ، یک مدل سه وجهی از هوش ارائه کرد، که شامل هوش تحصیلی، هوش عملی و هوش خلاقانه میباشد (رجائی، 1389).
مفهوم جدیدی از هوش با عنوان هوش هیجانی که از لحاظ نظری، در طبقهای از هوش اجتماعی (وانرووی، وایزوزوران ،2004) و هوشهای درونفردی و بینفردی گاردنر (1983) قرار میگیرد، توسط مایر و سالووی (1990) گسترش یافت. در سال 1990، مایر و سالووی اصطلاح هوش هیجانی را برای اولین بار برای بیان درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و مهارت کنترل خُلق و خو به کار بردند. در حقیقت، این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. بسیاری از محققان (برای مثال، جان سون ،1997؛ مایر و سالووی،1997؛ برگر و ميلم ، 1999) معتقدند که هوشبهر به تنهایی، میزان کمی از واریانس موفقیتهای تحصیلی و زندگی را تبیین میکند. در همین راستا، نظریهی هوش هیجانی بهدنبال توضیح این مسأله است که چرا برخی از دانشآموزان با وجود توانایی هوشی بالا، دستاوردهای تحصیلی قابل ملاحظهای ندارند و یا موفقیت را در زندگی تجربه نمیکنند.
هوش هیجانی به عنوان شکلی از هوش اجتماعی، معرف توانایی شخص در مواجهه و انطباق با فشارهای روانی است (محمدی و غرایی،1386). برخی از صاحبنظران معتقدند افرادی که دارای قابلیت تشخیص، استفاده و تنظیم هیجان میباشند، مزیت قابلملاحظهای در محیط آموزشی و ارتباطات اجتماعی دارند (مورفی ، به نقل از متینگلی،2010). در همین راستا، پژوهش پلیتری (2002) نشانگر این است که اشخاص باهوش هیجانی بالا تمایل به کاربرد واکنشهای دفاعی سازگارانهتری دارند. یافتههای دنهام (2007) نیز تحقیقات پیشین در این زمینه را حمایت میکند.
در بیشتر پژوهشها، هوش هیجانی با موفقیت تحصیلی همبستگی مثبت (پارکر، 2004) و با رفتارهای خلاف مقررات آموزشی مانند غیبت غیر مجاز و اخراج از کلاس درس همبستگی منفی نشان داده است (پترایدز، فردیکسون و فارنهام ،2004). در همین راستا، شولتز، ایزارد و بیر (2000)، به این نتیجه رسیدند که نقص در بیان عاطفی کودکان پیشدبستانی، مشکلات رفتاری و اجتماعی در سالهای اول تحصیل را پیشبینی میکند. متینگلی (2010) مینویسد که نقص در آگاهی هیجانی و بیان هیجانی به طور بالقوه بر سالهای بعدی زندگی تأثیر منفی میگذارد و رفتار مخرب در طول سالهای ابتدایی زندگی با مشکلات رفتاری در نوجوانی مرتبط است. افزون بر این، تحقیقیات نشان داده است که اختلالات هیجانی در نوجوانی، رفتارهای ضداجتماعی را در سالهای بعدی زندگی پیشبینی میکند (برجارد، پدینیلی و روآن ، به نقل از متینگلی،2010). شاید یکی از دلائل، این باشد که نقص در هوش هیجانی با کاهش توانایی در مدیریت خُلق و درک احساسات دیگران همبسته است (سیاروچی، چان و کاپوتی ، به نقل از محمدی و غرایی،1386).
فرد بر اساس تجربیات دوران کودکی، میآموزد که به دیگران اطمینان کند و دنیای اطراف خود را با امنیت تلقی کند و یا همواره با بدبینی به محیط اطراف خود بنگرد. بنابراین، این دوره فرصتی حیاتی برای شکلگیری هوش هیجانی در افراد است و این توانایی به صورتی محدودتر در تمام طول دوران عمر رشد مییابد (سلطانیفر،1386). کسب مهارتهای هوش هیجانی برای افراد، مزایای شناختی، اجتماعی و زیستشناختی در بر دارد. سلطانیفر (1386) مینویسد، پژوهشها حاکی از آن است که افراد با هوش هیجانی بالا، سطوح پایینتری از هورمونهای مرتبط با استرس و دیگر نشانگرهای برانگیختگی هیجانی را دارا هستند و توانایی بیشتری برای تمرکز بر مشکل و استفاده از مهارت حل مسأله دارند، که این موجب افزایش تواناییهای شناختی آنان خواهد شد. وی معتقد است که موفقیت افراد در مدارس و در سالهای بعدی دانشگاه، تنها با هوشبهر آنها ارتباط ندارد بلکه با مهارتهای هیجانی و اجتماعی هوش هیجانی مانند داشتن انگیزۀ لازم، توانایی منتظر ماندن، اطاعت از دستورات و کنترل تکانه، مهارت کمک خواستن از دیگران و بیان نیازهای هیجانی و آموزشی مرتبط میباشد.
بدان سبب که دورهی نوجوانی، از بحرانیترین و حساسترین دورههای رشد انسان است، نوجوان با تنشهای درونی و بیرونی بسیاری مواجه میگردد. وی بهدنبال کشف هویت، و جدایی از وابستگیهای دوران کودکی است و متعاقب آن، مشکلات رفتاری در این دوره شیوع بیشتری دارد. یکی از ویژگیهای بارز نوجوانی میل به استقلال است که اغلب در ارتباط با والدین به شکل تعارض جلوهگر میشود. نوجوان از والدین خود انتقاد میکند و از محبت کردن آنها ممکن است تعبیر نادرستی داشته باشد. او بيشتر تمایل دارد به والدینش از دید دوستان و همسالان بنگرد که امکان دارد برای وی مشکلاتی را به وجود آورد. پژوهشها نشان داده است، نوجوانانی که با والدین خود ارتباط مثبت دارند، کمتر دچار مشکلات رفتاری میشوند. در رابطه با مشكلات نوجوان با گروه همسالان ميتوان گفت كه نياز به پذيرش توسط همسالان در دوره نوجواني افزایش مییابد. نتايج پژوهشها نشان داده است، نوجواناني كه از گروه همسالان جدا شدهاند و يا با آنها در تعارض هستند، مشكلات رفتاري بیشتری را تجربه مینمایند (انیسی،1376).
افراد با کفایت هیجانی بالا، مهارت اجتماعی بهتر، روابط دراز مدت پایدار و حل تعارض مناسبتری دارند (سلطانیفر،1386). از سویی، به کمک آموزش و تجربه امکان افزایش این مهارتها وجود دارد و محیط خانواده اولین محیط برای آموزش این مهارتهای هیجانی است. این آموزش، با گفتار و رفتار مستقیم والدین با کودکان و الگوبرداری فرزندان از مهارتهای هیجانی پدر و مادر صورت میگیرد. این تواناییها، موجب میشود کودکان احساسات خود را بشناسند و در ابراز این هیجان، به صورتی مناسب عمل کنند. الگوبرداری از والدین به کودکان کمک میکند تا روشهایی برای آرام کردن خود و کنترل احساسات ناخوشایند پیدا نمایند. هم چنین، در درک احساسات دیگران و همدلی با آنان موفقتر باشند (سلطانیفر،1386).
نتایج تحقیقاتی نشانگر آن است که به کارگیری مؤلفههای هوش هیجانی در موقعیتهای خانوادگی و روابط با همسالان، سلامت روان و کاهش مشکلات رفتاری را در پی دارد. این در صورتی میسر میگردد که افراد بتوانند با استفاده از مهارتهای هیجانی، به بیان و تنظیم هیجان خود بپردازند و نیز ارزیابی صحیحی از رفتار یکدیگر داشته باشند تا تبدیل به افرادی کارآمد، مولد و خرسند در زندگی روزمره شوند.
با توجه به پیشینهای که از هوش هیجانی و اهمیت آن در تنظیم رفتار وجود دارد، پژوهش حاضر به بررسی رابطهی ابعاد هوش هیجانی با مشکلات رفتاری میپردازد.
فهرست مطالب بررسی رابطهی ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری دانش آموزان در سه موقعیت خانه، مدرسه و با همسالان به شرح زیر می باشد:
فصل اول: مقدمه
1 -1- کلیات
1-2-بيان مساله
1-3-ضرورت و اهميت تحقيق
1-4-اهداف پژوهش
1-5-پرسشهاي پژوهش
1-6-تعريف مفهومي متغيرهاي پژوهش
1-7-تعريف عملياتي
فصل دوم: مباني نظري و پيشينه پژوهش
2-1-مباني نظري
2-1-1-منشاء هوش هيجاني
2-1-2-مدلهاي هوش هيجاني
2-1-2-1-مدل توانايي ماير و سالووي
2-1-2-2-مدل تركيبي گلمن
2-1-2-3-مدل تركيبي بار-آن
2-1-3-مشكلات رفتاري
2-1-3-1-اختلال سلوك
2-1-3-2-اختلال نافرماني
2-1-3-3-اختلالات اضطرابي
2-1-3-4-پرخاشگري
2-1-3-5-اختلال نقص توجه-بيش فعالي
2-1-3-6-كمرويي
2-2-مروري بر پژوهشهاي پيشين
2-2-1-رابطهي هوش هيجاني با مشكلات رفتاري درونساز
2-2-2-رابطهي هوش هيجاني با مشكلات رفتاري برونساز
2-2-3-جمعبندي تحقيقات پيشين
فصل سوم: روش پژوهش
3-1-جامعهي آماري
3-2-نمونه و روش نمونهگيري
3-3-ابزار پژوهش
3-3-1-مقياس تجديدنظرشدهي هوش هيجاني
3-3-1-1-روايي و پايايي مقياس تجديدنظرشدهي هوش هيجاني
3-3-2-نيمرخ درجهبندي رفتار
3-3-2-1-پايايي و روايي نيمرخ درجهبندي رفتار
3-4-شيوهي اجراي پژوهش
3-5-روش تجزيه و تحليل اطلاعات
فصل چهارم: تجزيه و تحليل دادهها
4-1-اطلاعات توصيفي پژوهش
4-2-رابطهي همبستگي بين ابعاد هوش هيجاني و مشكلات رفتاري
4-3-پيشبيني مشكلات رفتاري در موقعيت خانه بر اساس ابعاد هوش هيجاني
4-4- پيشبيني مشكلات رفتاري در موقعيت مدرسه بر اساس ابعاد هوش هيجاني
4-5- پيشبيني مشكلات رفتاري در ارتباط با همسالان
بر اساس ابعاد هوش هيجاني
فصل پنجم: بحث و نتيجهگيري
5-1-مقدمه
5-2-رابطه ابعاد هوش هيجاني و مشكلات رفتاري
5-3-پيشبيني مشكلات رفتاري در موقعيت خانه بر اساس ابعاد هوش هيجاني
5-4- پيشبيني مشكلات رفتاري در موقعيت مدرسه بر اساس ابعاد هوش هيجاني
5-5- پيشبيني مشكلات رفتاري در ارتباط با همسالان بر اساس ابعاد هوش هيجاني
5-6- نتيجهگيري و كاربرد نتايج
5-7-محدوديتهاي پژوهش
5-8-پيشنهادهاي پژوهش
5-8-1-پيشنهادهاي تحقيقاتي
5-8-2-پيشنهادهاي كاربردي
فهرست منابع
منابع فارسي
منابع انگليسي