تحقیق حاضر با عنوان بررسی تدوین و هنجاریابی پرسشنامه سنجش “رشد خود” (خود پویی) و تعیین ویژگیهای روانسنجی آن از سری تحقیق های رشته روانشناسی
میباشد. این تحقیق با گرایش مشاوره و راهنمایی در 91 صفحه با فرمت Word
(قابل ویرایش) در مقطع کارشناسی ارشد نگارش شده است و همچنین این تحقیق آماده چاپ و پرینت جهت
استفاده دانشجویان می باشد.
قسمتهایی کوتاه از متن:
چکیده
پژوهش حاضر یک پژوهش توسعهای است که به منظور تدوین و هنجاریابی پرسشنامه سنجش “رشد خود” و تعیین ویژگیهای روانسنجی آن انجام گرفته است. جامعه مورد مطالعه کلیه مشاوران و روانشناسان استان تهران میباشند که با روش تصادفي ساده بدون جايگذاري از میان شرکتها، سازمانها، و نهادهای دولتی و یا غیر دولتی که درون مجموعه خود مشاور و روانشناس دارند، به صورت قرعه کشی انتخاب شد و نمونه مورد مطالعه کلیه مشاوران و روانشناسان خانههای سلامت وابسته به شهرداری استان تهران (مناطق 22 گانه) و حجم نمونه برابر با 273 نفر در زمان پژوهش بوده است. این پرسشنامه دارای 101 سوال به صورت مقیاس لیکرت 7 تایی شامل مولفههای “نگرش، حس جسمانی، سبک هویت، فضیلت و نیروهای منش، ارزشها، احساسات و افکار” میباشد. پس از اجرای پرسشنامه و حذف پاسخنامههای ناقص، اطلاعات 258 نفر (214 نفر مونث و 31 نفر مذکر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و هنجارهای لازم به دست آمد. از روایی سازه، روایی محتوایی منطقی، روایی محتوایی صوری، روش تحلیل لوپ، دو نیمه سازی پرسشنامه و تحلیل عاملی با روش تحلیل مولفههای اصلی و چرخش واریماکس به منظور دسترسی به روایی، پایایی پرسشنامه استفاده شد که در نتیجه هفت عامل از پرسشنامه استخراج گردید. از مجموع روشهایی که برای روایی و پایایی پرسشنامه استفاده شد نتیجه میشود که ضریب پایایی در حد مطلوب و قابل قبول بود. همچنین روایی آزمون نیز اثبات شد. بین گروه زنان و مردان در این پرسشنامه تفاوت معناداری مشاهده نشد.همچنین بر اساس نتایج پژوهش مشخص گردید که وضعیت مسلط بین گروه نمونه پژوهش عامل افکار است.
مقدمه
در طول تاریخ بشر شناخت انسان همواره یکی از بحث برانگیزترین مسایل بوده است. هر نظریهای شخصیت انسان را به دلیل پیچیده بودنش به گونهای خاص بررسی کرده است.
“شخصیت هر فرد همان الگوی کلی یا همسازی ساختمان بدنی، رفتار، علاقهها، استعدادها، تواناییها، گرایشها و صفات دیگر اوست. بدین ترتیب، میتوان گفت که منظور از شخصیت، مجموعه یا کل خصوصیات و صفات فرد است” (مان ، 1961، ترجمه ساعتچی، 1356 به نقل از کریمی، 1388).
در این میان دیدگاه روانکاوی نه تنها به نظریه پردازی درباره انسان و جامعه پرداخت بلکه در عمق آن فلسفهای نیز برای زندگی نهفته است. این دیدگاه تلاش بسیاری نموده تا کلیت انسان را مورد بررسی قرار دهد. مبدع نظریه روانکاوی “زیگموند فروید “ میباشد.
فروید کسی بود که توانست افکار متقدمان خود را که به صورت پراکندهای اظهار داشته بودند در نظمی هماهنگ و جامع ارایه دهد و از آن استفادههای نظری و عملی ببرد. ریشه افکار فروید را میتوان در برخی از عقاید کلی که درطی چندین هزار سال مبنای همه افکار غربی بوده است یافت و هم میتوان آن را در برخی از اکتشافات خاص قرن نوزدهم جستجو کرد (شفیعآبادی، 1388).
این نظریه به منظور شناخت انگیزههای درونی و عمیق رفتار و اختلالهای روانی است که پس از تجزیه و تحلیل، انسان را برای غلبه بر این اختلالها یاری میدهد و یا این که رفتار انسان را به نحو شایستهای تبیین میکند (شفیلد ، 1964، به نقل از شفیعآبادی، 1388).
نظریه ساختاری فروید شخصیت را به سه قسمت نهاد ، من و فرامن تقسیم بندی میکند. او معتقد بود اگر سه بخش شخصیت به گونهای هماهنگ با یکدیگر عمل ننمایند و در صورتی که میان آنها تعارض و کشمکش پدید آید، نتیجهای جز اختلال شخصیت و ناراحتی روانی نخواهد داشت (برنر ، 2006).
پس از فروید برخی از روانشناسان بر روی اصطلاحات فروید کار کرده و آنها را شرح و بسط دادند. اولین حاصل این شرح و بسط پدیدآیی نظریهای به نام “روانشناسی من” شد.
روانشناسی خود از دل قسمتی از روانتحلیلگری که علاقه به جمعآوری سختگیرانه اختلالهای شخصیت و دیگر اشکال مقاومتهای درمانی در آسیبشناسی روانی بود، بیرون آمد (گلدبرگ ، 1990؛ کوهات ، 1971 به نقل از میلون ، لرنر و وینر ، 2003). اولین فردی که وسیعترین چارچوب شناخته شده از روانشناسی خود را توصیف کرد هینز کوهات (1971، 1977) بود (میلون، لرنر و وینر، 2003).
پس از فروید (1933)، کوهات به افراد با عنوان موضوعهای مجزا اشاره میکرد، اگر چه او تا حد زیادی نظریه فروید را تغییر داد از جمله عدم تاکید بر تمایزهای جنسیتی و سلطهجویانه (بانای و همکاران و 2005).
براساس گفته کوهات (1971، 1977، 1984)، “خود (که با عنوان یک فرایند یا مجموعه در نظر گرفته میشود که تجربه ذهنی را سازماندهی میکند) ماهیت اصلی وجود روانشناسی خود را تشکیل میدهد و شامل حسها ، احساسات ، افکار و نگرشهای فرد نسبت به خودش و دنیای پیرامونش میشود”. در حالیکه فروید ضمیر فرد را به عنوان قسمتی از وجود افراد در نظر میگیرد (تا حدی همانند دیدگاه ویلیام جونز در مورد “من”) اما کوهات مفهوم فرد را به عنوان محور اصلی شخصیت (ایگل ، 1984) مانند نظریه جیمز در مورد “من” در نظر میگیرد. به عبارت دیگر کوهات “خود” را به عنوان یک نیروی روانشناسی در نظر میگرفت که به توصیف پیشرفت شخصیت بالغ و سالم و همچنین شکلگیری بیماریهای شخصیتی میپردازد. کوهات (1966 و b1978) به ارایه یک خط پیشبردی سالم عشق و علاقه به خود پرداخت که به سمت ایجاد ساختار منسجم فردی، ایجاد حس هویت، ارزش، معنا و عملکرد اجرایی حرکت میکند و به ترویج ایجاد شخصیت واقعی افراد میپردازد (استعدادهای اصلی و مهارتهای اکتسابی). این فرضیه تاکید بیش از اندازهای بر انسجام و پیوستگی فردی و خلاقیت و ایجاد شخصیت واقعی فرد دارد. بر اساس گفته کوهات (1971)، عشق و علاقه به خود از اول زندگی فعال میباشد و شرط لازم برای عملکرد مناسب شخصیت میباشد (بانای و همکاران، 2005).
ویژگیهای زیر مجموعه “خود” در افراد متفاوت فرق میکند و بنابراین افراد به لحاظ شخصیتی دارای تفاوتهای فردی هستند. این تفاوتها میتوانند نه تنها مسیر تحصیلی، شغلی، عاطفی و دیگر زمینههای زندگی انسانها را تحتالشعاع قرار دهند بلکه میتوانند سبب انتخاب زمینهای خاص در هر کدام از این مسیرها شوند. به عنوان مثال در زمینه انتخاب شغل یکی از نظریهپردازانی که به اهمیت تیپهای شخصیتی در انتخاب شغل اشاره میکند، هالند است (شفیعآبادی، 1387).
هالند نظریهی خود را بر مبنای دو اصل مهم استوار نموده است؛ 1)انتخاب شغل و حرفه به نوع شخصیت فرد بستگی دارد و راهی برای ابراز وجو فرد به حساب می آید، 2)انتخاب شغل و حرفه رابطهی مستقیمی با طرز تلقی و گرایش فرد دارد. هالند به اين نكته نيز معتقد است كه افرادي كه خودشناسي بيشتري دارند در مقايسه با كساني كه خودشناسي كمتري دارند انتخابهاي بهتري را انجام ميدهند. وي خودشناسي را، توانایي فرد براي شناسایي استعدادهاي بالقوه در محيط اجتماعي، ميداند. او تاثير تجربيات دوران كودكي، نحوهي تربيت كودك و فشارهاي اجتماعي را نيز در تعيين ترجيحهاي شغلي، نوع شخصيت و خودشناسي مهم ارزيابي مينمايد (شفیعآبادی، 1387).
با شناخت این مطلب میتوانیم بگوییم که هر فردی در هر شغلی که قرار دارد، دارای ویژگیهای شخصیتی خاصی میباشد. به عبارت دیگر به زبانی سادهتر “خود” اشخاص در هر زمینه شغلی و حتی در همان زمینه نیز با یکدیگر متفاوت است.
به عنوان مثال تمرینهای رواندرمانی مدل خاصی از شیوه زندگی را بنا میکند که در شخصیت و نقش حرفهای فرد به صورت مکمل ایفای نقش میکنند. تعداد کمی از حرفهها هستند که بین شغل و نقش فرد یا به عبارتی بین زندگی شخصی و زندگی حرفهای حد و مرزی قایل نیستند. تمامی تواناییها در مشاهده، درک، حس و تشخیص به طور همزمان میتوانند در ارتباط با مراجعین، خانواده و دوستان مفید باشند (کاتلر ، 2010).
از طرفی ويژگيهاي فرهنگ جهاني و اثرات آن بر هويتيابي پيامدهایی ویژه به همراه دارد که عبارتند از: هويت دو فرهنگي و آشفتگي هويت، فرهنگهاي خودگزيده، تاخير در پذيرش نقشهاي بزرگسالي، هويت مجازي، و هويت مصرفي، سپس چالشهايي که مواجهه با فرهنگ جهاني پيش روي مشاوران و روانشناسان قرار داده است. بنابراین در این زمان بیشتر از گذشته، لزوم ارتقای انعطافپذيري و اتخاذ ديدگاهي گستردهتر به مسال رشدي بهويژه هويتيابي، برخورد منطقی با پيچيدگي مشکلات پديد آمده و لزوم بکارگيري رويکردها و راهبردهاي متفاوت، احساس میشود (محسنزاده، شهرآرای، 1387).
پس میتوان نتیجه گرفت هرچه میزان مولفههای شخصیتی درمانگر (یا مشاور) سالمتر باشد کارآمدی و تاثیر مثبتتری در محیط پیرامونی خود خواهد داشت، چه این محیط اتاق مشاوره باشد و چه در بین خانواده درمانگر.
شرتزر و استون (1974) مشاوران کارآمد و غیر کارآمد را در زمینه تجربه، نوع رابطه و عوامل شخصیتی از یکدیگر تفکیک میکنند (کاویانی و همکاران، 1381).
شفیعآبادی (1370) با مطالعه روی 190 دانشجو در مورد اینکه مشاور چه ویژگیهایی باید داشته باشد، نشان داد که غیر از تعهد (73 مورد)، علاقه به مشاوره (61 مورد)، رازداری (30 مورد) و نظم در کار (18 مورد) در حرفه مشاوره از اهمیت به سزایی برخوردار است لذا بدیهی است که مشاور باید در زمینه مشاوره، تجربه علمی و عملی داشته باشد (احمدی، 1387).
اما در گسترهای به پهناوری شخصیت یک انسان کدام مولفه میتواند در پرسشنامه “رشد خود” جای گیرد؟ برای پاسخ به این سوال و در این پژوهش مولفههایی از شخصیت یک مشاور موفق و کارآمد انتخاب شدهاند که این مولفهها هم در جهت “رشد خود” است و هم بلوغ و سلامت جامعه نمونه را پوشش میدهد.
در زمینه ساخت ابزاری برای سنجش “نیازهای خود” و بر مبنای نظریه کوهات در غرب پژوهشی توسط بانای، میکولینسر و شاور (2005) انجام شده و طی آن پرسشنامهای با سه محور بزرگنمایی، آرمانسازی و ارتباط نفس هنجار شده است. این آزمون تنها از زوایه نیازها به “خود” مینگرد.
ترول و همکاران (2008) در پژوهشی بر روی 46 کارآموز روانشناسی، پزشکی، مددکاری اجتماعی و آموزشی و با استفاده از آزمون GHQ و با هدف بررسی رشد سلامت روان در افرادی که مشغول به کار حرفهای هستند گزارش کرد که کارآموزانی که دیدگاه نسبتاً متفاوتی نسبت به توانایی خود در محیط کاری دارند، این دیدگاه به آنها کمک میکند که تنشهای هیجانیشان را بهتر شناخته و در زندگی حرفهایاشان موثرتر، متفکرتر و حساستر عمل کنند. همچنین آنها در مقایسه با دیگر افراد آمادگی بیشتری در محیط کار داشته و فردیت باروری دارند.
بنابه مطالب ذکر شده لزوم تدوین و هنجاریابی این پرسشنامه برای جامعه مورد هدف مینماید.
فهرست مطالب بررسی تدوین و هنجاریابی پرسشنامه سنجش “رشد خود” (خود پویی) و تعیین ویژگیهای روانسنجی آن به صورت زیر می باشد:
چکیده
1-فصل اول – کلیات پژوهش
1-1-مقدمه
1-2-بیان مساله
1-3-هدفهای پژوهش
1-4-اهمیت موضوع پژوهش
1-5-پرسشهای پژوهش
1-6-تعریف واژهها و اصطلاحات
2-فصل دوم – ادبیات پژوهش
2-1-بخش اول – بررسی خود
2-1-1-شناخت انسان
2-1-2-شخصیت
2-1-3-نظام شخصیت از دیدگاه فروید
2-1-3-1-من
2-1-4-روانشناسی من
2-1-4-1-جین لوینگر
2-1-5-روانشناسی خود
2-1-6-تاریخچه مطالعه خود
2-1-7-مفهوم خود
2-1-8-تعریف خود
2-1-9-خود از دیدگاههای متفاوت
2-1-9-1-ویلیام جیمز (1910-1842)
2-1-9-2-ویلیام مک دوگال (1938-1871)
2-1-9-3-کارل گوستاو یونگ (1961-1875)
2-1-9-4-هری سالیوان (1949-1892)
2-1-9-5-گوردن آلپورت (1967-1897)
2-1-9-6-کارل راجرز (1987-1902)
2-1-9-7-هینز کوهات (1981-1913)
2-1-9-8-دیوید پ. آزوبل (2008-1918)
2-1-9-9-بوبان چاندرا ماهاپاترا (معاصر)
2-1-10-مقایسه زیرساختهای خود به عنوان موضوع و خود به عنوان کارگزار یا عامل
2-1-11-ارتباطهای همسو و غیرهمسو مفهوم “خود” با “من”
2-1-12-تفاوتهای “روانشناسی خود” با “روانشناسی من”
2-1-13-بررسی پایه روانشناسی-عصبی خود
2-2-بخش دوم - مشاور و مشاوره
2-2-1-مقدمه
2-2-2-تعریف مشاوره
2-2-3-خصوصیات و ویژگیهای مشاور
2-2-4-مشاور در فرایند مشاوره
2-2-5-خصوصیات مشاور موفق
2-2-6-رشد فردی مشاور
2-3-بخش سوم – خانه سلامت وابسته به شهرداری
2-4-بخش چهارم – آزمونهای مرتبط با موضوع
2-5-بخش پنجم – آزمون سازی
2-5-1-مقدمه
2-5-2-تعریف اندازهگیری
2-5-3-آزمون
2-5-4-پایایی
2-5-5-روشهای تعیین پایایی
2-5-5-1-روش بازآزمایی
2-5-5-2-همسانی درونی
2-5-6-روایی
2-5-6-1-روایی محتوایی
2-5-6-2-روایی محتوایی منطقی
2-5-6-3-روایی سازه
2-5-7-تجزیه و تحلیل سوالها آزمون
2-5-8-تحلیل عاملی
2-5-9-هنجاریابی
2-5-10-نکات اساسی در اجرا و نمرهگذاری آزمونها
2-6-پیشینههای پژوهش
2-6-1-پیشینههای پژوهش در داخل کشور
2-6-2پیشینههای پژوهش در خارج از کشور
3-فصل سوم – روش پژوهش
3-1-مقدمه
3-2-جامعه آماری
3-3-روش نمونهگیری
3-4-ابزار پژوهش
3-5-روش نمرهگذاری
3-6-شیوه ساخت پرسشنامه
3-6-1-تدوین پرسشنامه مقدماتی
3-6-2-گام اول (روایی محتوایی منطقی)
3-6-3-گام دوم (روایی محتوایی صوری)
3-6-4-گام سوم (پایایی اولیه)
3-6-5-گام چهارم (روش تحلیل عاملی لوپ)
3-6-6-گام پنجم (پایایی به روش بازآزمایی)
3-6-7-گام ششم (روایی ملاک)
3-7-روشهای تجزیه و تحلیل دادهها
3-7-1آمار توصیفی
3-7-2-آمار استنباطی
4-فصل چهارم – یافتههای پژوهش
4-2-آزمودن پرسشنامه (101 سوالی)
4-2-1-بررسی توصیفی دادهها
4-2-2-بررسی استنباطی و تحلیل روانسنجی دادهها
4-2-2-1-روایی ملاکی
4-2-2-2-همسانی درونی
4-2-2-3-پایایی به روش دو نیمه کردن
4-2-2-4-ساختار عاملی
4-3-سنجش فرم نهایی پرسشنامه (72 سوالی)
4-3-2-ضریب پایایی پرسشنامه نهایی
4-3-3-ضریب پایایی پرسشنامه به تفکیک عاملها
4-3-4-پایایی به روش دو نیمه کردن
4-3-6-جدول هنجاری برای هر دو جنس
5-فصل پنجم – بحث و نتیجهگیری
5-1-خلاصه یافتههای پژوهش
5-1-1-سوال اول
5-1-2-سوال دوم
5-1-3-سوال سوم
5-1-4-سوال چهارم
5-1-5-سوال پنجم
5-1-6-سوال ششم
5-2-محدودیتهای پژوهش
5-3-پیشنهادهای پژوهش
5-3-1-پیشنهادهای کاربردی
5-3-2-پیشنهادهای پژوهشی
6-منابع
6-1-منابع فارسی
6-2منابع لاتین
7-پیوستها
7-1-ویژگیهای جامعه شناختی
7-2-نمونه پرسشنامه نهایی
7-3-روش تحلیل لوپ در مرحله مقدماتی شیوه ساخت پرسشنامه
7-4- شاخصهای آماری اولیه با اجرای تحلیل مولفههای اصلی و پس از چرخش واریماکس واریماکس
ABSTRACT