تحقیق حاضر با عنوان مقايسهي اثربخشي روشهاي درمان رفتاري، رفتاري – شناختي، رفتاري – فراشناختي و دارويي بر كاهش علائم وسواس و باورهاي فراشناخت بيماران مبتلا به اختلال وسواس فكري و عملي از سری تحقیق های رشته روانشناسی
میباشد. این تحقیق با گرایش روانشناسی عمومی در 287 صفحه با فرمت Word
(قابل ویرایش) در مقطع دکتری نگارش شده است و همچنین این تحقیق آماده چاپ و پرینت جهت
استفاده دانشجویان می باشد.
قسمتهایی کوتاه از متن:
چكيده
هدف از اين پژوهش مقايسهي اثربخشي روشهاي درمان رفتاري، رفتاري – شناختي، رفتاري – فراشناختي و دارويي بر كاهش علائم وسواس و باورهاي فراشناخت بيماران مبتلا به اختلال وسواس فكري و عملي است. طرح پژوهش يك مطالعه شبه آزمايشي بود. بدين منظور 52 بيمار مبتلا به اختلال وسواس فكري و عملي از ميان جامعه آماري، شامل كليه مراجعين به مراكز مختلف روانپزشكي و مشاوره در سطح شهرستان اصفهان و كاشان كه براساس ملاك هاي تشخيصي DSM-IV-TR تشخيص وسواس فكري و عملي دريافت مي كردند؛ به صورت نمونهگيري در دسترس انتخاب و در چهار گروه درماني قرارگرفتند.سه گروه درمان روان شناختي شامل گروههاي رفتاري، رفتاري – شناختي و رفتاري – فراشناختي، هركدام ده جلسهي آموزش درماني مبتني بررويكردهاي مورد نظر را دريافت كردند و گروه دارويي توسط متخصص روانپزشكي تحت درمان با داروهاي مختلف استاندارد براي كنترل وسواس قرار گرفت. آزمودنيها در هرگروه قبل از مداخله، در پايان مداخله(دو ماه پس از درمان در گروه درمان دارويي) و يك ماه بعد در مرحلهي پيگيري به وسيلهي پرسشنامههاي وسواس فكري - عملي مادزلي، فراشناخت ولز و كارت رايت – هاتون و فرم تجديد نظر شدهي افسردگي بك مورد آزمون قرار گرفتند. دادهها با تحليل كوواريانس و اندازهي اثر كوهن تحليل گرديد. چهار گروه تحت درمان در مرحلهي پسآزمون و با كنترل نمرات پيشآزمون وسواس و افسردگي، تفاوت معنيداري با يكديگر نداشتند (05/0 P>). همچنين با كنترل نمرات پيشآزمون باورهاي فراشناخت، چهار گروه در مرحلهي پسآزمون در باورهاي فراشناخت نيز تفاوتي نداشتند(05/0 P>). اندازهي اثر روشهاي درمان رفتاري، رفتاري - شناختي، رفتاري – فراشناختي و دارويي برعلائم وسواس به ترتيب (027/2، 16/2، 48/1 و 58/0) و برباورهاي فراشناخت به ترتيب (31/2، 19/1، 53/0 و 38/1) بود. يافتههاي پژوهش مؤيد كارآمدي و عدم تفاوت معنيدار روشهاي چهارگانه در درمان بيماران مبتلا به اختلال وسواس فكري و عملي است.
مقدمه
مشخصه زندگي امروزي، افزايش سرعت، رقابت، پيشافتادن از ديگران و حرکت هرچه سريعتر به سمتي است که گاه نهايت آن براي خود افراد نيز مشخص نيست. اين شيوهي زندگي آميخته با استرس، اضطراب و فشارهاي روزافزوني است که عواقب جسمي و رواني بسياري با خود در پي دارد. از اين روست که آنهايي که در اين شرايط زندگي ميکنند، استرس و اضطراب را به صورت روزمره احساس کرده و گاه به عنوان پديدهاي اجتناب ناپذير به آن مينگرند. صرفنظر ازعواقب گستردهي جسمي، اجتماعي، اقتصادي، از زاويه ديد يک روانشناس، اين شرايط گاه همراه و گاه بدون همراهي با پيشينهاي زيستي و ژنتيکي، منجر به بروز رفتارها و علايمي ميشود که تحت عنوان رفتار ناهنجار از آن ياد ميگردد؛ و گاه در شکل و قالبي مشخص تحت عنوان اختلالات رواني بروز ميکند. اينکه اين علامت و رفتارچه باشد بطور مسلم به شانس و اقبال فرد بستگي ندارد، بلکه همان دستمايههاي ارثي، الگوهاي محيطي و يادگيريهاي مختلف ازجمله عوامل تعيين كنندهاند، به گونهاي که يکي با اضطراب، ديگري با هراس، سومي با اسکيزوفرني وچهارمي با وسواس دست به گريبان ميشود. در اينکه در بين اين جمعيت عظيم و تحت تأثير اين مجموعه شرايط اختلالي تحت عنوان وسواس يا به بيان علمي آن اختلال وسواس فکري و عملي (OCD)چه درصدي را گرفتارميکند، به آمارهاي مختلفي اشاره شده است. طبق برخي آمارها، شيوع اين اختلال در طول عمر در جمعيت کلي 5/2٪ تخمين زده ميشود و به نظربعضي از پژوهشگران شيوع اين اختلال بين بيماران سرپايي کلينيکهاي روانپزشکي، حدود 10 درصد ميباشد. اين ميزان شيوع OCD را در رديف چهارمين اختلال روانپزشکي شايع قرارميدهد(انجمن روانپزشکي آمريکا،2000؛ سادوک و سادوک ،1388). مطابق نظر سازمان بهداشت جهاني (WHO)، OCD دهمين عاملي است که منجر به ناتواني افراد ميشود(WHO، 1996، به نقل از فيشر و ولز ، 2008). اختلال وسوال فكري و عملي(OCD) با وسواسهاي تكرار شونده يا اجبارهايي که برانگيزانندهي پريشاني و درماندگي بوده مشخص شده و بطور آشکار در کارکرد روزمره تداخل ميکند(مايرز ، فيشر و ولز،2008). بيماران وسواسي به خصوص در دورههاي تکراري و طولاني رفتارهاي اجباري درگيرميشوند و احساس ميکنند که قادر به توقف اين تکرارهاي مکرر نيستند(وال ، سالکوفسکيس و کاتر ، 2008). اختلال وسوال فكري و عملي با کارکرد اجتماعي مختل و کيفيت پايين زندگي توأم است(تني ، دنيس ، وان مگن ، گالس و ستنبرگ ، 2003، به نقل از فيشر و ولز،2008). همچنين با افزايش استفاده از خدمات مراقبت بهداشتي و خطربالاتر اقدام به خودکشي مرتبط است. (هلندر و همکاران، 1996، پلارد ، هندرسن ، فرانک و مارگليس 1989، به نقل از فيشر و ولز، 2008). اختلال حتي در کودکان و نوجوانان که معمولاً هنوز در آنها اختلال کاملاً شکل نگرفته است؛ با جنبههاي مختلف زندگيشان مثل امورفردي، خانوادگي، اجتماعي و تحصيلي تداخل ميکند(سايمن ،2000).
در مجموع ميتوان گفت اختلال وسواس فكري و عملي يک مشکل روانشناختي شديد و مقاوم با تأثيرات منفي بسيار روي زندگي اجتماعي، شغلي و خانوادگي فرد است(بابز و همکاران،2001؛ کران ، 2000؛ تاينمان ، و داون پورت ،1996؛ پارکين ،1997؛ به نقل از وال، سالکوفسکيس و کاتر،2007). مشکلات شغلي، تعارضات خانوادگي و احساس رنج شخصي و اضطرابي که دائم با کوچکترين عامل برانگيزانندهاي در معرض بازگشت است و اجتنابهايي که منجر به محدوديت در روابط اجتماعي و بيبهرهماندن فرد از بسياري از مواهبي ميشود که به راحتي و به دور از دسترس و اضطراب در اختيار و مورد استفادهي همگان است، ازجمله مشکلات پيشاروي افراد مبتلا به OCD ميباشد. همهي اين مسايل بطور آشکار مشکلات سلامت رواني مشخصي را ايجاد ميکند که نيازمند درمان مؤثراست(فيشر و ولز، 2008).
فهرست مطالب مقايسهي اثربخشي روشهاي درمان رفتاري، رفتاري – شناختي، رفتاري – فراشناختي و دارويي بر كاهش علائم وسواس و باورهاي فراشناخت بيماران مبتلا به اختلال وسواس فكري و عملي به شرح زیر می باشد:
چکیده
فصل اول: كليات پژوهش
1- 1 مقدمه
1-2 بيان مسأله
1-3 اهميت پژوهش
1-4 اهداف پژوهش
1-5 فرضيههاي پژوهش
1-6 تعاريف مفهومي و عملياتي
1-6-1 تعاريف مفهومي
1-6-2 تعاريف عملياتي
فصل دوم : پيشينه پژوهش
2-1 معرفي اختلال وسواس فكري و عملي
2-1-1 تاريخچه
2-1-2 سيماي باليني وسواس
2-1-3 ملاكهاي تشخيصي
2- 1-4 زيرمجموعههاي وسواس
2- 1- 4-1 انواع فرعي وسواس ها
2- 1-4-2 انواع فرعي اجبارها
2-1-5 سببشناسي
2-1-5-1 عوامل عصبي – زيستي
2-1-5-2 عوامل روانپويشي
2-1-5-3 عوامل رفتاري
2-1-5-4 عوامل شناختي
2-1-6 تشخيص افتراقي
2-1-7 طيف اختلالات وسواس فكري و عملي
2-1-8 همايندي
2-1-8-1 همايندي وسواس فكري و عملي و افسردگي
2-1-9 شيوع وسواس
2-1-10 سيروپيش آگهي اختلال
2-1-11 سايرويژگي ها(سني، جنسيتي و فرهنگي)
2-2 مدلهاي درماني اختلال وسواس فكري و عملي
2-2-1 مدل عصبي- زيستي
2-2-1-1 نقش عوامل ارثي- ژنتيكي
2-2-1-2 ناهنجاري دركنش مغز
2-2-1-3 نقش انتقال دهندههاي عصبي
2-2-1-4 درمان دارويي وسواس
2-2-1-4-1 مهاركنندههاي اختصاصي بازجذب سروتونين(SSRIS)
2-2-1-4-2 ساير داروها
2-2-2 مدل رفتاري
2-2-3 مدل شناختي
2-2-3-1 مدل شناختي سالكوفسكيس
2-2-3-2 مدل شناختي ويلهلم و استكتي
2-2-3 مدل فراشناختي
2-2-3-1 مدل عملكرد اجرايي خودتنظيمي(S-REF)
2-2-3-2 ارتباط S-REF با اختلالات روانشناختي
2-2-3-3 پديدآيي وسواس مطابق مدل S-REF
2-2-3-4 درمان وسواس مطابق مدلS-REF
2-3 پژوهشهاي داخلي و خارجي وسواس
2-3-1 رفتار درماني(پژوهشهاي داخلي و خارجي)
2-3-2 شناخت درماني(پژوهشهاي داخلي و خارجي)
2-3-3 دارودرماني (پژوهشهاي داخلي و خارجي)
2-3-4درمان فراشناختي (پژوهشهاي داخلي و خارجي)
2-4 خلاصه
فصل سوم: روش پژوهش
3-1 طرح کلي پژوهش
3-2 جامعهي آماري
3-3 نمونه و روشنمونهگيري
3-4 ابزارهاي پژوهش
3-4-1 برگ اطلاعات جمعيت شناختي
3-4-2 مصاحبه باليني
3-4-3 پرسشنامه وسواس فکري- عملي مادزلي (MOCI)
3-4-4 پرسشنامه فراشناخت-30 (MCQ-30)
3-4-5 پرسشنامه افسردگي بک – ويرايش دوم (BDI-II)
3-5 روش اجرا
3-6 روشهاي آماري تحليل دادهها
فصل چهارم : نتايج پژوهش
4-1 توصيف دادهها
4-2 بررسي فرضيههاي پژوهش در مرحلهي پس آزمون
4-3 بررسي فرضيههاي پژوهش در مرحلهي پيگيري
4-4 يافتههاي جانبي پژوهش
فصل پنجم: بحث و نتيجهگيري
5-1 خلاصه طرح و نتايج پژوهش
5-2 بحث و نتيجهگيري
5-3 محدوديتهاي پژوهش
5-4 پيشنهادهاي پژوهش
5-4-1 پيشنهادهاي پژوهشي
5-4-2 پيشنهادهاي كاربردي
پيوستها
پيوست (1) محتواي جلسات رفتاري
پيوست (2) محتواي جلسات رفتاري – شناختي
پيوست (3) محتواي جلسات رفتاري – فراشناخت
پيوست (4) آزمون وسواس فكري – عملي مادزلي(MOCI)
پيوست (5) كليد آزمون MOCI
پيوست (6) پرسشنامه فراشناخت-30 (MCQ-30)
پيوست (7) پرسشنامه افسردگي بك – ويرايش دوم BDI-II)
منابع و مآخذ