مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعاریف و مراحل توانمندی ایگو
در 28 صفحه در قالب word , قابل ویرایش ، آماده چاپ و پرینت جهت استفاده.
مشخصات محصول:
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
کاربردهای مطلب:
منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
قسمتهایی از مبانی نظری:
ایگو
مفهوم ایگو و به تبع آن، چهارچوب روانشناسی ایگو دیدگاه مهمی در نظریه های تحلیلی است. اگر چه فروید واژه ایگو را از بدو پیدایش نظریه روان تحلیلی به کار گرفت، با این وجود، آنچه که ما امروزه تحت عنوان روانشناسی ایگو می شناسیم، در واقع با چاپ مقاله "اید و ایگو" در سال 1923 آغاز شد(کاپلان و سادوک،1385). این مقاله مهم همچنین بیانگر چرخش فروید از مدل توپوگرافیک ذهن به مدل ساختاری سه گانه، متشکل از اید، ایگو و سوپر ایگو نیز هست. سال های 1923 تا 1937 برای فروید، مصادف با توسعه و بسط نظریه روانشناسی ایگو و نظریه آخر او در رابطه با اضطراب بود. بعد از مرگ او، روان تحلیل گرانی همچون هارتمن،کریس، راپاپورت و اریکسون به محتوای اصلی نظریه فارغ از حیات غریزی ادامه داده و با تأکید بیشتر بر کارکرد و تحول ایگو در راستای یک دیدگاه اجتماعی و فرهنگی پرداختند (کریمی طار،1393).
پدیدایی ایگو
به نظر فروید یک کودک فاقد ایگو است که بتوان درمورد آن بحث کرد. ایگو، بخشی است که تدریجا بر اثر برخورد با محیط و خواسته های محیطی و در طول تحول، از اید جدا شده و دومین پایگاه روانی را تشکیل می دهد. وظیفه ایگو، دفاع از فرد و هماهنگ وی با واقعیت است. بنابراین ساختار ایگو، از شناخت و دفاع تشکیل شده است(راس،1382).
جنبه شناختی آن هوشیار و نیمه هوشیار است و به فرد اجازه می دهد که اطلاعاتی درباره تغییرات دنیای بیرونی و درونی داشته باشد. فعالیت دفاعی آن هوشیار، نیمه هوشیار و خصوصا ناهوشیار است و از انتخاب و به کاراندازی نظام های دفاعی متفاوت تشکیل شده است؛ نظام هایی که در خلال مراحل مختلف به وجود آمده اند. ایگو در اثر تأثیر فزاینده واقعیت بیرونی بر کودک شکل می گیرد و به تدریج اصل لذت جای خود را به اصل واقعیت می دهد. بنا به گفته فروید، تعارض، در درجه اول بین اید و جهان بیرون و در درجه دوم بین اید و ایگو، نقش محوری را در تحول ایگو ایفا می کند. رابطه بین واقعیت و اید، یک رابطه تعارضی است و تحول ایگو در جریان مراحل مختلف، تحت تأثیر این تعارض ها، چگونگی حل آنها و روش های دفاعی به کار انداخته شده قرار می گیرد. اما چنانچه ایگو در مراحل مختلف تحول و به هنگام بزرگسالی نتواند به حل این تعارضات نائل شود، رشد آن متوقف شده و در مراحل اولیه رشدی تثبیت می گردد(کریمی طار،1393).
یا آنکه به مرحله ییشین باز می گردد این دیدگاه بعدها توسط روانشناسان ایگو از جمله هارتمن، کریس و لوونشتاین به طور جدی دستخوش تغییر شد تأکید عمده هارتمن بر بعد سازشی ایگو است. از نظر وی می توان خط تحول ایگو را فارغ از سائق های غریزی توصیف کرد. او بر این فرض پافشاری می کند که ایگو دارای کارکردهای خود مختار ابتدایی است که فاقد هر نوع ریشه ای در اید هستند. این کارکردها شامل ادراک، جنبش، حافظه و هوش هستند. همه این ها از بدو تولد موجود بوده و لذا می توان گفت که حداقل تا حدی تحت تآثیر عوامل ژنتیکی می باشند. در این دیدگاه بسط یافته از ایگو چنین فرض می شود که اید و ایگو، هر دو دارای مبدأ تمایز نیافته مشترکی می باشندکه از ابتدای تولد وجود دارد این چرخش به سمت برتری ایگو موجب شکل گیری جریانی در نظریه روان تحلیلی شد که از نظریه سائق ها فاصله گرفته و به سمت تمرکز بیشتر بر روی پیچیدگی های ایگو جهت گیری نمود(جمیل و همکاران،1394).
تحول ایگو
تحول ایگو و مکانیسم های دفاعی ایگو با هم مرتبط هستند، با این وجود بسیاری از وجوه پیچیده این ارتباط هنوز به وضوح تبیین نشده است، دو مدل برجسته در روانشناسی تحولی، سعی در توضیح تعامل موجود بین این دو حوزه داشته اند (هاوزر،2000). دیدگاه نخست به ایگو به عنوان مجموعه ای از مکانیسم ها می نگرد و سعی در بازنمایی مکانیسم های ایگو دارد. در حالی که دیدگاه دوم توجه ما را به یک فرایند واحد ایگو به شکل فعالیت های یکپارچه جلب می کند.
بلاک و همکاران (۱۹۳۷) در ارتباط با مدل ترکیبی، مطالعات تجربی انجام داده اند. در این دیدگاه، تحول ایگو به گسترش و رشد کارگردهای چندگانه ایگو از قبیل توانایی های انطباقی، فرایندهای شناختی، دفاع ها، ادراک دیگران و روابط ایژه ای مربوط می شود(هاوزر،2000). مدل دوم تحول ایگو به فرایندهای تلفیقی و چارچوب های کلی ارجاع اشاره دارد. این دیدگاه توسط لوینگر و همکاران وی در سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۶ بسط و توسعه یافته است. طبق مدل تحولی لوینگر، هر فرد جهت گیری متداولی نسبت به خود و جهان اطراف دارد و پیوستاری از سطوح تحول ایگو وجود دارد که هر یک از این چهار چوب های ارجاعی می توانند به ترتیب در طول آن قرار گیرند. در کل می توان گفت که تحول ایگو به واسطه ادراک تمایز یافته فرد از خویشتن، جهان اجتماعی و رابطه احساسات و افکار وی با احساسات و افکار دیگران مشخص می شود(کندی،1994؛ به نقل از هاوزر،2000).
در این روش مستچش تحول ایگو، بعضی از فرایندهای ویژه ایگو( به طور مثال: مکانیسم های دفاعی و ابعاد شناخت) را نمی توان از دیگری متمایز نمود، زیرا که در این دیدگاه آنها به عنوان وجوهی از یک ساختار تلقیق شده از ایگور شکل می گیرند(هاوزر،1993). لوپتگر، ایگو را به عنوان یک ساختار نسبتا ثابتی فرض می کند که هماهنگی خود را از طریق غربال کردن اطلاعات محیطی که ممکن است تعادل وی را بر هم زنده حفظ می کند. با این وجود این بدین معنی نیست که ایگو دچار بی تعادلی نمی شود. تغییرات کیفی در طول زمان در تحول ایگو اتفاق می افتند. این امر زمانی اتفاق می افتد که فرد یا رویدادها و پدیده هایی مواجه می شود که در چارچوب معنایی فعلی وی ادغام پذیر نیست. در نتیجه عمل هم همسان سازی، یک تجربه بالقوه می تواند موجب و راه اندازی دوره ای از عدم تعادل شده و بدین وسیله باعث گذار احتمالی به سطوح بالاتر تحول ایگو شود(هاوزر،1976). برای اینکه ایگو بتواند از عهده وظایف محول برآید، باید انبوهی از کارکردهای روانی به انجام برسد. روانشناسان ایگو مجموعه ای از کارکردهای ایگورا مشخص کرده اند که وجه مشخصه ایگو می باشد (مور و فاین،1990).