دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم فلسفه (فصل دوم) در 40 صفحه در قالب word , قابل ویرایش ، آماده چاپ و پرینت جهت استفاده.مشخصات محصول:توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامهتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)کاربردهای مطلب:منبعی
برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و
پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها،
استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهیقسمتهایی از مبانی نظری و پیشینه پژوهش:
تعريف فلسفه
با کمي تامل در "تعريف" فيلسوفان متوجه ميشويم که فلسفه تعاريف مختلفي دارد و تعريف واحدي که روشنگر موضوع باشد، در دست نيست؛ هر فيلسوفي با توجه به مؤلفههايي نظير، جهانبيني، ايدئولوژي و مسائل جامعهاش تعريفي خاص از فلسفه ارائه ميدهد. براي مثال فيلسوفاني نظير ديوئي، ملاصدرا و کندي هر کدام تعاريف خاصي از فلسفه دارند که ذيلا به آن پرداخته ميشود. ديوئي، دو تعريف از فلسفه ارائه ميدهد: نخست اينکه وي، در کتاب مسائل فلسفي، فلسفه را "کوششي تلقي ميکند که انسان براي رسيدن به هدفهاي اساسي در زندگي به خرج ميدهد". تعريف ديگر ديوئي در کتاب دموکراسي و تعليم و تربيت فلسفه است و در آنجا فلسفه را "با توجه به مشکلات و مسائل معين" تعريف ميکند (شريعتمداري، 1373: 15)؛ کندي فلسفه را "علم به حقايق اشياء به اندازة توانايي آدمي ميداند؛ زيرا غرض فيلسوف در عملش رسيدن به حق و در عملش عمل کردن به حق است" تعريف ميکند؛ و ملاصدرا در تعريف فلسفه ميگويد، فلسفه اعلائ درجه علم است که نهايتاً منشاء الهي دارد و برخاسته از "مقام و منزلت نبوت" است. حکما کاملترين انسانهايياند که جايگاهي بعد از پيغمبر و امام را دارند؛ فلسفه در اين معنا در خصوص ماهيت اشياء در پي کشف حقيقت است و ميخواهد معرفت ذهني را با کمال نفس آدمي و تهذيب آن توام سازد (نصر، 1383: 50- 45).
از جهتي نيز به فلسفه به معناي محتوا و تاريخ فلسفه مي پردازند به اين شکل که هر فردي که داراي تفکر فلسفي يا ذهنيت فلسفي مي باشد در مواجه با زندگي روزمره با سوالات جدي مواجه خواهد شد، سوالاتي چون: ((ماهيت واقعيت چيست؟))، ((ماهيت حقيقت و معرفت چيست؟))، و ((ماهيت ارزش چيست؟)). اين سوالات ما را به سه شاخه اصلي فلسفه مواجه مي کند. نام شاخه اي که در رابطه با ماهيت واقعيت است، هستي شناسي و اسم شاخه اي که از ماهيت معرفت و حقيقت بحث مي کند، معرفت شناسي ، و عنوان شاخه اي که مقوله ي ارزش را مورد بررسي قرار مي دهد، ارزش شناسي است. پرداختن به اين جنبه از سوالات به نوعي توجه به فلسفه به مثابه بررسي محتواي آن مي باشد. البته در طول تاريخ سه هزار ساله فلسفه اين دسته بندي فلسفه همواره دچار تغييراتي بوده است. (اسميت، 1390: 54)
بهتر است، فلسفه را فعاليتي در سه وجه يا سه سبک نظري ، دستوري(تجويزي) ، و تحليلي در نظر آوريم. فلسفه نظري طريق تفکر به شيوه ي منتظم، درباره ي هر چيزي است که وجود دارد. فلسفه دستوري يا تجويزي درصدد تعيين معيارهايي به منظور ارزيابي ارزشها، داوري درباره ي کردار و شناخت قدر هنر است. فلسفه تحليلي توجه خود را برکامات و معنا متمرکز مي سازد. منظور از مفهوم فلسفه چيست، و ما چه کاربردي(تعريفي) ميتوانيم از اين مفهوم در اين نوشتار داشته باشيم؟
مفهوم "فلسفه" ماخوذ از اصطلاحي يوناني است به معناي "دوستداري حکمت"؛ اما در استعمال جاري مردم به معاني مختلفي به کار مي رود. گاهي به معناي نوعي طرز تفکر در جهت فعاليت هاي معين؛ گاهي به معناي نظري کلي و دور انديش درباره پاره اي از مسائل؛ گاهي به معناي دور انديشي و بصيرت در مسائل؛ گاهي به معناي تعيين و اعتبار و شرح و تفسير آنچه در زندگي مهم يا پر معني است. در مجموع "فلسفه "انسان را به تفکر وا مي دارد، تفکر درباره پايه هاي اساسي طرح و ديد او، و شناسايي و عقايد وي (پاپکين و همکاران، 1923: 6-1). از طرف ديگر، فلسفه در مفهوم کلي شامل تلاش انسان در جهت انديشه نظري، تاملي و نظامدار در رابطه انسان و جهان است(گوتک، 1386 :6).
حال، با يک نظر کلي در ديدگاههاي فوق، اين سوال مطرح است که آيا ميتوان از ديدگاه افرادي نظير ديويي- که بيشتر مسايل و هدفهاي جهان عيني و کاربردي را تاکيد مي کند-، و افرادي نظير کندي و ملاصدرا- به امر وجودي و بنيادي (حق و حقيقت) در دو جهان تاکيد ميکند- براي تبيين "فلسفه" به جهت آموزش فلسفه ياري جست؟ به عبارت ديگر آيا ميتوان جايگاهي را براي "فلسفه" در آموزش فلسفه در نظر گرفت؟
پيشينه تحقيق
در موضوع طرح، و همچنين براي اطلاع از کارهاي صورت گرفته در زمينه، و ارائه يک کار نو، خلاقانه و جامع در موضوع مورد پژوهش لازم است، محقق از کارهاي صورت گرفته در حد توان خود اطلاع حاصل کند. مطالعات صورت گرفته در خصوص پيشينه بيانگر آن است که اکثر پژوهشهاي انجام شده در زمينه آموزش فلسفه براي دانشجويان بيشتر جنبه توصيفي داشته؛ و کمتر پژوهش تحليلي، استنباطي و ميداني انجام شده است لذا براي سهولت در بررسي پيشينه پژوهش، آن را به دومحور تحقيقات داخلي و تحقيقات خارجي تقسيم ميکنيم:
تحقيقات داخلي
مصباحيان(1387)، در پژوهشي تحت عنوان "اخلاق مسئوليت و آموزش اميد: ماهيت و روش آموزش فلسفه از نگاه دريدا و فرير" روشن نمود که، که بر اساس آموزه هاي دريدا، آموزش به طور کلي و آموزش فلسفه به طور خاص را از سطح تکنيک ها و روش ها به سطحي منتقل کرد که عميقا به اخلاق، به غايت زندگي، تاريخ و انسانيت مرتبط باشد. براي حرکت در جهت چنين تلقي اي از فلسفه آموزش و چنين منطق يا هدفي از آموزش، پرس و جوي روشي سازگار با آن نيز اجتناب ناپذير بوده است- روشي که در قسمت دوم نوشته، با ارجاع به انديشه هاي پائولو فرير- به ويژه در دو اثر اصلي او آموزشگري ستمديده و آموزشگري اميد، و نيز نقد سهمگين او به روش بانکداري آموزش و نظريه پردازي نوين او از روش مشارکتي آموزش صورت بندي شده است.
مصباحيان(1388)، در پژوهشي تحت عنوان"درباره شرايط امکان آموزش فلسفه در دانشگاه" روشن نمود که، اگر ما بر اساس نظريات کارل ياسپرس تعريف دانشگاه را به مثابه حريمي براي جستجوي حقيقت و نظر گاست پيرامون فلسفه، که فلسفه را به مثابه دلتنگي در نظر بگيريم، و... لذا، ويژگي و شرايط امکان آموزش فلسفه در دانشگاه را مي توان عبارت دانست از پديدار شدن و برجسته شدن ايده دانشگاه، به مثابه حريمي که نگهبان حقيقت در آن گروه آمده اند تا در آن آزادانه به تحقيق و تدريس بپردازند، و ايده فلسفه، به مثابه نارضايتي از واقعيت وجود و دلتنگي ها براي جايي که اينجا نيست.
مصباحيان(1388)، در پژوهشي تحت عنوان « شرايط امکان آموزش فلسفه در دانشگاه» بيان مي دارد که: شرط امکان آموزش فلسفه در دانشگاه تعريف مناسب از دانشگاه و فلسفه است، مصباحيان با تعريف دانشگاه به عنوان محلي براي جستجوي حقيقت و فلسفه به معناي ناخرسندي انسان از وضع موجود، آموزش فلسفه را ممکن و حتي لازم مي داند. اما وي با اشاره به غلبه ي نگاه هاي سوداگر به دانشگاه و فلسفه، تحقق آن را امري بعيد مي خواند.