تحقیق نگارگری ایران عصر سلجوقی

توضیحات :

تحقیق نگارگری ایران عصر سلجوقی 40 صفحه در قالب Word قابل ویرایش .

 

بخشی از متن :

تعریفی اجمالی از مینیاتور( نگارگری)

واژه ی مینیاتور که مخفف شده ی کلمه ی فرانسوی مینی موم ناتورال و به معنی طبیعت کوچک و ظریف است و در نیمه ی اوال قرن اخیر و حدودا از دوره ی قاجاریه وارد زبان فارسی شده , اصولا به هر نوع پدیده هنری ظریف (به هر شیوه یی که ساخته شده باشد) اطلاق می شود و در ایران برای شناسایی نوعی نقشهایی که دارای سابقه و قدمتی بسیار طولانی است به کار می رود.
این هنر که به اعتقاد اکثر محققان در ایران تولد یافته , بعد به چین راه برده و از دوره ی مغولها به صورتی تقریبا تکمیل تربه ایران برگشته و هنرمندان ایرانی تلاش بی شائبه یی را صرف تکمیل و توسعه ی آن کرده اند از جمله هنرهائی است که قابلیت به تصویر در آوردن تمامی طبیعت را در قالبی کوچک دارد. اما نباید چنین پنداشت چون مقیاس تصاویر در مینیاتور سازی بسیار کوچک است , بنابراین تنها بخش کوچکی از طبیعت را میتوان در این تابلوها تصویر نمود , یا چون الهام بخش مینیاتوریست طبیعت است , وی ناچار میباشد فقط مناظری از طبیعت را ترسیم کند. بلکه کوشش در ایجاد و القای هر چه بیشتر زیبایی و تفهیم آن صفت ویژه یی ست که مینیاتور سازی را از سایر انواع نگارگری ایران جدا می کند و مینیاتوریست هنرمندی است که آنچه را خود می اندیشد یا می پندارد که بیننده علاقمند به دیدن آن است تجسم می بخشد و به هیچوجه تابع مقررات و قوانین حاکم بر فضای نقاشی نیست.
مینیاتورهای امروز ایران , همان نقاشی کلاسیک اروپا (سبک امیرسیونیسم و به دنبال آن شیوه های مدرن نقاشی اروپائی) است و هرچند گروهی نوشته اند که به هنگام ظهور اسلام , ایرانیان در هنر نقاشی دارای سنتی کهن بوده اند. اما هیچ سند معتبری که این ادعا را ثابت کند در دست نیست و اصولا این گونه اظهارنظر کردن بیشتر منطبق بر واقعیت است که مکاتب مینیاتورهای ایرانی , از قرون بعد از اسلام آغاز شده و در قرون اولیه ی بعد از ظهور اسلام , هنر ایران با ابتکاراتی در خطوط عربی تداوم یافته و بهترین نسخه های قرآن کریم را هنرمندان مبتکر ایرانی نوشته اند و به تزئین و تذهیب مصحف شریف پرداخته و طلاکاری حواشی و سرلوحه ی قرآن و طرحهای اسلیمی و ختایی و گردش های ترکیب بندی آنها را به شیوه ی مخصوصی که امروزه آنرا استیلیزه می نامیم ابداع کردند و در ادامه ی این ابداع و ابتکار , نقاشی براساس متن کتب و نوشته ها نیز رواج یافت که مینیاتورهای مکتب بغداد سر آغاز آن است. مکتب بغداد , از آن جهت که نوعی نقاشی بدوی است تا حدودی نشان از فقدان مهارت و قدرت هنری سازندگانش دارد و بیشتر در بردارنده ی قصه ها و روایات مذهبی است. هنرمندان مکتب بغداد , اکثر ایرانی بوده اند و معمولا نیز به سفارش و دستور روسای قبایل عرب کتب خطی را با ذوق خود تزئین میکردند و روش کار آنها به اکثر نقاط دور و نزدیک ایران راه یافته بود و تا دوران سلجوقیان که نقاشی ایران ترقی محسوسی کرد ادامه یافت.
بعد از حمله ی چنگیز به ایران و از رونق افتادن بغداد کهمرکز تجمع هنرمندان بود و از آنجا که نخستین فرمانروایان مغول در شمال غربی ایران و در تبریز و مراغه مستقر شدند, خواه ناخواه هنرمندان در آن منطقه گرد آمدند و به دلیل علاقه و تمایل مغولان به هنر چینی , جذب ذوق آزمایی در این زمینه شدند. ناگفته نباید گذاشت که نقاشی به شیه ی چینیها , با هجوم مغولان به ایران نیامد , بلکه نقاشی ایران سالها قبل از تهاجم چنگیر با اسلوب و روش های هنر چین در شراسر خاورمیانه شهرت و اعتبار داشت و در شاهنامه ی فردوسی نیز به این مطلب اشاره شده و احتمال میرود که ترکان سلجوقی مروج این شیوه در ایران بوده باشند. منتهی ایرانیان شیوه ی نقاشی چینی را با دید خاص هنری خود تلفیق کردند و کاشی هایی که امروزه نمونه هایی از آن در دست است نشان می دهد که سالها پیش از حمله ی مغول به ایران , همان سبک و شیوه و رنگ آمیزی و طراحی که بعدها به صورت نقاشی کتب مورد استفاده قرار گرفت , در ایران اعمال شده و اگر دست حوادث کتاب خانه های بزرگ ایران را معدوم نکرده بود امروز به راحتی می توانستیم نسخی را که متعلق به دوران پیش از مغول بوده و همان وی÷گی مینیاتورهای مکتب هرات یا مراغه و مکاتب دیگر بعد از مغول را داشته ببینیم.
در ابتدای حمله مغولان به ایران , هنر نقاشی به واسطه ی قتل عام هنرمندان رونق خود را از دست داد. ولی بعد از چند سال سران مغول به فکر ترویج هنر افتادند و برای عملی ساختن این منظور عده یی نقاشی چینی را از راه مغولستان به ایران آوردند و کوشیدند تا نقاشی چینی را در ایران رایج سازند و هنرمندان ایرانی , اگرچه تحت تاثیر این مساله قرار گرفتند , اما برخلاف نقاشان چینی هرگز طبیعت را به عنوان نهایتی از احساسات و عواطف و به گونه یی مجرد و انتزاعی مورد توجه قرار ندادند و بیشتر به اسنان و تفکراتی در حالات انسانی پرداختند و به همین جهت است که کمتر مینیاتور ایرانی را بی صورت و هیات انسانی میتوان یافت. هرگز پیوندهای خود را با شعر , فرهنگ و شیوه های تفکر بومی نبریده و افسانه ها , اساطیر , قهرمانان ملی , سنن وشیوه های زندگی ایرانی همواره نمودی آشکار در آثار آنان داشته و این وابستگی به زندگی و اعتقادات ملی تا جایی قوی است که به مینیاتور ایرانی , علیرغم پیوندها و نقاط مشترک فراوانش با سایر مکاتب آسیایی (ازجمله شیوه های نقاشی هندی , چینی و ژاپنی) وجه ی خاصی می دهد و باعث تمایزش از هنر سایر ملتها و ممالک می شود و این وضعیت تا دوران ایلخانیان و تیموریان ادامه داشت و به قدری مورد توجه بود که یکی از شاهزادگان تیموری به نام بایسنغر میرزا که خطاطط هنرمند بود , سرپرستی امور هنری را در شهرت هرات به عهده گرفت.
در آن زمان , شهر هرات مرکز تجمع هنرمندان شده بود و معروف است که فقط در یک آموزشکده ی نقاشی , شصت استاد به تعلیم هنر جویان و انحام سفارشات محوله اشتغال داشتند. معروفترین استادکاران مکتب هرات کمال الدین بهزاد است که کتاب مصور و معروفی به نام ظفر نامهی تیموری دارد و به جرات می توان آثار وی را از لحاظ حالت چهره ها , حرکت قلم , انتخاب موضوع و نمایش دادن وقایع سرآمد تمام مینیاتورهایی دانست که قبل یا بعد از او در ایران ساخته شده است.
رویهمرفته آثار مینیاتور ایران در مکتب هرات , به علت سابقه ی ممتد و آزادی عمل قابل توجهی که بعد از مکتب بغداد برای هنرمندان به وجود آمد , تا حدی پیشرفت نمود که آثار دوره هنر نقاشی و مینیاتور سازی ایران , بعد از دوره ی هرات , با همان شرایط تکمیل یافته ی خود به عصر صفویان منتقل شد و بعد از آنکه تبریز به عنوان پایتخت انتخاب گردید , استاد کمال الدین بهزاد به آنجا دعوت و عهده دار سمت ریاست کتابخانه ی سلطنتی شد و همراه با استاد کاران بزرگ این دوره نظیر , آقا میرک , سلطان محمد , حسین یاکوب وعده یی دیگر کوشید تا این هنر را تعالی و تکامل بخشد.
سبک و مکتب نقاشی دوره صفویه را در یک تقسیم بندی کلی می توان در دو بخش کاملا جدا از هم مورد بررسی قرار دارد.
اول مکتب تبریز که تا وقتی پایتخت به قزوین منتقل شد به همان شیوه یی که ذکر آن گذشت تداوم داشت. مینیاتورهای این دوره , همه در یک نوع و از لحاظ ظرافت کاری و حرکت قلم و طرح و رنگ دنباله ی مکتب هرات است و فقط مختصری با آن تفاوت دارد.
دوم مکتب اصفهان که بعد از انتقال پایتخت به اصفهان شکل گرفت و طی آن سبک و شیوه ی کار دچار دگرگونی هایی کاملا چشمگیر شد که نمونه ی بارز و مشخص آن نقوش تزئینی مساجد اصفهان , کاخ چهل ستون و عمارت عالی قاپو است
معروفترین نقاش این دوره , رضا عباسی است که در زمان شاه عباس دوم صفوی در اصفها میزیست. شاه عباس چون نقش بود وهم اینک نیز نمونه هایی از آثار هنری او در موزه ی گلستان موجود است توجه خاصی به گسترش هنر نقاشی داشت و به دلیل و تشویقی که از هنرمندان به عمل می آورد مینیاتورسازی در دوره ی او از جهت توسعه و قدرت , مهارت و سرعت کار نقاشان ترقی فوق العاده یی کرد و هنرمندان توانستند در حدی وسیعتر از مکتبهای هرات , تبریز و قزوین , باهنر چینی و تاثیر پذیری از آن فاصله بگیرند و اصالت ایرانی به آثارشان بدهند و با ساده کردن نقوش و سرعت عمل بیشتر , نقاشی را از روی صفحه ی کاغذ به صورتی دیواری در آورند. اما ذکر این نکته نیز ضروری است که آثار این دوره به هیچ وجه قابل مقایسه با مکتب هرات نیست و از نظر ظرافت ضعیفتر از مکتب هرات است و فقط در آن نقوش تزئینی و گردش های اسلیمی و ختایی و انواع ساقه ها و گلبرگهای بسیار متنوع شده و اشکال آن که قبلا از چند نوع گل و برگ و اسلیمی ریز تجاوز نمیکرد, به بیش از پنجاه نوع اسلیمی و گل ابتکاری بالغ گردیده است.


تاریخچه ی نقاشی ایران:
نقاشی ایران فاقد نقاشی هایی با پیشینه کهن است و از این رو اظهار نظر در مورد آن مشکل است. نقاشی صفحات کتاب مانویان تنها نمونه قدیمی نقاشی ایران است. مانویه را می توان مخترع شیوه مینیاتور یا فن تصویر کتب خطی در ایران دانست. شیوه نقاشی پیروان مانی، دنباله یا فن تصویرکتب خطی در ایران دانست. شیوه نقاشی پیروان مانی، دنباله هنر ساسانی در رشته نقاشی است. نمونه کتابهای مصور شده دوره ی ساسانی بدست نیامده ولی در منابع کتبی از آن یاده شده است. در ایران نقاشی های دیواری متعلق به پیش از اسلام در کوه خواجه سیستان و بیشاپور پیدا شده است. آثار این دوره بیشتر طراحی و نقوش برجسته روی سنگهاست و طراح نقاشی است که به کمک مجسمه ساز آن را برجسته کرده است از تکنیک موزاییک کاری نمونه هایی باقی مانده است. اما در این ادوار نقاشی روی بوم یا نقاشی کتاب ( مصور سازی) نمونه ای ندارد. در دوران پیش از مغول نقاشی ایران را می توان فترتی دانست میان شیوع علامتنگاری ساسانی و دوران جدید شکوهمند نقاشی را ادامه ی سنت نقاشی تعدیل شده ی ساسانی دانسته اند و آن را به شیوه ی اکسپرسیونیست هنر ایرانی توصیف کرده اند.
نقاشی ایرانی تا مدتها محدود به مصور ساختن کتابهای طبی و گیاهان دارویی بود. در این جا اگر بدن مریض نمایش داده می شود، بدون رعایت آناتومی و پرسپکتیو است و مسأله نمایش موضوع است حال به هر صورتی که باشد.
در زمان ایلخانیان ارتباط با کشور چین تأثیرات عمیقی را سبب می شود که هنر چین بر هنر ایران نهاد، نقاشی چینی به علت سکون و بی تحرکی و بدون حالت چهره ها و عدم استفاده از خطوط در چهره برای بیان حالت زمینه مناسبی برای نقاشی ایران در آن روزگار شد و مایه نقاشی ایران گشت. از لحاظ تاریخی مهمترین جریان تکامل نقاشی ایران اقتباس طراحی و رنگ آمیزی و مجلس سازی چینی و تطبیق آن با ادراک خاص هنرمندان ایرانی از فضا و اشکال طبیعی بود. این اقتباس در مدت دو قرن بدست ده ، دوازده نقاش زبر دست تکمیل شد. قدیمی ترین این نقاشان احمد موسی بود که افسانه های بید پای مضبوط در مرقع اسلامبول را مصور کرده است. این هنرمند گلها و درختها و چمن و پرندگان و جانواران کار استادان چینی را در باغی ایرانی نقش کرده است. پس از او شاگردش « شمس الدین » است. دو استاد بزرگ دیگر « میر احمد باغ شمالی» ( خصوصیات هنر ایرانی را جلوه گر ساخت) و «بهزاد» که توانست تعادل زنده ی مجلس را به شبیه سازی و تنوع ترکیب کند.
قاسم علی « از معاصران بهزاد» است و میر مصور که مجلس « وزیر و جغد» او در خمسه ی نظامی شاه طهماسب برجسته ترین نمونه ی تناسب رنگ در نقاشی ایرانی است و سلطان محمد که طراح بسیار چیره دستی است و « شیخ محمد» و « آقا رضا که در آثارشان برجستگی و ابعاد سه گانه نخستین بار بوسیله ی خطوط ساده جلوه داده می شود و صادقی که جنبشهای طراحی او به خطاطی قدرت کامل داد و « رضا عباسی » که در اشکال و صورتهای او گویی همان صور خاص دوره ی ساسانی تجدید شده است از هنرمندان برجسته به شمار می روند.
عامل مهم در شکوفایی نقاشی، پادشاهان تیموری و صفویه هستند که مراکز مهم هنری در زمان خود تأسیس کرده و هنرمندان را گرد هم آوردند. دوستدار هنر و خود نیز هنرمند بودند. در دوره ی صفویه بر اثر مراوده ی شاه عباس با اروپاییان نفوذ هنر اروپا در ایران شیوع می یابد و در این دوره هنرمندان بیش از پیش به تصویر تک صورت پرداختند و این صورتها در مجموعه های نقاشی و خطاطی یا مرقعات جمع و ضبط می شد. علاقه به تک چهره سازی روی متن صفحه روزافزون بود این دوره بر خلاف عهد تیموریان که کمال فنی کتاب مطرح بود، علاقه به هنر برای هنر را رواج داد. در این دوران مصور سازی کتاب و رابطه ی نقاشی با ادبیات از بین می رود و هر چه جلوتر می آییم تأثیرات هنر اروپا را واضح تر مشاهده می کنیم. در این دوران رفت و آمد هنرمندان خارجی و ایرانی و خرید تابلوهای اروپایی از طرف پادشاهان صفویه یا هدایای سفرای خارجی برای شاهان صفویه ، گرایشات جدیدی را در هنر نقاشی ایران به وجود آورد. کم کم توسط نقاشی های اروپایی و سفر نقاشان ایرانی به خارج، رعایت آناتومی و پرسپکتیو در نقاشی ایرانی باب می شود اگر چه موضوع و سوژه کار هنوز ایرانیست، گرایش به سوی نقاشی اروپایی به اوج خود رسیده است، اما پایه و اساس آکادمیک ندارد.
کمال الملک نقاشی است که نقاشی کلاسیک اروپا را عیناً به ایران وارد کرد و مکتب نقاشی اروپایی را به طور آکادمیک و اصولی در ایران پیاده می کند، ولی روحیه مینیاتورریستی خود را حفظ کرده است. پس از آن گرایشهای متفاوتی در نقاشی ایران پدیدار می شود و تحت تأثیر تحولات هنری اروپا قرار می گیرد و این دوران بی هویتی هنر نقاشی و بی تکلیفی نقاشان ایرانی است. در مقابل هجوم و سلطه ی هنر غربی بغضی از هنرمندان به سنتهای گذشته رو می آورند، که غالب آنها در اصفهان بوده اند. ( خانواده ی امامی- حاجی اسلامیان ) که ایشان می کوشند تکنیک قدما را با تأثیرات هنر غربی و دست آوردهای آن تلفیق نمایند و به حل مسائل پرسپکتیو و آناتومی که در نقاشی ایران دید خاص خود را دارد بپردازند . دیدی که بر اساس جهان بینی و معانی سمبولیک ایرانیان پی ریزی شده و به هیچ وجه نشانه ضعف یا عدم آگاهی ایشان از این مسائل نیست، بلکه « خو است » است.
غیر از تلاشی که هنرمندان مسلمان برای تزئین کتب دینی به کار می بردند، کتابهای علمی بسیاری در قرون اولیه هجری از یونانی و لاتین به عربی ترجمه شده و از جمله این کتب، منابع علمی پزشکی و دارویی بود که نسخه های اصلی آنها دارای نقاشی بود و ترسیم مجدد آنها اجتناب ناپذیر بود. معرفی گیاهان دارویی . ترسیم شکل آنها را به همراه داشت و لذا نقاشی بوم جدیدی یافت که تا قرن ها دوام آورد و عرصه شکل گیری یکی از ارزنده ترین هنرهای ایرانی گردید.
مکتب های مینیاتور
مکتب بغداد ( عباسی)
در قرون اولیه هجری شهر بغداد مرکز تولید نسخه های خطی و کتاب آرایی بود. خلفای عباسی از ابتدای شروع خلافتشان هم از نظر سیاسی و هم از نظر هنری به شدت تحت تأثیر ایرانیان بودند. کتابهای الادویه المفرده. مقامات حریری، خواص الادویه ، الجزری، عجایب المخلوقات، کلیله و دمنه و ... به این دوران منسوبند و همگی مصورند. سطح تصویر سازی در این کتب چندان بالا نیست. این نکته را نیز باید ذکر کنیم که مقامات حریری وکلیله و دمنه در آن دوران نقش رمان در عصر حاضر را ایفا می کردند و مردمی که سواد خواندن داشتند از ان ها استقبال زیادی می کردند. این مکتب که عناصر هنر شام و بین النهرین و سبک بیزانس در آن به چشم می خورد، هر چند مکتبی تماماً ایرانی نیست اما عمیقاً سرشار از خصلت های ایرانی است و از آن به عنوان نقطه آغازی برای ادامه کار نگارگران ایرانی در دوره ی بعد از اسلام می توان یاد کرد.
مکتب سلجوقی
سلجوقیان در سال 429 هجری به قدرت می رسند و تا پیش از دوره ی مغول یکی از مهم ترین نام ها در تاریخ سیاسی و فرهنگی ایران به شمار می آیند. هر چند در این دوره از نفوذ ایرانیان در بغداد کاسته شد. اما از سوی دیگر بر استقلال ایران از دستگاه خلافت افزوده شد. مهم ترین تجلی گاه این استقلال ، عرصه فرهنگی است. دانش و فرهنگ ایرانیان در این دوره، سراسر بلاد اسلامی را در می نوردد و خدمات شایان ذکری به مجموعه فرهنگ اسلامی سایر ملل می کند. اطلاعات از کتب خطی این دوران اندک است. در این دوران علاوه بر کتب مصور طبی و طبیعی مثل مفید الخاص، طب جالینوسی و خواص الاشجار، به کتب داستانی مصور، مثل « ورقه و کلشاه» که یک مثنوی عشقی است و سمک عیار که داستانی طولانی است ( به نثر) بر می خوریم.
اما در کنار کتاب آرایی، بایدبه نقاشی های به دست آمده روی ظروف سرامیک اشاره کرد. می توان گفت که بهترین نقاشی های زمان سلجوقیان روی ظروف سفالی آن دوره نقاشی شده. نمونه هایی از این آثار را می توان در موزه آبگینه در تهران مشاهده کرد.
شهرهای ری و کاشان از جمله مراکز عمده تولید ظروف سفالین بوده است و لفظ کاشی نیز که حتی امروزه در صنعت ساختمان رواج دارد منسوب به شهر کاشان است.


مکتب تبریز (مغول)
مغولان در سال 616 هجری به ایران حمله کردند و بخش مهمی از یادگارهای معنوی ایران را ویران کردند و یا در آتش سوزاندند. آنان به حکومت عباسیان در بغداد نیز پایان بخشیدند و دست به تأسیس دولت هایی در تبریز و مراغه زدند. گروهی از هنرمندان بدین صورت ، جذب آن ناحیه گردیدند و گروهی دیگر به علت مصالحه ای که بین حاکمان محلی شیراز و مغول ها صورت گرفت به شیراز جذب شدند. یورش مغول ها هر چند در آغاز به مانند سیلی بنیان کن می نمود، اما آنان به سرعت در فرهنگ و مذهب اقوام مغلوب مستحیل گشتند. ایلخانان مغول اسلام پذیرفتند و به توصیه و تشویق وزرای با درایت ایرانی، همچون خواجه نصیر الدین طوسی و خواجه رشید الدین فضل الله ، به توسعه دانش و رونق بخشیدن به هنر همت گماشتند.
استنساخ پی در پی کتب در این دوران موجب پیدایش شیوه ای می گردد که از لحاظ فنی، از نقاشی های دوره سلجوقی قوی تر است. نکته مشترک در نقاشی های این دوران آن است که نقش های اصلی با رنگ هایی تیره تر از زمینه کشیده شده اند و به عنوان مثال در ترسیم حد چهره، مشخصاً از خط به جای رنگ استفاده شده است.
در نقاشی های این دوران تأثیر پذیری بسیار از هنر چین و تأثیر پذیری اندک از هنر بیزانس دیده می شود. نوعی گرایش به طبیعت گرایی ملهم از نقاشی چین در آثار این مکتب به چشم می خورد شکل خاص ترسیم کوه ها و ابرها نیز یادآور نقاشی ایرانی در دوره مغول است. عده ای نیز بر این گمانند که سبک نقاشی چینی مأخوذ از شیوه نقاشی مانی است که به حیات خود در چین ادامه داده و دوباره به ایران بازگشته است.
هر دو نظر در خور تعمقند، بهتر آن است که مطلق گرایانه با هیچ کدام برخورد نکنیم و هیچ یک را کاملاً رد یا تأیید نکنیم. شک نیست که نقاشی های چینی شباهت بی مانندی با نقاشی های مانوی که در قرن دوم هجری در تورفان یافته شده اند دارند. اما تردیدی هم نباید کرد که این شیوه مسلماً در چین بدون تغییر هم نمانده و کار هنرمندان چینی فقط تقلید بلافصل از سبک نقاشی مانوی نبوده است. هنری که قرن ها در سرزمینی ماندگار شود. از ویژگی های فرهنگ آن سرزمین نیز تأثیر می پذیرد.
آثار معروف و شناخته شده ای که از این دوران می توان نام برد شاهنامه ای است به نام دموت که شخصی به این اسم آن را خرید و سپس آن را برگ برگ کرد و فروخت. از دیگر آثار مصور این دوره باید از جامع التواریخ (تألیف خواجه رشید الدین فضل الله) و آثار الباقیه (تألیف ابوریحان بیرونی) نام برد. از این دوره به بعد کتابهای خطی مهم ترین بوم نقاشی ایرانی به شمار می آیند.

جلایریان
در حدود اواسط قرن هشتم هجری قدرت ایلخانان مغول به کلی از بین رفت و جلایریان نقش عمده ای در سرنگونی آن ها داشتند. در دوران سلطان احمد جلایر (784-813 هجری) به خاطر علاقه شخصی وی توجه خاصی به کتاب و خطاطی و نقاشی می شد. با اینکه آنها بغداد را پایتخت خود قرار داده بودند. اما کانون فرهنگی تبریز همچنان به دوام خود ادامه می داد و از جمله آثار این کانون، یک ترجمه ایرانی از عجایب المخلوقات است که سلطان احمد آن را برای کتابخانه ی خود اختصاص داد و از آنجایی که این کتاب به خط نستعلیق نوشته شده و در آن زمان این خط فقط در تبریز مورد استفاده بوده. می توان آن را بدان ناحیه منسوب دانست. اثر دیگری که از دوران سلطان احمد جلایر به یادگار مانده. دیوان خواجوی کرمانی است که جنید آن را مصور کرده است. این اثر را باید پلی دانست که نقاشی ایرانی را به مکتب شیراز وصل می کند.
مکتب شیراز
شهر شیراز در دوران تاخت و تاز مغولان از امنیت نسبی برخواردار بود. حکمرانان محلی این شهر با مغولان از در سازش در آمدند و این امر موجب گشت که هنرها در این شهر از شکوفایی بیشتری برخوردار شوند. در کنار ادبیات و نام حافظ، ( برجسته ترین غزلسرای این دوران و تمام تاریخ ادبیات فارسی) ، نقاشی نیز رونقی خاص یافت. آنچه از نقاشی این دوران قابل ذکر است ، تأثیر پذیری کمتر آن نسبت به شیوه های چینی است که در تبریز رواج داشت . آنچنان که نقاشی های این دوره با نقاشی های عهد سلجوقی قابل مقایسه است. دقت در ترسیم چهره و اندام انسان در مکتب تبریز کمتر است اما در مکتب شیراز انسان و فضای زندگی او ، بیشتر مورد توجه نقاش واقع شد. این نکته در مقایسه تصاویر شاهنامه ی دموت از مکتب تبریز با شاهنامه های مکتب شیراز به خوبی آشکار می شود. مکتب شیراز منحصر به دوران مغول نیست و حتی در دوران تیموریان نیز دوام می یابد. نقاش این مکتب در آثار خود نوعی گرایش به شیوه های کهن ایرانی نشان می دهند و آثارشان از این جهت یادآور پاره ای ویژگی های دوران ساسانی است. قلم گیری در بیشتر آنها به صورت خطی پر رنگ است و زمینه ی نقاشی با درخت یا با شاخه پر شده است و از این نظر قابل قیاس با نقاشی های مانوی است. یکی از شیوه های اصیل نقش پردازی ایرانی یعنی تقارن که از عهد هخامنشیان بر هنر ایران سایه گستر بوده ، در آثار این دوران دیده می شود. این مسئله در کتاب خاوران نامه ی مصور ابن حسام قابل رؤیت است. از جمله آثار برجسته ی دیگر این مکتب گلچین اسکندر سلطان است که برای اسکندر سلطان پسر شاهرخ تهیه شده و نشان دهنده ی تکامل این مکتب است. هر دو کتاب نامبرده در دوره ی تیموری کتابت و نقاشی شده اند و تصاویر آنها حاکی از علاقه ی نقاشان به نشان دادن تأثیرات کارشان از طریق رنگ هستند. رنگ در مکتب شیراز یکی از ارکان مهم نقاشی است این دوران تکنیک های پیشرفته تری را در ساخت و کاربرد رنگ ها مورد استفاده قرار داده اند.
مکتب شیراز را می توان پایه ای برای اوج گیری نقاشی ایرانی در مکتب هرات دانست.

مکتب هرات
مکتب نقاشی هرات با دوران تیموریان پیوند خورده است. تیمور در آخرین دهه ی قرن هشتم هجری ایران را تحت سلطه ی خود درآورد و شهر سمرقند را به عنوان پایتخت برگزید. پسر او ، شاهرخ پایتخت را به هرات منتقل کرد و در جبران خرابی های پدر کوشید. هر چند شاهرخ و دیگر پادشاهان تیموری به ترویج هنر و فرهنگ همت گماشتند. اما شکل گیری مکتب هرات را باید مدیون وزیر بافرهنگ سلطان حسین بایقرا، امیر علی شیر نوایی دانست. این امیر و وزیر، هر دو ادیب و دانشمند بودند و ادیبان و شاعران و نویسندگان و هنرمندان را تشویق و تربیت می کردند. عبدالرحمن جامی شاعر نامدار قرن نهم و کمال الدین بهزاد نقاش برجسته مکتب هرات مورد توجه خاص امیر علی شیر بوده اند. بهزاد در نیمه قرن نهم هجری متولد شد و به قولی ، نقاشی را نزد میرک خراسانی در هرات فراگرفت. از نام بهزاد در تمام مأخذ تاریخ نقاشی ایرانی به عنوان مهم ترین نقاش یاد شده است. او نقاشی ایرانی را ( که بعدها اروپاییان ، مینیاتور نامیدندش) به هنری جهانی مبدل ساخت. در کارهای او که در اوج نقاشی ایرانی قرار دارد، همانند آثار گذشتگان رعایت قواعد علم مناظر و مرایا ( پرسپکتیو) به چشم نمی خورد. از جهت مقایسه ی تاریخی جالب است بدانیم که آغاز و انجام دوره ی تیموری در ایران ، با شروع و اوج رنسانس در اروپا همزمان بوده و قواعد پرسپکتیو علمی درهمین دوران در اروپا تدوین می گردد.
از همین دوره است که وجود امضاء در نقاشی های ایرانی رواج می یابد. البته باید ذکر کنیم که امضاء در این دوران در محل ناپیدایی در نقاشی گذاشته می شد و این امر به ویژه در آثار بهزاد مشهود است. نباید نا گفته گذاشت که تعداد نقاشی های با امضاء بهزاد بسیار زیاد است و این موضوع کار شناسایی آثار اصلی را دشوار می کند.
از دیگر ویژگی های آثار این مکتب وجود کوه های مرجانی، درختان پرشکوفه و کاربرد رنگ های شفاف و زیبا از جمله آبی و بنفش و نارنجی اشت. اما آنچه ارمغان بهزاد به نقاشی ایران باید بنامیم نگرش او به حالات طبیعی انسان و در آوردن انسان از حالت اساطیری است. این موضوع از جمله ، در نقاشی معروف مأمون در حمام مصداق می یابد. از نقاشان به نام مکتب هرات می توان از میرک خراسانی و غیاث الدین و امیر شاهی سبزواری نام برد.
مکتب بخارا
با فتح هرات توسط ازبک ها و سپس شکست آنها توسط شاه اسماعیل صفوی ، نقاشان این شهر گروهی به بخارا پایتخت ازبک ها و گروهی به تبریز کوچ کردند . مکتب بخارا که دنباله رو سبک بهزاد به شمار می آید مکتبی کم دوام بود و تعداد آثار هنرمندان آن بسیار کم است. از هنرمندان به نام این مکتب می توان از محمود مذهب یاد کرد که در ابتدا تذهیب کار بود و سپس آثاری به تبعیت از سبک بهزاد آفرید. همچنین می توان از عبدالله خراسانی ( عبدالله نقاش) نام برد که هم به عنوان مذهب و هم مصور ( نقاش) شناخته شده است.
مکتب تبریز ( صفویه)
صفویان یک دوره ی تاریخی از 907 تا 1148 هجری را به خود اختصاص می دهند. با فتح هرات توسط شاه اسماعیل صفوی در 916 هجری، کمال الدین بهزاد به تبریز رفت. انتقال او به تبریز را نباید صرفاً به مثابه یک مسافرت عادی نگریست. او با این سفر و پرورش شاگردانی نامور، مکتب خراسان قدیم را به مکتب اصفهان که بعد ها در زمان شاه عباس اول پدید می آید پیوند می زند. بهزاد در تبریز منزلتی شایان توجه می یابد و به ریاست کتابخانه ی سلطنتی منصوب می شود.
از معروف ترین شاگردان بهزاد در تبریز می توان از قاسم علی، آقا میرک ، میرزا علی و میر سید علی نام برد. یکی دیگر از نقاشان معروف این مکتب سلطان محمد است که نقاشی معراج حضرت محمد (ص) را کشیده است. این نقاشی یکی از تصاویر خمسه ی نظامی است که سلطان محمد آن را مصور کرده است.
نقطه ی پایان مکتب تبریز استاد محمدی یا محمد بک است که احتمالاً پسر سلطان محمد بود. این نقاش پرتره ای از خود در سن 50 سالگی رسم می کند که اکنون در موزه ی هنرهای زیبای بوستون موجود است.
نقاشان این مکتب به پیروی از بهزاد نقاشی ایرانی را از قواعد و قوانین سخت و خشک ترسیم خطوط در دوره ی تیموری دور می سازند و به انسان ها آزادی بیشتری برای حرکت می بخشند ، بهزاد می کوشد که به چهره ها از لحاظ روان شناسی، شخصیت ویژه و خاص خود را ببخشد و این خصوصیت درکارهای شاگردانش نیز ادامه می یابد.
بهزاد در سال 942 هجری قمری در تبریز درگذشت. هنگامی که او چشم از جهان فروبست میکل آنژ 60 ساله بود و 16 سال از مرگ لئوناردو داوینچی می گذشت.

مکتب اصفهان
پایتخت صفویان از تبریز به قزوین و سپس به اصفهان انتقال یافت و این انتقال اخیر، مصادف با آغاز دوره ی پادشاهی شاه عباس اول بود. هنرمندان همراه با شاه عباس راهی اصفهان شدند. نقاشی در دوره ی صفویان از چهار چوب قدیمی کارهای هنرمندان پیشین فراتر رفت. علاوه بر آن نقاشی به صورت تک برگ در کنار نقاشی روی صفحه های کتب خطی، به عنوان یک شاخه ی جدید هنری رواج یافت.
در میان نقاشان مشهور این مکتب به دو نام بر می خوریم که به هم شبیه اند و غالب محققان را دچار تردید می کننند. « آقا رضا» و «رضا عباسی» از سویی گفته می شود که این دو امضاء متعلق به یک نفر است و از سوی دیگر عده ای نیز آقا رضا را مقدم بر رضا عباسی دانسته اند. «ارنست کونل» به ظن قاطع معتقد است که آقا رضا و رضا عباسی هر دو یک تن هستند. از ویژگی های سبک رضا عباسی ، استفاده ی استادانه ی وی از خطوط منحنی است. رنگ های نقاشی های وی شادی افزا هستند و او گاه با استفاده از رنگ های مکمل، استادی بی مانندی در تکمیل ترکیب بندی آثار خویش با رنگ، از خود نشان می دهد. در آثار رضا عباسی، چهره ی پسرها از دخترها قابل تفکیک نیست و گاه فقط از روی پوشاک آنان می توان تشخیص داد که موضوع نقاشی مرد است یا زن. در آثار او عمامه مردان، بزرگ و دارای پر یا گل است. این ویژگی در بیشتر نقاشی های مکتب اصفهان دیده می شود و وجه ممیزه ی این مکتب نسبت به مکتب تبریز به شمار می آید. در مکتب تبریز، دستار و کلاه قزلباش دارای یک برآمدگی است که تا چندین سانتی متر بالاتر از دستار امتداد می یابد. وجود این برآمدگی ( که شبیه به تکه چوبی است) یکی از وجوه ممیزه ی مکتب تبریز است.
از نقاشان دیگر مکتب اصفهان می توان از محمد طاهر، محمد محسن و ملک حسن اصفهانی نام برد.

 

فهرست مطالب :

  • فهرست :
  • تعریفی اجمالی از مینیاتور( نگارگری
  • تاریخچه نقاشی در ایران
  • نگارگری قبل از اسلام
  • نگارگری ایرانی
  • نگارگری مکتب سلجوقی

ارسال نظر

  1. آواتار


    ارسال نظر
درباره نگین فایل
فروشگاه ساز فایل تمامی خدمات لازم برای راه اندازی و ساخت یک فروشگاه را در اختیار شما می گذارد. شما بدون نیاز به هاست ، دامنه ، هزینه های بالای برنامه نویسی و طراحی سایت می توانید فروشگاه خود را ایجاد نمایید .پشتیبانی واتساپ سایت:09054820692 .
آمار فروشگاه
  •   تعداد فروشگاه: 123
  •   تعداد محصول: 37,516
  •   بازدید امروز : 57,504
  •   بازدید هفته گذشته: 142,338
  •   بازدید ماه گذشته: 588,027