مسائل مربوط به مديريت استراتژيك
تحقیق مسائل مربوط به مديريت استراتژيك در حجم 41 صفحه و در قالب word و قابل ویرایش و با قسمتی از متن زیر:
ابعاد تصميمات استراتژيك:
كداميك از تصميمات كسب و كار موسسه استراتژيك است . لذا سزاوار توجه مديريت استراتژيك؟ مسائل استراتژيك معمولاً شش بعد قابل تشخيص دارند: مسائل استراتژيك به تصميمات مديريت مالي نياز دارد. تصميمات استراتژيك در آن واحد با چندبخش از عمليات مؤسسه سروكار دارند بنابراين دخالت مديران مالي در تصميمگيري ضروري است. تنها در اين سطح چشمانداز درك و پيشبيني اثرات گسترده و پيامدهاي آن و قدرت تصويب تخصيص منابع لازم براي اجرا وجود دارد.[1]
ماهيت و ارزش مديريت استراتژيك
پيچيدگي و ظرافت تصميمگيري دركسب وكار، مديريت استراتژيك را ضروري ميسازد. مديريت فعاليتهاي متنوع و چند بعدي دروني، تنها بخشي از مسئوليتهاي مدرن مديران است. محيط بلافصل بروني مؤسسه مجموعه بعدي عوامل چالش انگيز را فرامياورد. اين محيط ، رقبا را هروقت كه سود امكانپذير به نظرآيد، تأمينكنندگان منابعي كه روز به روزكميابتر ميشوند، سازمانهاي دولتي كه بر تبعيت از مقرراتي فزاينده نظارت ميكنند و مشترياني كه خواستههاي غالباً نامعقولشان بايد پيشبيني شود را در برميگيرد. محيط بروني دور نيز بر جو عمومي ولي با نفوذي كه مؤسسه در آن قرار دارد تأثير ميگذارد اين محيط شرايط اقتصادي، تغييرات اجتماعي، رجحانهاي سياسي و پيشرفتهاي فني را دربرميگيرد كه همه را بايد پيشبيني، نظارت و ارزيابي كرد و در تصميمگيري سطح بالا دخالت داد. با اين وجود اين تأثيرها غالباً پائينتر از چهارمين عامل عمده در تصميمگيري مديريت عالي قرار ميگيرند، كه عبارت است از، هدفهاي متعدد و غالباً ناپايدار صاحبان منافع مؤسسه: سهامداران، مديران عالي،كاركنان، اجتماعات، مشتريان و كشور.
به منظور برخورد اثربخش با همه عواملي كه بر توانايي شركت در رشد سودآور ان تأثير دارند، مديران فزايندههاي مديريت استراتژيك را به گونهاي طراحي ميكنند كه به نظرشان وضعيت بهينه مؤسسه را در محيط رقابتياش تسهيل مينمايد. چنيني استقراري به اين لحاظ امكانپذير است كه فرايندهاي استراتژيك برآورد دقيقتري از تغييرات محيطي فراهم ميكنند و براي واكنش نسبت به فشارهاي داخلي يا رقابتي آمادگي بيشتري پديد مياورند.
از پايان جنگ دوم جهاني به اين سوي، فرايندهاي مديريتي با دامنه وسيع ومقياسي بزرگ، بويژه به عنوان عكس العمل بزرگ شدن اندازه و تعداد مؤسسات رقيب، توسعه دخالت دولت به عنوان يك خريدار، فروشنده ، ناظم و رقيب در بازار آزاد و درگيرشدن بيشتر كسب وكار در بازرگاني بينالمللي به شدت پيچيده شدهاند. ميتوان گفت كه عمدهترين پيشرفت فرايندهاي مديريت در دهه 1970 روي داد. «برنامهريزي بلندمدت»، «مديريت موسسات جديد»،«طرح ريزي. برنامهريزي، بودجهبندي» و «سياست بازرگاني»، با تأكيد بيشتر بر پيش بيني محيط وملاحظات دروني و بروني در تدوين واجراي برنامهها در هم تنيده شد. اين رويكرد فراگير به عنوان مديريت استراتژيك يا برنامهريزي استراتژيك شناخته ميشود.
تعريف: مديريت استراتژيك عبارت است از: مجموعه تصميمات و فعاليتهاي موجه صورتبندي و اجراي استراتژي طراحي شده براي دستيابي به هدفهاي سازمان. اين كار شامل توجه به نه حوزه پراهميت است:
1ـ تعيين رسالت شركت، شامل بيانيههاي كلي درباره قصد، فلسفه و هدفهاي آن.
2ـ تجزيه و تحليل شركت به نحوي كه وضعيت و توانايياي دروني آن را نشان دهد.
3ـ ارزيابي محيط خارجي شركت بر حسب رقابت وعوامل عمومي اوضاع واحوال.
4ـ تجزيه وتحليل گزينههاي ممكن كه از برابرنهادن وضعيت شركت و محيط خارجي نمايان شدهاند.
5ـ تشخيص گزينه دلخواه، هنگامي كه امكانات در پرتو رسالت شركت سنجيده ميشود.
6ـ انتخاب استراتژيك مجموعه هدفهاي بلندمدت واستراتژياي اصلي لازم براي دستيابي به گزينه دلخواه.
7ـ تدوين هدفهاي ساليانه واستراتژي كوتاهمدت سازگار با هدفهاي بلندمدت و استراتژيهاي اصلي.
8ـ اجراي تصميمات انتخاب استراتژيك براساس تخصيص منابع بودجه شده با تأكيد بر هماهنگي ميان فعاليتها، كاركنان، ساختار، تكنولوژي و نظام پاداش.
9ـ بررسي و ارزيابي موفقت فرايند استراتژيك براي استفاده در كنترل و به عنوان دروندادي براي تصميمات آينده.