تحقیق حاضر با عنوان بررسی رابطه بين هوش معنوي با راهبردهاي مديريت تعارض در بين مديريان دبيرستان هاي دولتي دخترانه شهر اهواز از سری تحقیق های رشته حسابداری
میباشد. این تحقیق در 131 صفحه با فرمت Word
(قابل ویرایش) در مقطع کارشناسی ارشد نگارش شده است و همچنین این تحقیق آماده چاپ و پرینت جهت
استفاده دانشجویان می باشد.
===================================================================================تمامی
فایل های سیستم، توسط کاربران آن آپلود می شود. اگر در فایلی تخلفی مشاهده
کردید و یا مالک پروژه ای بودید که از وجود آن در سایت رضایت نداشتید با
ما تماس بگیرید، در اسرع وقت به گزارش شما رسیدگی می شود.
neginfile.ir@gmail.com
info@neginfile.ir
===================================================================================
قسمتهایی کوتاه از متن:
چکيده
تحقيق حاضر با هدف بررسي رابطه بين هوش معنوي با راهبردهاي مديريت تعارض در بين مديران دبيرستان هاي دولتي دخترانه شهر اهواز انجام گرفت. جامعه آماري در اين تحقيق 100 نفر از مديران زن دبيرستان هاي دولتي شاغل در چهار ناحيه آموزش و پرورش شهر اهواز بود. روش جمع آوري داده ها، از طريق پرسشنامه هوش معنوي کينگ و پرسشنامه مديريت تعارض پوتنام و ويلسون بود. تحليل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 21و با استفاده از روش هاي آماري ميانگين و انحراف چارکي، آزمون همبستگي پيرسون،تحليل واريانس يک-طرفه و فراواني استفاده شد.
نتايج حاکي از آن بود که ميزان هوش معنوي مديران بالاتر از حد مطلوب بود.بين هوش معنوي با مديريت تعارض رابطه مثبت و معنا داري بدست آمد. بين هوش معنوي و دو راهبرد عدم-مقابله و راه حل گرايي مديريت تعارض، رابطه مثبت و معني داري وجود داشت. دو متغير جمعيت شناختي سابقه خدمت و ميزان تحصيلات تنها با راهبرد راهحلگرايي معنادار شدند. راهبرد غالب مديريت تعارض در بين مديران راهبردراه حل گرايي بود.
با توجه به اينکه هوش معنوي موثر بر مديريت تعارض مي باشد، مي توان نتيجه گرفت که هوش معنوي به عنوان زيربناي باورهاي فرد نقش اساسي را در زمينه هاي گوناگون به ويژه ارتقاء و بهبود مديريت که مديريت تعارض جزئي از آن است، ايفا نمايد. بنابراين، آنچه مهم است اين است که صرف نظر از سابقه خدمت و ميزان تحصيلات، بايد شرايطي را فراهم نمود که هوش معنوي مديران در دوران تحصيل و آموزش هاي ضمن خدمت به صورت مداوم توصيه شود. همچنين در مديريت، معنويت مديران باعث ايجاد يک فضاي معنوي در مدارس خواهد شد، لذا پيشنهاد مي شود که مديران به تقويت جنبه هاي معنويت در محيط کار توجه بيشتري شود.
مقدمه
در جهان امروز که بطور مداوم همه چيز در حال تغيير و دگرگوني است، هيچ چيز را نميتوان يافت که در عرصه زمان و مکان تغيير نيافته باشد. مراکز آموزشي، از جمله سازمانهايي هستند که معاف از اين حقيقت نيستند، که نقش حياتي را در جامعه بر عهده دارند (سنجري،1380). در باب اهميت اطلاعات و نحوه وچگونگي استفاده از آن و گستره آن سنجري (1380) اينگونه اظهار نظر ميکند که جهان اطلاعاتي و فراصنعتي، نويد رسيدن به شيوه جديد و پيشرفته زندگي را ميدهد. براي تحقق اين امر، فرهنگ تفاهم و تعهد بايد در جهت مصالح همگاني و منابع ملي ايجاد شود و توسعه يابد. آموزش و پرورش بايد از گذر مدارس، چگونگي دست يافتن به اين فرهنگ را نشان دهد. مدارس بايد به نيازهاي دانش آموزان پاسخ دهند و مهارتها و ابزارهايي براي موفق شدن در جامعه در حال تغيير را به آنان عرضه كنند.
معنويت امري همگاني است و همانند هيجان، درجات و جلوههاي مختلفي دارد؛ ممکن است هشيار يا ناهشيار، رشديافته يا غير رشديافته، سالم يا بيمارگونه، ساده يا پيچيده و مفيد يا خطرناک باشد (وگان ، 2002). ايمونز تلاش کرد معنويت را بر اساس تعريف گاردنر از هوش، در چارچوب هوش مطرح نمايد. وي معتقد است معنويت ميتواند شکلي از هوش تلقي شود؛ زيرا عملکرد و سازگاري فرد (مثلاً سلامتي بيشتر) را پيش بيني ميکند و قابليتهايي را مطرح ميکند که افراد را قادر ميسازد به حل مسائل بپردازند و به اهدافشان دسترسي داشته باشد. هر چند که تحقيقات زيادي در حيطه رشد و تحول هوش معنوي صورت نگرفته است و نيازمند تحقيقات تجربي ـ کيفي است، ولي ميتوان گفت که استعداد اين هوش در افراد مختلف، متفاوت است و در اثر برخورد با محيطهاي غني که سؤالات معنوي را بر ميانگيزاند، به تدريج تحول يافته و شکل ميگيرد.
به نظر ميرسد هوش معنوي از روابط فيزيکي و شناختي فرد با محيط پيرامون خود فراتر رفته و وارد حيطه شهودي و متعالي ديدگاه فرد به زندگي خود ميگردد. اين ديدگاه شامل هم? رويدادها و تجارب فرد ميشود که تحت تأثير يک نگاه کلي قرار گرفتهاند. فرد ميتواند از اين هوش براي چارچوبدهي و تفسير مجدد تجارب خود بهره گيرد. اين فرايند قادر است از لحاظ پديدارشناختي به رويدادها و تجارب فرد معنا و ارزش شخصي بيشتري بدهد (نازل ، 2004). هوش معنوي براي حل مشکلات و مسائل مربوط به معناي زندگي و ارزشها مورد استفاده قرار ميگيرد (ويگلزورث ، 2004 به نقل از: سهرابي، 1385). ايمونز (2000) هوش معنوي را شامل پنج مؤلفه ميداند که يکي از آنها، توانايي براي سود بردن از منابع معنوي براي حل مسأله است. بسياري از افراد در معنا بخشيدن به پديدههاي مختلف زندگي که ممکن است براي آنان سخت و دشوار باشد از باورهاي ديني سود ميبرند و اين مسأله ميتواند تا حد زيادي به سازگاري آنان کمک کند .
تعارض و تضاد يك نزاع، مشاجره يا تقابل نيروهاي موجود بين نيازهاي اوليه و نيازهاي معنوي، مذهبي و منظرهاي اخلاقي و از طرف ديگر، ناسازگاري طرز فكر و تصورات بين دو نفر يا بيشتر را توضيح ميدهد، بسياري از مديران تضاد را در سازمان اجتناب ناپذير ميدانند و معتقد هستند كه نميتوان از ايجاد آن جلوگيري كرد، اما ميتوان آن را به حداقل رساند. براي حل تعارضها، راهبردهاي متفاوتي به کار گرفته ميشود. تحقيقهاي بسياري هوش را در حل تعارض ها مهم داشته است (رضائيان،1380). تعارض، جزئي طبيعي و عادي از زندگي روزمره ما و واقعيتي است که بشر در طول تاريخ با آن آشنا بوده ولي متأسفانه به دليل عدم مديريت صحيح، بيشتر به ستيزه جويي و دشمني مبدل شده است. لذا امروز، افراد پيشينه ناخوشايندي از آن دارند و به تعارض به عنوان يک پديده منفي نگاه ميکنند (مؤسسه آلند ايسلندپيس ،2002).
فهرست مطالب
فصل اول :مقدمه
1-1- کليات 2
1-2- بيان مسأله 4
1-3- ضرورت و اهميت 7
1-4- اهداف پژوهش 9
1-5- سؤال هاي پژوهش 10
1-6- تعريف مفهومي متغيرها 10
1-6-1- هوش معنوي 10
1-6-2- مديريت تعارض 11
1-6-3- راهبردهاي مديريت تعارض 11
1-7- تعريف عملياتي متغيرها 13
1-7-1-هوش معنوي 13
1-7-2-مديريت تعارض 13
فصل دوم: مباني نظري و پيشينه پژوهش
2- مباني نظري 15
2-1- مقدمه 15
2-2-1- هوش معنوي 15
2-2-1-1- تعاريف هوش معنوي 18
2-2-1-2-1- مدل وگان 27
2-2-1-2- مدلهاي هوش معنوي 27
2-2-1-2-2- مدل بروس ليچفيلد 27
2-2-1-2- 3- مدل ايمونز 27
2-2-1-2-4- مدل کينگ 28
2-2-1-3- کاربرد هوش معنوي در محيط کار 33
2-2-1-4- هوش معنوي مبتني بر آموزه هاي اسلامي 34
2-2-1-4-1- مؤلفه هاي هوش معنوي در اسلام از ديدگاه جامي 35
2-2-1-5- معنويت، هوش معنوي 36
2-2-1-6- معنويت و سازمان 35
2-2-1-7- معنويت اسلامي 37
2-2-1-7-1- اخلاق 37
2-2-1-7-2- عرفان 38
2-2-1-8- معنويت اسلامي در سازمان و نتايج آن 38
2-2-2- مفهوم تعارض 39
2-2-2-1- جايگاه تعارض در مديريت 40
2-2-2-2-تعارض سازنده در برابر تعارض مخرب 43
2-2-2-3- انواع تعارض 43
2-2-2-4- سطوح تعارض 45
2-2-2-5-تعارض سرد و گرم 49
2-2-2-6- مدلهاي تعارض 51
2-2-2-7- دلايل بروز تعارض 56
2-3- بررسي پيشينه تحقيق 60
2-4- جمع بندي و نتيجه گيري 68
فصل سوم: روش پژوهش
3- روش پژوهش 71
3 – 1- مقدمه 71
3- 2- روش پژوهش 71
3-3- جامعه آماري 71
3-4- نمونه و روش نمونه گيري 71
3-5- ابزار پژوهش 72
3-5-1- مقياس هوش معنوي 72
3-5-2- مقياس مديريت تعارض 72
3-6- روايي وپايايي آزمون 73
3-6-1- روايي و پايايي مقياس 73
3-6-2- روايي و پايايي مقياس 74
3-7- روش جمع آوري اطلاعات 74
3-8- روش تجزيه و تحليل اطلاعات 75
3-9- خلاصه فصل سوم 75
فصل چهارم: تجزيه و تحليل يافتهها
4- تجزيه و تحليل دادهها 78
4- 1- مقدمه 78
4-2- يافتههاي پژوهش 78
4-2-1- اطلاعات جمعيت شناختي 78
4-1- 2- -1-2-ارائه دا ده هاي تحقيق 80
4-3-آزمون سؤال هاي پژوهش 83
4-3-1- آمار استنباطي 83
4-3-1-1- سؤال اول آيا ميزان هوش معنوي مديران دبيرستان هاي دولتي دخترانه شهر اهواز در حد مطلوب است؟ 83
4-3-1-2- سؤال دوم آيا بين هوش معنوي با مديريت تعارض رابطه وجود دارد؟ 84
4-3-1-3- سؤال سوم:آيا بين هوش معنوي با راهبردهاي مديريت تعارض رابطه وجود دارد؟ 85
4-3-1-4- سؤال چهارم آيا بين افراد با سوابق کاري مختلف از لحاظ هوش معنوي و راهبردهاي مديريت تعارض تفاوت وجود دارد؟ 85
4-3-1-5- سؤال پنجم آيا بين مديران با ميزان تحصيلات متفاوت از لحاظ هوش معنوي و راهبردهاي مديريت تعارض تفاوت وجود دارد؟ 88
4-3-1-6- سؤال ششم راهبرد غالب مديريت تعارض مديران دبيرستان هاي دولتي دخترانه شهر اهواز کدام است؟ 89
4-3-1- خلاصه فصل چهارم 92
فصل پنجم: بحث و نتيجه گيري
5-1- مقدمه 94
5-2- بحث و نتيجه گيري 94
5-3- نتيجه گيري نهايي 102
5-4- محدوديت ها 103
5-4-1- محدوديتهاي اجرايي 103
5-4-2- محدوديتهاي پژوهشي 103
5-5-پيشنهادها 104
5-5-1-پيشنهادهاي کاربردي 104
5-5-2-پيشنهادهاي پژوهشي 105
فهرست منابع ومآخذ
منابع فارسي 106
منابع انگليسي 109
پيوست 113