تحقیق حاضر با عنوان بررسی نقش ابعاد دلبستگی در راهکارهای انطباقی و غیرانطباقی تنظیم هیجان با واسطهگری ظرفیت شناختی سرکوب افکار ناخواسته، خودکارآمدی اجتماعی و خودافشاسازی از سری تحقیق های رشته روانشناسی میباشد. این تحقیق با گرایش روانشناسی تربیتی در 234 صفحه با فرمت Word
(قابل ویرایش) در مقطع کارشناسی ارشد نگارش شده است و همچنین این تحقیق آماده چاپ و پرینت جهت
استفاده دانشجویان می باشد.قسمتهایی کوتاه از متن:
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش ابعاد دلبستگی (شامل اضطراب و اجتناب دلبستگی) در راهکارهای مختلف تنظیم هیجان (شامل راهکارهای انطباقی، راهکارهای غیرانطباقی مبتنی بر بیشفعالسازی سیستم دلبستگی و راهکارهای غیرانطباقی مبتنی بر غیرفعالسازی سیستم دلبستگی) با واسطهگری متغیرهای مرتبط با «خود» (شامل خودکارآمدی اجتماعی و خودافشاسازی) و ظرفیت شناختی سرکوب افکار ناخواسته بود. مشارکت کنندگان پژوهش شامل 384 نفر از دانشجویان دختر و پسر دوره کارشناسی دانشگاه یزد بود که به روش خوشهای چندمرحلهای انتخاب گردیدند.
پرسشنامههای ابعاد دلبستگی (کولینز، 1996)، راهکارهای تنظیم هیجان (کارور و همکاران، 1989)، خودکارآمدی اجتماعی (اسمیت و بتز، 2000)، خودافشاسازی (کان و هسلینگ، 2001) و ظرفیت شناختی سرکوب افکار ناخواسته (نرمافزار کامپیوتری واشبرن و پوتنی، 1998) مورد استفاده قرار گرفتند و نتایج تحلیل عاملی و آلفای کرونباخ نیز روایی و پایایی مطلوب آنها را تأیید نمودند.
نتایج مطالعه حاضر مبتنی بر یک مدل علّی با متغیرهای آشکار و نهفته، نشان داد اضطراب دلبستگی، راهکارهای انطباقی تنظیم هیجان را بصورت منفی (مستقیم و با واسطهگری خودکارآمدی اجتماعی)، راهکارهای بیشفعالسازی را بصورت مثبت (مستقیم و با واسطهگری خودکارآمدی اجتماعی) و راهکارهای غیرفعالسازی را بصورت منفی (مستقیم و با واسطهگری عدم ظرفیت شناختی) پیشبینی میکند. همچنین اجتناب دلبستگی راهکارهای انطباقی را بصورت منفی (مستقیم)، راهکارهای بیشفعالسازی را بصورت منفی (مستقیم و با واسطهگری خودافشاسازی) و راهکارهای غیرفعالسازی را بصورت مثبت (مستقیم و با واسطهگری خودافشاسازی و عدم ظرفیت شناختی) پیشبینی میکند. در ضمن مدل پیشنهادی پژوهش نیز از برازش مطلوبی برخوردار بود.
در مجموع میتوان اذعان داشت که ابعاد دلبستگی دوره بزرگسالی، راهکارهای مورد استفاده فرد را در مواجهه با عوامل تنشزا پیشبینی میکنند. اضطراب و اجتناب هر دو منجر به عدم استفاده از راهکارهای انطباقی تنظیم هیجان میگردند و هر کدام به نوعی، فرد را به سمت راهکارهای غیرانطباقی خاص خود سوق میدهند. متغیرهای مرتبط با «خود» و ظرفیت شناختی افراد نیز این رابطه را واسطهگری مینمایند.
مقدمه
هیجان پدیده ای اصلی در کارکردهای انسان است و نقش بسزایی در بقا و انطباق گونه انسان دارد (کتلار ، 2004؛ گروس و تامپسون ، 2007؛ نس و الزورث ، 2009). در سطح بین فردی، هیجانها به فرد کمک میکنند تا از حالتهای درونی و مقصودهای رفتاری دیگران آگاه شود (فریجا ، 1986)؛ تبادل چنین اطلاعاتی بین افراد برای روابط انسانی ضروری است و تعیینکننده مهمی در بهکامی روانشناختی و اجتماعی می باشد. علاوه بر این، هیجان دارای کارکردهای درون فردی، مثل یافتن بینش در مورد ارزشهای شخصی میباشد که عامل انگیزشی مهمی در تصمیمگیری است، (بچارا ، داماسیو و داماسیو، 2000). البته هیجانات علاوه بر کارکردهای سازگارانه، آثار آسیبزا نیز دارند که عمدتاً ناشی از ظهور در زمان نامناسب یا شدت نامناسب آنهاست. پاسخهای نامناسب هیجانی در بسیاری از شکلهای آسیبشناسی روانی (کمپل- سیلز و بارلو ، 2007؛ لاینهان ، بوهاس و لینچ ، 2007)، مشکلات اجتماعی (ورانیک ، بارت و سالووی ، 2007؛ ایزنبرگ ، هوفر و واگان ، 2007؛ شیور و میکالینسر ، 2007) و حتی در بیماریهای جسمی نقش دارند.
بنابراین تنظیم هیجانی موفق، نقش اساسی در زندگی انسان ایفا میکند (گروس، 2007). کارکردهای متعدد روانی، شناختی، فیزیولوژیکی و رفتاری به موفقیت افراد در تنظیم هیجانات وابسته است (گروس و تامپسون، 2007) و همچنین کارکردهای مؤثر تنظیم هیجانی، تأثیر ارزیابیها و واکنشهای ذهنی افراد را در برخورد با حوادث استرسزا تعدیل کرده و منجر به واکنشهای شناختی، انگیزشی و رفتاری مناسب و مورد نیاز در چنین شرایطی میشود (کرامر ، 1991؛ لازاروس ، 1991؛ گروس و تامپسون، 2007). در این میان برخی از محققان صرفاً بر یک جنبه از فرایندهای تنظیمی، سازگاری و یا تعدیلی از تنظیم هیجان تاکید داشتهاند و برخی همزمان بر چند جنبه از فرایند تنظیم هیجان تمرکز دارند (کمپوس و استرنبرگ ، 1981، به نقل از گروس و تامپسون، 2007؛ گروس، 1998). مثلاً لازاروس (1991) بر بعد شناختی تمرکز بیشتری داشته است و هیجان و سیستمهای شناختی را یکپارچه میبیند، وی معتقد است هیجان و تنظیم آن، حاصل ارزیابی شناختی است. در مقابل گروس (1998) و پاور و داگلیش (2008) معتقدند که تنظیم هیجانی، تغییرات همزمان مرتبط با یکدیگر در سیستم فیزیولوژیکی، رفتاری و فرایندهای شناختی را در بر میگیرد. در این راستا به نظر میرسد، جامعترین تعریف از تنظیم هیجان را تامپسون (1991) ارائه کرده است. وی تنظیم هیجان را چنین تعریف میکند: «همه فرایندهای درونی و بیرونی که عهدهدار نظارت، ارزشیابی و اصلاح واکنشهای عاطفی (خصوصاً شدت و ویژگیهای آنها) است تا از این طریق بتواند به اهداف خود دست یابد» (ص 27).
تنظیم هیجان از گروه ویژگیهای فطری است که در نوزادان هم دیده میشود اما تأثیر به سزایی از محیط و بویژه شیوههای تربیتی و فرزندپروری والدین میگیرد. تنظیم هیجان در محیط رشددهنده، تکوین مییابد و در غیر این صورت، به صورت غیرانطباقی عمل میکند. خانواده، شیوههای فرزندپروری و زمینههای تأثیرپذیر از آنها، مورد علاقه پژوهشگران حوزه خانواده بوده است تا در تحقیقات خود به نقش آن در رشد هیجان و تنظیم هیجانی وضوح بخشند.
درخصوص راهکارهای مختلف تنظیم هیجان، در مبانی نظری و تحقیقات پیشین، دیدگاههای مختلفی ارائه شده است. اما جامعترین طبقهبندی انواع راهکارهای تنظیم هیجان را میتوان در مدل کارور ، شیر و وینتراب (1989) یافت که بر طبق نظر آنها پانزده نوع تنظیم هیجان اشاره میکند شامل انطباق فعال ، برنامهریزی ، سرکوب فعالیتهای دیگر ، مهار ، جستجوی حمایت اجتماعی ابزاری ، تکیه به حمایت اجتماعی هیجانی ، تفسیر مجدد مثبت ، پذیرش ، انکار ، گرایش به مذهب ، عدم درگیری ذهنی ، عدم درگیری رفتاری ، تمرکز بر هیجان ، شوخی و سومصرف مواد میباشد.
تحقیقات اخیر در مورد عوامل خانوادگی (از جمله دلبستگی والد و فرزند) در نظریه دلبستگی بالبی (1969) ریشه دارد. بالبی (1969، 1973، 1980، 1982) معتقد است که نوزاد با یک خزانه رفتاری (رفتارهای دلبستگی) متولد میشود که هدفش جستجوی مجاورت با اطرافیان حمایتگر (نگارههای دلبستگی ) است. در این نگاه، جستجوی مجاورت، یک وسیله تنظیم عواطف ذاتی (راهکار دلبستگی اولیه ) است که فرد را از مواجهه با تهدیدهای فیزیکی و روانشناختی محافظت میکند و پریشانی را کاهش میدهد. بالبی (1988) معتقد است که تنظیم عواطف به بهترین شکل زمانی اتفاق میافتد که فرد دارای ایمنی در دلبستگی باشد، یعنی به این حس دست یابد که دنیا مکان امنی است. در این حالت است که فرد میتواند به دیگران حمایتگر تکیه کند، با اطمینان خاطر محیط را کنکاش کند و با دیگران ارتباط برقرار سازد.
از جمله مدلهای مطرح در خصوص تنظیم هیجانی مدل شیور و میکالینسر (2002) میباشد که بر نقش دلبستگی در تبیین رشد تنظیم هیجانی تاکید ورزیده است، پژوهش حاضر نیز مبتنی بر این مدل است.
فهرست مطالب بررسی نقش ابعاد دلبستگی در راهکارهای انطباقی و غیرانطباقی تنظیم هیجان با واسطهگری ظرفیت شناختی سرکوب افکار ناخواسته، خودکارآمدی اجتماعی و خودافشاسازی به شرح زیر می باشد:
چکیده
فصل اول : مقدمه
1-1- کلیات 2
1-1-1- مدل شیور و میکالینسر 5
1-1-2- خودکارآمدی اجتماعی و خودافشاسازی 9
1-1-3- ظرفیت شناختی سرکوب افکار ناخواسته 16
1-2- بیان مسأله 19
1-2-1- سؤالهای پژوهش 23
1-3- اهداف پژوهش 24
1-4- اهمیت و ضرورت پژوهش 25
فصل دوم: مبانی نظری و تحقیقات پیشین
2-1- هیجان و تنظیم هیجان 29
2-1-1- راهکارهای تنظیم هیجان 42
2-2- دلبستگی 50
2-3- مدل شیور و میکالینسر 61
2-3-1- فعالسازی سیستم دلبستگی و راهکار دلبستگی اولیه 62
2-3-2- دسترسی نگارههای دلبستگی و راهکارهای مبتنی بر ایمنی 62
2-3-3- امکان جستجوی مجاورت و راهکارهای دلبستگی ثانویه 64
2-3-4- رشد راهکارهای مبتنی بر دلبستگی 66
2-3-4-1- رشد راهکارهای مبتنی بر ایمنی 66
2-3-4-2- رشد راهبردهای ثانویه دلبستگی 70
2-4- دلبستگی و تنظیم هیجان 72
2-5- خودکارآمدی اجتماعی و خودافشاسازی 82
2-5-1- مدلهای کارکردی دلبستگی 83
2-5-2- خودکارآمدی اجتماعی 86
2-5-3- خودافشاسازی 104
2-6- ظرفیت شناختی سرکوب افکار ناخواسته 114
2-7- نتیجه گیری از تحقیقات پیشین 121
2-7-1- فرضیههای پژوهش 122
فصل سوم: روش پژوهش
3-1- نوع پژوهش 124
3-2- شرکتکنندگان پژوهش 124
3-3- ابزارهای پژوهش 125
3-3-1- مقیاس ابعاد دلبستگی 125
3-3-2- راهکارهای تنظیم هیجان 127
3-3-3- خودکارآمدی اجتماعی 131
3-3-4- خودافشاسازی 133
3-3-5- ظرفیت شناختی سرکوب افکار ناخواسته 134
3-4- روش اجرا 137
3-5- روش تحلیل آماری 138
1-5-3- شاخصهاي برازش مدل 140
فصل چهارم: یافتههای پژوهش
4-1- يافتههاي توصيفي متغيرهاي آشكار پژوهش 148
4-2- تحليل مقدماتي 150
4-4- ارزيابي بخش اندازه گيري مدل 153
4-5- ارزيابي مدل ساختاري 158
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5-1- اضطراب دلبستگی و راهکارهای تنظیم هیجان 172
5-2- نقش واسطهای خودکارآمدی اجتماعی و عدم ظرفیت شناختی در رابطه بین
اضطراب دلسبتگی و راهکارهای تنظیم هیجان 176
5-3- اجتناب دلبستگی و راهکارهای تنظیم هیجان 181
5-4- نقش واسطهای خود افشاسازی و عدم ظرفیت شناختی در رابطه بین اجتناب
دلبستگی و راهکارهای تنظیم هیجان 184
5-5- مضامین و پیشنهادات پژوهش 188
6-5- محدودیتهای پژوهش 190
منابع
منابع فارسی 191
منابع انگلیسی 192
پیوستها
پیوست 1: مقیاس ابعاد دلبستگی 216
پیوست 2: ابزار تنظیم هیجان 217
پیوست 3: مقیاس خودافشاسازی 219
پیوست 4: ابزار خودکارآمدی اجتماعی 220
پیوست 5: ابزار ایجاد هیجان منفی 221