مدیریت و برنامه ریزی شهری
تحقیق مدیریت و برنامه ریزی شهری در حجم 50 صفحه و در قالب word و قابل ویرایش و باقسمتی از متن زیر:
ويژگي هاي برنامه ريزي جامع
برنامه ريزي جامع اصولاً بر خودگرايي و مباني منطقي استوار است و در عرصه شهرسازي بيش از پيش به سمت انديشه هنري و كالبدي گرايش دارد. در اين گونه برنامه ريزي، اهداف و مقاصد برنامه ريزي از قبل توسط نمايندگان سياسي و مديران جامعه تعيين مي شود و بنابراين در فرآيند برنامه ريزي جامع، موضوع تعميم سازي و تعيين اهداف و سياست ها اصولاً مطرح نيست. در اين شكل از برنامه ريزي، طبق موازين عقلي و عملي (يعني از طريق استقرا و قياس) اطلاعات لازم در مورد شهر جمع آوري و مورد تحليل قرار مي گيرد.
حاصل كار طرح جامع است كه به صورت كامل و جزئي وضعيت كاربري زمين را به حال و آينده به صورت نقشه هاي تفضيلي و ضوابط دقيق اجرايي معلوم مي كند. اين طرح جامع (Conprenexsive plan) يا طرح اصلي (Master plan) تقريباً به صورت قطعي و تغيير ناپذير، به عنوان سند قانوني و الزام آور، مبناي اقدامات بخش خصوصي و عمومي شهر قرار مي گيرد.
به طور كلي مجموعه نقايص و مشكلات طرح هاي جامع شهري را در سه عرصه نظريه، روش شناسي و اجرايي تقسيم كرد.
الف- مشكلات نظري در طرح هاي جامع
الگوي طرح هاي جامع، اصولاً بر مبناي نظري اثبات گرايي، كاركردگرايي و مطلق گرايي استوار است و بنابراين ذاتاً داراي محدوديت هايي است كه نمي تواند شناخت درستي از شهر و راه هاي اصلاح آن نشان دهد. اهم اين مشكلات نظري به قرار زير است:
عدم توجه كافي به ماهيت پيچيده و پوياي شهر و مشكلات آينده نگري براي آن
سردرگمي دانش شهرسازي ميان رشته هاي مختلف علوم مهندسي، طبيعي و اجتماعي
تعليل برنامه ريزي جامع، برنامه ريزي كالبدي و عدم توجه به طراحي شهري
عدم توجه كافي و روندهاي تصميم سازي و تعيين اهداف و سياست ها
عدم توجه كافي به اهرم هاي لازم براي نظارت و هدايت توسعه شهري
عدم توجه كافي به اهداف كيفي، عدالت اجتماعي و ارزش هاي بومي
ب- مشكلات روش شناسي در طرح هاي جامع
انجام مطالعات تفضيلي، پراكنده، غيرمنسجم و بي هدف
تأكيد بيش از حد بر روش هاي عملي، تجديدي و ايستا
ناپيوستگي ميان مراحل برنامه ريزي، طراحي، اجرا و مديريت
تأكيد بيش از حد بر معيارهاي عملي، تقسيمات مصنوعي و يكسان سازي الگوها
محصور كردن توسعه آتي شهر در چارچوب خشك و بي انعطاف نقشه كاربري زمين
عدم توجه كافي به ويژگي هاي اجتماعات محلي و نيازهاي آنها
ج- مشكلات اجرايي و مديريتي
عدم مشاركت شهروندان و گروه هاي ذي نفع در روند تهيه و اجراي طرح
تبديل طرح و توسعه شهري به مجموعه اي از ضوابط خشك اداري و رسمي
عدم توجه كافي به امكانات اجرايي (مالي، فني و سازماني)
ضعف اهرم هاي نظارت، پيگيري و اصلاح
عدم استفاده از امكانات مردمي و محلي
رويكرد سيستمي در برنامه ريزي شهري (ساختاري- راهبردي)
با انتشار و رواج نظريه عمومي سيستم ها، نظريه سيبرنتيك و نظريه اطلاعات در دهه 1960، و بروز ناكامي ها و انتقادات جوي در مورد برنامه ريزي جامع، توسل به نظريه سيستم ها در زمينه برنامه ريزي به مرحله عمل درآمد. براي نخستين بار در سال 1964 از طرف وزارت مسكن انگلستان، با تشكيل يك گروه مطالعاتي ويژه، موضوع بازنگري در الگوي طرح هاي جامع شهري در دستور كار قرار گرفت. گزارش گروه برنامه ريزي (planning adrisory group) با عنوان (آينده طرح هاي توسعه و عمران) انتشار يافت كه نظرات و تصميمات آن، كه مبتني بر رويكرد سيستمي بود، به تصويب (قانون برنامه ريزي شهري و روستايي) (1968) منجر شد بر اساس اين قانون (الگوي طرحهاي ساختاري) به طور رسمي در انگلستان جانشين الگوي طرح هاي جامع سنتي گرديد و از آن پس، به ساير كشورهاي جهان هم راه يافت.
در هيمن ، در كشور ايالات متحده نظرات و تجارب جديدي در زمينه مديريت و برنامه ريزي شهري مطرح گرديد كه با اهداف و مفاهيم ديگر، با نقد و رو الگوي طرح هاي جامعه سنتي و گرايش به نوعي برنامه ريزي منعطف تر، متنوع تر و پوياتر همراه بود. مجموعه اين تحولات، در نهايت، دوري از برنامه ريزي متمركز و تأكيد بر برنامه ريزي محلي و مشاركت و توجه به روند تصميم سازي و تحليل اهداف و سياست ها و نيز اتخاذ روش هاي اجرايي كارآمدتر در روند برنامه ريزي شهري، منجر گرديد. اين شيوه جديد با عنوان «برنامه ريزي استراتژيك» معروفند.
به طور كلي مي توان گفت كه در طول دو دهه 1960و1970 مجموعه نظريه ها و تجارب شهرسازي در كشورهاي غربي، به سمت رويكردي متمايل شد كه مي توان آن را رويكرد سيستمي و برنامه ريزي ناميد. اين رويكرد، اگرچه از نظام واحد و يكپارچه اي برخوردار نبود، ولي محتواي اصلي و اهداف نهايي آن، در مجموع به سمت از رنامه ريزي برنامه ريزي جامع- عقلي و برنامه ريزي صرفاً كالبدي و پيگيري اهداف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و تلفيق برنامه ريزي و مديريت بوده است. به طور خلاصه مي توان گفت كه رويكرد سيستمي به 3 صورت تأثير اساسي در توسعه و تكامل برنامه ريزي شهري به جاي نهاده است.
الف- رويكرد سيستمي به عنوان نظريه پايه برنامه ريزي
ب- رويكرد سيستمي به عنوان برنامه ريزي راهبردي
ج- رويكرد سيستمي به عنوان مدل سازي برنامه ريزي
يكي از مظاهر رويكرد سيستمي در برنامه ريزي شهري، به عنوان برنامه ريزي راهبردي (استراتژيك) معروف شد كه بيشتر در ايالات متحده آمريكا رواج يافته است. اساس پيدايش برنامه ريزي راهبردي به دو منشأ متمايز نظري و عملي و مرتبط با هم برمي گردد.
مباني نظري برنامه ريزي راهبردي، در واقع از نظريه سيستم ها و نظريه تعميم سازي در مديريت اخذ شده است، ولي تجارب عملي آن به (برنامه ريزي راهبردي شركتي) مربوط مي شود كه در دهه 1960، ابتدا در بخش خصوصي به ظهور رسيد و سپس به برنامه ريزي در بخش عمومي، به ويژه برنامه ريزي شهري راه پيدا كرد.
نخستين بار (منتقدان برنامه ريزي جامع و متمركز، در دهه 1960 اين انديشه را مطرح ساختند كه محدوديت شناختي و محدوديت اطلاعات در عرصه برنامه ريزي ايجاب مي كند كه برنامه ريزان از رفتن به سوي مجهولات و پيش بيني جزئيات پيش بيني ناپذير پرهيز كنند و تلاش خود را بيشتر بر موضوعات روشن تر و اساسي تر متمركز سازند. به نظر فالودي يكي از راه هاي غلبه بر محدوديتهاي برنامه ريزي جامع، توسط به راهبردهاي برنامه ريزي و برنامه ريزي راهبردي است. از نظر وي راهبردهاي برنامه ريزي، رويكردهايي است كه امكان مي دهد، روند برنامه ريزي بر پايه شناخت معتبر و امكانات واقعي استوار گردد، و روند تصميم گيري، به جاي تعيين تكليف قطعي و نهايي، در راستاي هدايت و اصلاح روندهاي واقعي و به صورت گام به گام انجام پذيرد. بنابراين برنامه ريزي استراتژيك، از يكسو به ارتباطات متقابل ميان سطوح و مراحل مختلف برنامه ريزي نظر دارد، و از سوي ديگر، توجه به خود را بر مسائل و منابع اصلي متمركز مي سازد و از درگير شدن با انبوه جزئيات پرهيز مي كند و بخشي از وظايف مربوط به تصميم گيري را به عهده نهادهاي محلي وامي گذارد (فالودي، 1973، ص207-218).